خبر و دیدگاه

قهرمانی تیم فوتسال؛ نمادی از وحدت ملی و امیدی برای غلبه بر تروریسم

در روزگاری که مردم افغانستان زیر سایهٔ اندوه، جنگ و جدایی‌های قومی و تضاد های ایدئولوژیک سخت ضجه می‌کشد،
قهرمانی تیم فوتسال کشور نه‌ تنها یک پیروزی ورزشی بی بدیل؛ بلکه تجلی دوبارهٔ روح ملی و همبستگی مردم افغانستان است که به مثابه تاریخ سازان در حوزه ورزش، برای خود پیروزی و برای مردم افغانستان افتخار آفریدند. این پیروزی به مثابه دستاورد بزرگ، نشان داد که فراتر از مرزهای قوم و زبان، هنوز قلبی واحد برای افغانستان دردمند می‌تپد. این قهرمانی امید نجات را در قلب های خسته و ریشی به صدا درآورد. این شاهکاری مشت کوبنده ای در دهن دشمنان سوگند خورده مردم افغانستان و در برابر تروریسم داخلی و شبکه‌های جهانی خشونت است که می‌کوشند قندیل های امید را در این سرزمین خاموش کنند، چنین پیروزی‌هایی یادآور آن است که افغانستان هنوز زنده است، هنوز مردمش می‌توانند، برخیزند و با نیروی همدلی، از خاکستر درد، آرزوی زندگی و آزادی را دوباره بسازند.
این پیروزی گل های لبخند را در لب های مردمی شگفت که کوله بار تروریسم بر پشت و پهلوی شان سایه افکنده است.
پیروزی تیم فوتسال بازان کشور، چون برقی از پشت ابر های سیاه یاس و ناامیدی بر تارک تروریسم درخشید و روح شادی و طراوت را در آسمان تیره و تار کشور دمید؛  روحی که سال‌ها در گورِ خاموشی خفته بود، دوباره برخواست تا نام افغانستان را از زیرخاکستر جهل و بدویت فریاد بزند. همایش لبخند در کشوری که افراطیت و تندروی، حتا صدای پرنده گان را ربوده و آفتاب از بیم سایه های سیاه در کوه ها پنهان می شوند. درخشش این پیروزی چون، طلیعه خورشید در میان کوه‌های زخمی و دشت‌های بی‌قرار، گلهای لبخند را در لب های مردم افغانستان شگفت؛ خنده‌ای که نه تنها صدای زندگی، بلکه ندای بیداریِ ملتی را سر داد که هرگز حاضرنیست تا به تروریسم تسلیم شود. هرچند سایه شوم تروریسم بر پنجره های آنان سایه سنگین افکنده است؛ اما این شور و هلهله مردم نشان داد که هنوز هم چراغی روشن است؛ چراغی به نام ایمان، به نام وطن.
طالبان کوشیدند تا با تفنگ و جهل  ریشهٔ آزادی را از خاک برکنند؛ اما ندانستند که این خاک از خون آزادگان سیراب شده
است؛ خونی که هر قطرهٔ آن، نه مرگ؛ بلکه پیام آور تولدی دیگر است. هر قطره آن با زبان بی زبانی فریاد می زند: ای سرزمین زخم‌دیده! تو بارها فرو افتادی و باز برخاستی؛ بسان ققنوسی که از دلِ آتش، با بال‌های سوخته‌، خورشید را به چالش می‌کشد.
شور و هلهله مردان و زنان این سرزمین، این پیام را به ارمغان آورد که هنوز مردانی در این سرزمین هستند که در سکوت،
وطن را پاس می‌دارند و زنانی که در پنهان‌ترین زوایای شب، برای دختران فردا، رویای آزادی می‌بافند. البته به این امید که روزی از دلِ این خاکِ شرحه‌شرحه، از فراق، دوباره گل‌های لبخند خواهند شکفت و در هوای کابل، به‌جای صدای مرگ، ترانهٔ رهایی طنین خواهد افکند.
تیم فوتسال افغانستان، در هفته گذشته پس از غلبه بر تیم های ازبکستان، بخرین، جین و تایلند در آخرین رویارویی با تیم
فوتسال ایران افتخار قهرمانی را به مردم افغانستان به ارمغان آورد و در این مسابقات تاریخ ساز شدند. مردم افغانستان بدون در نظرداشت تعلقات قومی و زبانی، باهمدلی بی مانند و شور و شعف بی پایان از این پیروزی جشن گرفتند. این پیروزی بزرگ ملی و این استقبال و جشن و پایکوبی ملی بار دیگر به اثبات رساند که هنوز نیرو و انرژی وحدت ملی در این سرزمین نمرده است.
هزاران دریغ و درد که در تاریخ معاصر افغانستان، لحظات شادی ملی همواره کوتاه، اما عمیق و پرمعنا بوده‌ اند. در
کشوری که صدای گلوله و غرش انفجار جای آواز زندگی را گرفته، پیروزی تیم فوتسال کشور در میدان‌های بین‌المللی، به‌منزلهٔ برافروختن چراغی است که در شب تاریک تاریخ نور امید به زنده گی و رهایی از تروریسم  را در چشمان مردم افغانستان میدرخشد .
این قهرمانی، فراتر از یک رویداد ورزشی، تبدیل به لحظه‌ای از خودآگاهی جمعی و یادآور روحی شد که هنوز از میان خاکستر جنگ و ویرانی زنده است؛ روحی که می‌گوید افغانستان هنوز یک ملت است، نه فقط مجموعه‌ای از اقوام، مذاهب و مناطق؛ بلکه پیکره واحدی است که با اندک ترین جرقه دوباره خروشان و شکوفا می شود.
در جامعه‌ای که تروریسم داخلی و خارجی کوشیده است مفهوم «ملت» را بزداید و جای آن را با تفرقه، ترس و بی‌اعتمادی
پر کند، تیم فوتسال با اتحاد بازیکنانش از گوشه‌ و‌کنار کشور، تصویری زنده از همبستگی ملی به نمایش گذاشت. هر گل این تیم، نه فقط دروازهٔ رقیب، که دیوارهای بی‌اعتمادی و نفرت قومی را نیز قهرمانانه شکافت و استقبال بی نظیر مرد و زن افغانستان از هری تا بدخشان و از بلخ تا پنجشیر، کاپیسا، پروان، کابل، ننگرهار و پکتیا، چه با شکوه و با وقار نشان داد که هنوز درخت امید به وحدت ملی و‌همگانی در این سرزمین نخشکیده است؛ بلکه خلاف توطئه های سازمان یافته و شیطانی تروریسم داخلی و شبکه های جهنمی استخباراتی کشور های منطقه و جهان، هر روز بارورتر می شود و هرچه زودتر به ثمر می نشنید . بازیکنان جوانی که با پرچم سه‌رنگ کشور بر سینه، در برابر دیده گان جهانیان ایستادند، در واقع به جهانیان نشان دادند که افغانستان قربانی تروریسم است، نه خاستگاه آن. این قهرمانی و استقبال با شکوه و همگانی از این قهرمانان نشان داد که مردم افغانستان از تروریسم و گروه های تروریستی و حامیان منطقه ای و جهانی آنان نفرت دارند؛ بویژه زمانیکه تروریسم به مثابه زخم سرطانی می خواهد در بدنه قومی سبز شود و رنگ قومیت بر آن آلوده شود.
این قهرمانی در زمانی به‌دست آمد که مردم افغانستان درگیر زخم‌های عمیق ناشی از جنگ‌های تحمیلی و سیاست‌های
تبعیض‌آمیز اند. طالبان با حاکمیت ایدئولوژیک خود، ارزش‌های ملی را به حاشیه رانده و جای وحدت را با انحصار گروهی و فومی پر کرده‌اند. در چنین فضایی، پیروزی یک تیم ملی، به‌ ویژه از سوی نسل جوان، معنایی دوچندان و اعتباری بزرگ پیدا می کند؛ زیرا عین جوانان برخلاف حکومت‌ گران زن ستیز و دانش دشمن و مستبد، از آغوش ملت آمده اند و نه از پرتگاه کشنده ایدئولوژی.

آنان با هر حرکت در میدان بازی و ردن هر توپ، فریاد می‌زدند که ملت افغانستان هنوز در پیوندی طبیعی و تاریخی زنده است و هنوز می‌خواهد خود را از اسارت افراط‌ گرایی و بی‌عدالتی برهاند.
از منظر تحلیل سیاسی و فرهنگی، چنین موفقیت‌هایی بیانگر نوعی «مقاومت نرم» در برابر تروریسم داخلی، منطقه ای و
جهانی‌اند. تروریسم، در جوهر خود، دشمن زنده گی و شادی است؛ اما ورزش، بر پایهٔ شور، رقابت سالم و همبستگی های انسانی استوار است. پس هر بار که افغانستان در میدان ورزشی پیروز می‌شود، در حقیقت، بر ترور نیز پیروزی یافته است؛ زیرا شادی مردم در خیابان‌های کابل، هرات، مزار، بامیان و قندهار، پاسخی است به همهٔ نیروهایی که خواسته‌اند لبخند را از لب این ملت بگیرند و خشونت و بدویت را در اوجی از یاس و ناامیدی بر آنان تحمیل کنند.
در سطح نمادین، قهرمانی فوتسال بازان دلاور جوانان افغانستان را می‌توان تجدید پیمان ملت با خودش دانست؛ پیمانی که
ریشه در تاریخ مقاومت دارد. میدان ورزش  از گذشته ها تا امروز، خطی از ایستادگی و سربلندی در فرهنگ افغانستان بوده است. این پیروزی‌ها یادآور آن است که وحدت ملی نه از بالا و با فرمان سیاسی؛ بلکه از پایین، از دل مردم و از میدان‌های عشق و تلاش سر بیرون می کند. امروز افغانستان نیازمند همین سرمایه‌های نمادین است. اگر سیاست، گرفتار تفرقه است، مردم باید از طریق فرهنگ و ورزش، دوباره «ملت بودن» را تفسیر تازه کنند. قهرمانی فوتسال می‌تواند به الگویی برای بازسازی اعتماد بزرگ قومی واجتماعی بدل شود و از هم گسیختگی های بیشتر اجتماعی در افغانستان بکاهد؛ الگویی که نشان دهد همدلی و همکاری، نه‌تنها ممکن، بلکه راه رهایی است.
بنابراین، این قهرمانی را باید نه تنها به‌عنوان افتخار ورزشی؛ بلکه به‌ مثابه یک رویداد ملی با پیام سیاسی و فرهنگی تلقی
کرد؛ البته پیام ایستاده گی در برابر تاریکی، امید در دل ویرانی، و وحدت در زمان تفرقه و نفاق. افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز دارد که بر محور چنین نمادهایی گرد آید؛ زیرا ملت‌ها نه با سیاست، بلکه با باور به خویشتن زنده می‌ مانند.
«باور به خویشتن» یا خودباوری، یعنی ایمان داشتن به توانایی‌ها، ارزش‌ها و شایستگی‌های خود، حتی در برابر تردید ها
شکست‌ها و فشارهای بیرونی تا باشد که باور به خویشتن یا خودکارامدی، به معنای اعتماد به نفس واقعی؛ شناخت و پذیرش حقیقت وجودی انسان و رهایی او از وابستگی، ترس و تقلید و بالاخره ایمان جمعی به توان ملت، برای ساختن آینده‌ آن در وجود فرد فرد این سرزمین بارور و شکوفا شود تا آنکه نور توانایی در درون خود و ایمان به اینکه می توان، آن را برافروخت، هرچند جهان تاریک است؛ در وجود ما لبریز شود. این خودباوری است که ما را، در برابر قرن‌ها سلطه و تحمیل، به‌مثابه مقاومت در برابر «تحقیر تاریخی»، نیروهای خارجی و حاکمان وابسته، رهایی از «ایدئولوژی های وارداتی»؛ از بنیادگرایی مذهبی گرفته تا قوم‌گرایی و وابستگی های سیاسی، یاری می رساند و‌منجرربه خودباوری ملی می شود.
باور به خویشتن ملی زمانی در جامعه افغانستان جان می گیرد که هیچ قوم یا زبان، خود را دشمن دیگری فکر نکند و به این
باور شوند که همه فرزندان یک خاک‌ا اند و آینده را می‌توان با هم ساخت. این در صورتی ممکن است که کسی خود را کوچک نبیند؛ زیرا بزرگ انگاری است که فرصت بازگشت به «خود تاریخی و فرهنگی افغانستان»؛ یعنی ایستادن یک ملت را بر پای خویش ممکن می گرداند؛ البته بی‌آن‌که در آینه بیگانه خود را بجوییم. بالاخره ما همه به این باور شویم که نجات افغانستان نه از واشنگتن، نه از اسلام‌آباد و نه از دوحه می‌آید؛ بلکه نجات این ملت از درون مردم آگاه، باایمان و خود باور می‌جوشد و می درخشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا