خبر و دیدگاه

یاد مانده ای از شیر محمد برزگر رهبر” نهضت واحد زحمتکشان افغانستان”

 

وفات زنده نام شیر محمد برزگر را به فامیل، به رهبری و تمام اعضای “نهضت واحد زحمتکشان افغانستان” تسلیت می گویم.

 زنده یاد برزگر فقید از پرچمداران اصیل، اسوه نبرد و مبارزه و مظهر فداکاری و میهن پرستی بود. شخصیت فروتن و انسان دوست در رزم و پیکار خویش ثابت قدم و از رهبران بزرگ و با اعتبار سیاسی، از رهروان سترگ فراخ اندیشی، نواندیشی و بشردوستی، سرباز دلاور میهن و جنبش چپ افغانستان و از پیروان با وفا و متعهد راه ببرک کارمل بزرگ بود. این شخصیت نیکنام جنبش عدالت خواهانه میهن ما، در مبارزه اش اصولی و از جلوه فروشی های سبکسرانه عاری بوده و هیچ گاهی خود را در بازار فروش شخصیت های سیاسی قرار نداد و در خوان یغما گران جان و مال مردم افغانستان، ننشست. در زندگی مانند خورشید پر بار درخشید، از توطئه گران و دسیسه بازان نفرت داشت، در مبارزه پاکباز و از فریب، تقلب، خودخواهی، موقف طلبی و سودجویی ها مبرا بود.

نخستین بار رفیق برزگر را در دفتر کارش در سال ۲۰۰۹ و بعدا هم در سال ۲۰۱۰ دیدم، که یک مقدار قرطاسیه را به عنوان تحفه به دفتر حزب اهدا نمودم، در چوکی اش انجنیر عزیز و خودش در کنار میز نشسته بود که در مورد وضع نهضت فراگیر و چگونگی مبارزه در شرایط دشوار افغانستان معلومات دادند و در جریان صحبت شان گفتند: ” برای من افتخار بزرگ تر از این نیست که امروز حزب رفیق کارمل و راه رفیق کارمل را به پیش می برم و در چوکی رفیق کارمل قرار دارم.” آشکارا در چهره و ایمانش افتخار و عشق نسبت به مردم و عقیده و باورش نسبت به حقانیت تاریخچه ای مبارزات عدالتخواهانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان دیده می شد که انگیزه پیکار سیاسی اش همان دردی عقب ماندگی و بی عدالتی ها در  افغانستان و حالت فاجعه بار زندگی محرومان، تنگدستان و غارت شده گان جامعه بود، زیرا برای او ایمانش نسبت به مردم و میهنش امر جدی و بخاطر آن نبرد و مبارزه می کرد، سعادت و صلح را نه در سازش با دشمنان و قاتلین آشکار مردم افغانستان، بلکه در کار و مبارزه برای عدالت و خوشبختی مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان می دید.

بار اخیر با زنده نام رفیق برزگر بعد از تدویر کنگره ناکام ”  حزب مردم ” از طریق تیلفون صحبت نمودم و از فاجعه ای انشعاب حزب پرسیدم و بعد از بحث فراوان نظرش را در مورد پیشنهادم که عنوانی شورای مرکزی حزب مردم نوشته بودم خواستار شدم، باید آشکار بگویم که در مورد پیشنهادم زنده یاد رفیق برزگر موافقت نشان دادند و گفت که: بدون چون و چرا آماده پاسخگویی در دادگاه حزب است، تا واقعیت بر جای خویش قرار گرفته و ذهن اعضای حزب روشن گردد. اما با تاسف که این پیشنهاد از طرف جانب مقابل پذیرفته نشد، آن هم درست در موقعی که جهان دیگر از حالت یک قطبی برآمده بود، کشورها و زمامداران آن احساس امنیت می نمودند و نیروهای چپ تازه نفس می کشید و حزب ما باید   یک پارچه می بود و با تمام نیرو برای تشکیل جبهه و یا ائتلاف چپ کار می نمود نه انشعاب و یا علنی تر و فعال تر به میدان مبارزه  می آمد، در این موقع حساس عده ای انگشت شمار، کلان کار و تجربه نیاموخته ای از اعضای “حزب مردم” دو رویانه، تفرقه افکنانه، در یک توطئه علنی در پیش چشمان همگان به بدترین عمل حزبی دست زدند و حزب را منشعب نمودند و قلب اعضای حزب را در اوج شادمانی و امید به فردای روشن حزب و میهن ما پاره، پاره کردند و تا امروز یک بخش از اعضای پاک و شریف حزب را در گرو خویش گرفته اند.

 از آن زمان، از انشعاب ننگین تا به حال هر روزی که می گذرد چهره سازماندهندگان انشعاب آشکار تر و پرده از روی اهداف آنان برداشته میشود – از گذشته سیاسی خود استغفار می کنند، ازمبارزه میهن پرستانه و عدالتخواهانه توبه نموده واز گرفتن نام رهبران نامدار و بزرگ سیاسی افغانستان شرم و آن را منع قرار دادند و جان باختن قهرمانانه و دردناک و پر از امید رفقای خود را فراموش می کنند، خلاصه آگاهانه و گام به گام در سراشیب یک سیاست  فرصت طلبانه و انحرافی فرو رفته و به منجلاب خیانت به ایدیال های بشردوستانه و انسانی، به میراث بزرگ حزب، غرق گردیده و هر روز بیشتر در این لجنزار فرو رفته، که اکنون تا سرحد سازش، همدستی و پشتیبانی از یک دولت دست نشانده، دشمن مردم و ترقی و مزدور بی اختیار استعمار و امپریالیزم، تنزل کردند.

 بی جهت نخواهد بود تا برای آگاهی خوانندگان یک یا دو پاراگراف از پیشنهاد خود را که در گرماگرم انشعاب و افتراق با زنده یاد برزگر در میان گذاشته بودم، پیشکش  نمایم:

” رفقا!  مبارزه درون حزبی و انتخاباتی ضرور است و حق هر عضو حزب می باشد، اما نباید آن را تا سرحد ابتذال کشاند باید شرایط را با چشمان باز دید، زمان میگذرد، زنده گی و جامعه، مردم و حزب، وضع ملی و بین المللی از ما خواسته های دیگر دارد در غیر آن به عقب میرویم و به پرتگاه نزدیک و نزدیکتر می شویم در آن صورت بهای سنگینی خواهیم پرداخت، اگر رهبران حزبی در میان گرد و غبار خودخواهی و بحث مباحثات بی پایان گم شوند و در جاده پر از خم و پیچ مبارزه کم شیمه و در نیم راه بانند، این عوامل تاثیر مستقیم بالای صفوف حزبی دارد، امید و آرزوهای آنان را به کویر یأس و حرمان تبدیل میکند و جوانه های نشاط و شور مبارزه را می خشکاند و غرور اعضای حزب را می شکند، زیرا دستاورد ها، کامیابی ها و ناکامی ها در این کل واحد به صفوف و رهبری آن تعلق دارد، افتخار و خجالتی یکسان مربوط صفوف و رهبری آن میگردد.

سرانجام ضرور است تا در باره بیرون برآمدن از این بن بست سازمانی اندیشید و هر چه دقیق تر و عمیق تر آن را به بررسی گرفت و با روحیه عالی و مسئولانه با درنظرداشت منافع حزب و مردم و جامعه به حل آن پرداخت، به جای آنکه بسیار گپ زد باید جدی بخاطر یکپارچگی صفوف عمل نمود تا در حزب چنان فضای اخلاقی و رزمی، رفیقانه و صادقانه ایجاد شود که در آن اعضای حزب بدون دردسر و مطمئن به مبارزات شان ادامه داده و خویش را سربلند احساس نموده و حزب را تکیه گاه مستحکم خویش بدانند.

به باور من اعضای حزب نمی توانند کما فی السابق این پرابلم حیاتی حزبی را حاد و نا حل بگذارند و جهت حل عادلانه این معضله پیشنهاد مینمایم:

۱- یکی از دو رفیق با از خود گذری به نفع طرف مقابل بگذرد.

 ۲ – پلینوم وسیع شورای مرکزی دایر و رای گیری دوباره صورت گیرد.

۳ – یا هر دو رفیق از کاندید نمودن خویش در پست ریاست حزب صرف نظر نموده و جای را برای رفقای دیگر که برازنده رهبری اند خالی سازند.

یا در یک تفاهم، دو رفیق درگیر مناقشه، با گرفتن پست های منشی و معاون شورای مرکزی حزب به این معضله نقطه آخر بگذارند.

۴ – شروع از همین لحظه و بدون درنگ به تبلیغات منفی و متهم نمودن یکدیگر باید خاتمه بدهند.

سکوت و مماشات و وقت گذرانی های بیهوده باعث آن میشود که دست توطئه گران درازتر و شرایط را برای وارد آوردن ضربات تازه مساعد تر سازد، پس باید هرچه زودتر از این موقعیت لرزان به واقعیت زمان تن در داده و با سربلندی و افتخار بخاطر منافع حزب و منافع ملی دست دوستی همدیگر را فشرده و به این تراژدی تراویده از سوء تفاهمات و دسیسه پایان بدهیم.

من معتقدم که پیشنهادات ارائه شده نه تنها به اتوریته رفقا بر نخواهد خورد، بلکه معکوسا به آنها شخصیت بخشیده و موافقت شان به یکی از این پیشنهادات بیانگر روشن بینی، صداقت، عشق و فداکاری آنها نسبت به حزب، مردم و میهن شان افغانستان عزیز خواهد بود.”

 ضرور است تا بگویم که منظور من در این نوشته از کوبیدن کسی نیست و نبوده، کوبیدن و تخریب یک شخص  و یا یک رهبر! نه اهمیت دارد و نه چاره ای برای دوای درد ماست، بلکه پیشنهاد، خواست و منظورمن وحدت و یا ائتلاف و یا اتحاد نیروهای ترقی خواه و جداشده از” حزب مادر” می باشد و به آن عده از رهبرانی!! است که در طول بیست سال گذشته سیاست آنان به ناکامی های مفتضحانه روبرو شده و حتی نتوانسته اند از آنچه که در اول داشتند و می خواستند و بودند پاسداری کنند، بدین سبب شگفت انگیز نیست که یکبار دیگر به ادامه ده ها پیشنهاد قبلی خویش، پیشنهادات خود را مبنی بر وحدت و اتحاد تمام نیروهای مترقی تکرار نموده تا پرچم مبارزه متحد، مشترک و یکپارچه را بر افرازند، 

ما به تنهایی نمی توانیم به دشمن که قوی تر از ماست پیروز شویم، میهن و مردم خود را نجات بدهیم. باید هوشیار باشید! همانطور که مردم ما را به دسته های مختلف مذهبی، زبانی، منطقه ئی و ملی تقسیم می کنند، همانطور شما را به احزاب جداگانه تقسیم کرده اند تا از نیرو و قدرت رزمی شما کاسته شود، اگر برای رهبران!! این هم قابل هضم نبوده و نیست، بجاست تا مبارزه را رها نموده، نه روز خود را گم کنند و نه به گمراه نمودن جوانان بپردازند و نه روند مبارزه را سد شوند و نه مبارزه میهن پرستانه و عدالتخواهانه منبع پیداگری و یا وسیله سر گرمی است ، بگذارند بلاخره میهن پرستانی چون سیدجماالدین افغان، شاه امان الله، عبدالرحمن محمودی، میرغلام محمد غبار، میر اکبر خیبر، نورمحمد ترکی، ببرک کارمل، داکتر نجیب، محمود بریالی و شیرمحمد برزگر پیدا خواهد شد، تا به مثابه وارث و ادامه دهنده پیکارها و دستاوردهای چندین نسل انقلابی، رویای زحمتکشان، جوانان و عدالت خواهان افغانستان را تحقق بخشیده و پرچمش را همیشه افراشته نگه دارد.

روح شیرمحمد برزگر شاد و راهش پر رهرو باد.

نوت: من عضو ” نهضت واحد زحمتکشان افغانستان ” نیستم. در مورد ” انشعاب ننگین “سخن های دیگر هم وجود دارد، اما نه وقت آن و نه زمان آن است و نه به نفع مردم، جامعه، جنبش و نهضت ترقی خواهانه می باشد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا