خبر و دیدگاه

حسین را از اسارت جعل و خرافات نجات بدهیم

منبع جعل تاریخ و مرجع خرافات
منابع جعلی و مراجع خرافات به قول شهید مطهری کدام کتاب ها هستند؟
شهید مرتضی مطهری در یک سخنرانی خود با قاطعیت ستودنی می گوید:
« نخستین کتاب فارسی در باره حادثه کربلا کتاب «روضه الشهداء» تألیف ملا حسین واعظ کاشفی است که در اوایل عصر امپراطوری صفوی در خراسان نوشته و منتشر شده است و تمام روضه خوان های ما مطالب جعلی و خرافات این کتاب را تکرار می کنند.»
مطهری اضافه می‌کند:« هفتاد هشتاد سال پیش یک آدمی دیگری پیدا شد و کتاب «اسرار الشهاده» را نوشت که وقتی این کتاب را می خوانید، باید به حال اسلام گریه کنید»
مطهری ادامه می دهد: « این دو کتاب سبب شده است که ما ایرانیان به منابع متقن و مراجع معتبر دست اول شیوخ تشیع مانند؛ ارشاد شیخ مفید و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، مراجعه نکنیم.
به گفته‌ی مرتضی مطهری باید این را هم اضافه کرد که در جغرافیای فارسی زبان همه گرفتار این جعل تاریخ شده‌اند و روایت جعلی را گوسفند وار نشخوار می نمایند.
کمتر کسی به خود زحمت می دهد، تا طبقات سعد، تاریخ طبری، بلاذری، ابن اثیر، یعقوبی، خوارزمی و ابن خلدون را ورق بزند.
جالب است بدانید که در باره مولف کتاب «روضه الشهدا»ملا حسین واعظ کاشفی گفته اند «که او در جامع هرات به شیوه حنفی و در جامع نیشابور به رسم جعفری در نماز می ایستاده است.»
حسین در عصر خلفاء
مطابق منابع معتبر تاریخی تولد حسین در ماه شعبان سال چهارم هجری می باشد.
۱- عصر ابوبکر
در زمان ابوبکر هیچ روایتی متقن در بارهٔ حسین که هنوز نوباوهٔ بیش نیست وجود ندارد، مگر حضور او همراه پدر در مسجد و اقتدا به خلیفه در نماز.
۲- عصر عمر
محبت فوق العادهٔ عمر به حسین
براساس روایت طبقات سعد و تواریخ معتبر بسیار قابل توجه و مهم می باشد.
الف
«روزی عمر در حال پخش لباس های نفیس و اعلی یمنی در میان اصحاب بود که ناگهان حسین و حسن را در میان جمعیت دید و فوراً فرمان داد، که به حاکم یمن نامه بنویسند و از او دو جامه به اندازهٔ حسن و حسین تهیه و ارسال نمایند تا شخصاً به آنها هدیه بدهد»
ب
روایت مهم دیگر که میزان محبت عمر را به حسین نشان می دهد، این است، که روزی حسین برای ملاقات خلیفه می آید و مشاهده می کند که عمر با معاویه در حال گفتگوست و عبدالله ابن عمر در درب ایستاده است.
حسین بعد از چند دقیقه انتظار بر می گردد و فردا که عمر در مسجد او را می بیند حسین جریان آمدنش را به او می حکایت می کند.
عمر خطاب به حسین می گوید:
«تو از عبدالله ابن عمر به من نزدیک تری.»
ج
عمر حسن و حسین را در تقسیم امتیاز در سطح اصحاب بدر قرار می دهد که هر کدام به اندازه پنجهزار درهم حقوق دریافت می کردند.
در زمان شهادت عمر، حسن و حسین حدودً ۱۸ سال سن داشتند و لهذا هیچ گزارشی از حضور آنها در جنگ و جهاد روایت نه شده است.
۳- در عصر عثمان
در تاریخ ابن خلدون از حضور حسین و حسن در نبرد آفریقا به فرماندهی عبدالله ابن سعد گزارشاتی آمده است.
همچنان طبری و بلاذری از حضور حسین در سپاه سعید ابن عاص در نبرد طبرستان بین سال‌های ۲۸ تا ۳۰ هجری روایاتی را نقل کرده اند.
مهم‌ترین روایت تاریخی از حضور حسین و حسن به عنوان محافظان عثمان در فتنه‌ی کبیر و شهادت خلیفه می باشد.
۴- در عصر علی
قابل تأمل است که علی حسین را به هیچ سمتی انتخاب نمی کند و فرماندهی هیچ جنگی را به او نمی دهد و لهذا در زمان علی؛ حسین چندان مطرح نیست و زندگی آرام و عادی دارد.
۵- در عصر معاویه
هرچند گزارشاتی از حضور حسین در نبرد های ایران و آفریقا در برخی منابع آمده است، اما ظاهراً عمل مهمی که از نگاه تاریخ نگاران اهمیت داشته باشد؛ از صحنه جنگ گزارش نشده است.
روایاتی که وجود دارد از مخالفت شدید حسین در صلح حسن با معاویه، گرفتن کاروان هدایا و اموال نفیس یمن که متعلق به معاویه بود و نامه های بین او و معاویه و سرانجام تأیید صلح حسن و بیعت مشروط با معاویه می باشد.
الف
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه در باب سعه‌ی صدر به داستانی اشاره می کند که بسیار جالب است:
در جلد نهم می نویسد:
«کاروانی از اموال نفیس از یمن به سوی معاویه به شام می رفت و حسین در مدینه کاروان را تصاحب کرد و به معاویه می نوشت
«از حسین ابن علی به معاویه ابن ابی سفیان
اما بعد:
همانا کاروانی از بمن بر ما گذشت که مال و زیورالات و عنبر و عطر سوی تو می آورد تا در خزینه های دمشق به ودیعت نهی و زاده‌گان پدرت را سیراب بسازی، اما من به آنها نیاز داشتم پس آنها گرفتم و السلام.»
معاویه در پاسخ نامه‌ی مفصلی می نویسد که دارای نکات ذیل می باشد:
«…تو را در سر خشمی است و من نگرانم که این خشم بعد از من تحمل نشود …برای تو بعد از من جهشی است که تحمل نشود …و اما من از اینکار تو خشم نگرفتم و برتو بخشیدم»
ب
ابن سعد در طبقات می نویسد:
بُسْرِ بْن اَرْطاه یکی از سرداران شام در مجلس معاویه به علی دشنام می دهد.
زید ابن عمر ابن خطاب (فرزند ام کلثوم و نوه عمر و نوه علی) در مجلس نشسته بود با عصا ضربه‌ی محکم بر بُسْرِ بْن اَرْطاه می زند.
معاویه خطاب به زید می گوید: «که یکی از پیران قریش را که سرور مردم شام است زدی ؟»
به بُسْرِ بْن اَرْطاه می گوید: «وهن علی می گویی که پدر بزرگ اوست و پسر فاروق حضور دارد، تو پنداشتی که او این را تحمل می کند؟»
۶- عصر یزید
یزید
یزید در سال ۲۵ هجری به دنیا می آید و در زمان مرگ معاویه ۳۵ ساله می باشد.
مادر یزید میسون، دختر بجدل کلبی از طایفه بنی کلب است که پیش از اسلام مسیحی بوده اند.
مادر یزید زن صحرا نشین بود و از طایفه‌یی بود که اهل هنر و موسیقی و شعر و فرهنگ بودند.
یزید نیز خود اهل موسیقی و هنر و شعر و شکار بود و تاریخ او را فرد فصیح و بلیغ تعریف نموده اند.
سوال بسیار مهم این است، که چگونه در زمان فرمانروایی چنین فردی؛ ظلمی به حجم واقعه‌ی کربلا اتفاق افتاده است؟
حادثه‌ی کربلا از کجا شروع شد؟
یزید به محض درگذشت معاویه، نخستین نامه را به حاکم مدینه ولید بن عتبه اینگونه نوشت:
«بسم الله الرحمن رحیم
از یزید امیر مومنان به ولید بن عتبه
اما بعد:
حسین، عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن زبیر را سخت و بی امان به بیعت وادار کنند والسلام»
ولید بلافاصله عبدالله ابن زبیر و حسین ابن علی را فراخواند، هردو با فراست دریافتند که معاویه درگذشته است، حسین به ملاقات ولید رفت و چون از او خواست فی المجلس بیعت نماید به او گفت :
«شایسته نیست که در خلوت بیعت کند و فردا که همه را فرا بخوانی من را هم فرا بخوان تا در مسجد بیعت کنم.»
اما عبدالله ابن زبیر شب هنگام بار و بساط جمع کرد و عازم مکه شد و شب بعد حسین نیز شهر مدینه را به سوی مکه ترک نمود.
سپاهیان ولید آنها را پیدا نکردند و یا ولید عمداً اجازه داد هردو شهر پیامبر را ترک کنند.
عبدالله ابن عمر در مدینه نبود و روز سوم چون وارد مدینه شد، ولید او را فراخواند و نامه‌ی یزید به او نشان داد، عبدالله گفت:« هروقت همه بیعت کردند من نیز بیعت می کنم»و از محضر ولید بیرون شد.
بر او، چنانکه برحسین و عبدالله ابن زبیر سخت گرفته بودند سخت نگرفتند و ابن عمر نیز مدینه را چند روز بعد ترک نمود.
حسین، مکه را شهر امنی برای خود نمی دانست و لهذا دل به نامه های اهل کوفه بست و با خوش بینی تام در حالیکه تمام دوستانش او را از سفر برحذر داشتند، راه یی کوفه را در پیش گرفت.
در مسیر راه فرزدق شاعر معروف او را بدید و در احوال مردم کوفه گفت:
«دل‌های شان با تست و شمشیر های شان با یزید»
اما او گوش نکرد و سرانجام در کربلا توسط ارتش خلیفه متوقف گردید و ابن سعد بنا به فرمان یزید و اصرار عبیدالله ابن زیاد، از او خواست باید با یزید در محضر ابن زیاد بیعت نماید.
حسین در نخستین وقت نماز خطاب به سپاه عمر ابن سعد چنین می گوید:
«ای مردم مرا در پیش خدا و شما این عذر است که پیش نیامدم مگر اینکه نامه های از شما به من رسید که سوی ما بیا که امام نداریم… اگر براین قرارید آمده ام، اگر عهد و پیمانی کنید و اطمینان یابم به شهر شما آیم و اگر نکنید و آمدن مرا دوست ندارید از پیش شما باز می گردم به همان جایی که آمده‌ام»
مطابق تمام منابع معتبر حسین سه پیشنهاد به ابن سعد نمود:
۱- بگذارید به شهر مکه برگردم.
۲- بگذارید به شام بروم و شخصاً با یزید صحبت کنم و دست در دست یزید پسر عمویم بگذارم.
۳- بگذارید به یکى از مرزهاى اسلامى بروم و در آنجا خدمت کنم.
ابن سعد گفت:
مرا ببخش دستور عبیدالله ابن زیاد این است که در محضر او بیعت کنید.
حسین در پاسخ گفت:
حالا که مرا در میان عزت و ذلت مخیر کرده ای، راه یی جز نبرد ندارم و این بود که نبرد کربلا اتفاق افتاد و چند ساعت هم بیشتر طول نکشید و سردار کربلا مظلومانه به شهادت رسید.
کربلا؛ نقطه انتخاب عزت و ذلت، نبردگاه ظلم و عدالت و تصادم عشق و نفرت بود.
بیاییم حسین و یزید را در کانتکست زمان خودشان مورد ارزیابی و مطالعه قرار بدهیم.
حسین نه براى قیام، نه برای انقلاب و نه براى شهادت، بلکه براى تحقق آزادى، اجراى عدالت و لبیک به درخواست مردم کوفه به قربانگاه کربلا رفت، اما دشمن ظالم راهى جز شهادت براى او باقى نگذاشت.
انانی که حسین را با عینک تفریط و افراط به قضاوت نشسته اند و در میان پیروان دین محمد (ص) بذر نفاق و دشمنى مى پاشند، بیگمان همزاد یزید اند و همباور شمر.
در این روزها دیده می شود که برخی ها مومن تر از محمد( ص) و کاتولیک تر از پاپ تشریف دارند.
به این فضل فروشان سبکسر باید گفت:
تو که برای شهادت عمر اشک نمی ریزی،
برای شهادت عثمان گریه نمی کنی،
برای شهادت ابن زبیر در شهر حرام و ماه حرام نماز نفل نمی خوانی،
برای تکه تکه کردن و سوزانیدن بدن محمد ابن ابی بکر ناراحتی نشان نمی دهی، حالا چطور شده است که ماراتون عزا برای حسین راه انداخته‌ای ؟
درود و سلام ما بر سردار شهید صحرای کربلا حسین و تمام شهداء راه آزادی و انسانیت از آدم تا خاتم و از کربلا تا خراسان امروز باد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا