خبر و دیدگاه

اما واگر خط های سرخ احمدزی

اشرف غنی احمدزی در صدد توطیه و کودتای انتخاباتی دیگر برای تخت نشینی دوباره از طریق انتخابات؟! است. او علی الظاهر در پشت خط های سرخ در مذاکره با طالبان ( حفظ نظام جمهوری،حقوق زنان، رعایت ازادیهای مصرحه در قانون اساسی و…) خزیده است وخود را ریاکارانه مدافع پاسداری از ارزشهای مصرحه در قانون اساسی میداند. خظ های سرخ طالبان هم عدم مذاکره با دولت دست نشانده ای امریکایی، ابطال همه ارزشهای مسجل شده در قانون اساسی که با دین، سنتتها و آداب ورسوم وفرهنگ قبیله یی ناسازگار است، برگشت به امارت اسلامی، تعین امیر المونین مادام العمر از جانب متولیان و علمای دین! و تطبیق شریعت در همه امور دولتداری حتی در امور شخصی افراد وخانواده. طوریکه میدانیم ومیدانند این خط های سرخ دوطرف در تقابل یک دیگر قرار دارند و راه هرگونه کنار آمدن، سازش ومصالحه بین الافغانی که بیشتر هم بین القبیله یی است را می بندد. اما پس از لغو مذاکرات از سوی جیمز باند امریکایی، مردم، رسانه ها و حتی حکومت افغانستان و موسساتی زیر نام صلح به واقعیتی پی بردند، که قرار بود قرارداد ویا هم تفاهم نامه صلح! در کمپ دیوید بین غنی احمدزی و طالبان به امضا برسد و امارت مشترک غنی و طالبان برگشتانده شود، اما این صلح ننگین زیر تاثیر افکار عامه مردم امریکا و نفرت جهانی در برابر تداوم خونین ترورهای دسته جمعی افراد بیگناه ملکی از سوی طالبان در آستانه مذاکرات محقق نشد.
حال پرسشی به میان می آید که چی طلسمی رخ داد، تا این همه خط کشیدنهای سرخ دوطرف در یک شب زایل و باد هوا شد؟ چرا افزار های زیر نام روشنفکر، نهاد های مدنی، احزاب سیاسی وچوب دستی های جوامع ازبک، تاجیک و هزاره هنوز هم با دهن های کف کرده این خط های سرخ را موعظه میکنند؟! اگر دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا پا از امضای توافق نامه صلح! پس نمیکشید، کدام خط سرخی از جانب رژیم فاشیستی احمدزی حفظ میشد؟ حقیقت روشن وآفتابی اینست که بیشتر روشنفکران ما به زوال حافظه تاریخی گرفتار اند و ما مردمی هستیم که به جای پند وعبرت گیری از تاریخ به تکرار مکررات تاریخی باور داریم و حافظه تاریخی ما قادر به ثبت وضبط تاریخ نیست. از همینروست که تاریخ برای ما زمان حال است و زمان حال، تاریخ ما. واقعیت مسلم اینست در میان این پادوهای سیاسی ارزشی سوای منافع شخصی، فامیلی، گروهی، سمتی، ایدویولوژیکی، قومی، تباری و قبیله یی وجود ندارد و پابندی به ارزشهای فکری، سیاسی، فرهنگی واجتماعی درین شوره زار قبیله گرایی معمای سر در گمی بیش نبوده است. سرعت شکل گیری جبهه بندیهای سیاسی، تغییر موضع سیاسی و قبله بدل کردنها در میان روشنفکران افغانی؟! از سرعت نور بیشتر است. وقتی شبی به پایان برسد، فردای آن می بینیم که پیروان اندیشه های مارکسیستی ــ لیننستی، پروسه تضاد های انتاگونیستی را به پایان برده و به کمپ دشمنان فکری، سیاسی و طبقاتی شان پیوسته اند و به خادمان سربکف اردوگاه امپریالیستی در آمده اند، پیروان اسلام سیاسی، به تکنوکرات ودموکرات جامه بدل میکنند، دموکراتها به آیین وارزشهای قرون وسطایی قبیله ای سجده میکنند، جاسوسان ک.ج.ب. به جاسوسان سی.آی. ای. و آی. اس.آی. تغییر چهره میدهند و درین گیر ودار جاسوس بازاری هر روز معجزه ای نو به وقوع می پیوندد.
دوستان! در مورد حفظ خط های سرخ توسط جناب احمدزی، ما با شگافتن تاریخ و کشف واقعیت ها! نیازمند نیستیم. ما با پنج سال حاکمیت دست نشانده امریکایی دچار بوده ایم، که معمار نخستینش خلیل زاد بوده است. در همین دوران پنجساله مردم با حاکمیتی دست وپنجه نرم کرده اند،که فاشیزم، تمامیت خواهی، سیادت طلبی قومی، اعمال تبعیض سیستماتیک علیه غیر خودیها، پیش برد ترور دولتی علیه مخالفان سیاسی و دشمنان اجتماعی، سرکوب آزادیهای مصرحه در قانون اساسی، تمویل، تجهیز و تسلیح گروه های تروریستی و فرستادن آنها به مناطق زیست دیگران، قومی سازی کشت و ترافیک مواد مخدر، طرح و تطبیق پلانهای مشترک با آی. اس.آی. و نظامیان پاکستان برای پیروزی بر حریفان اجتماعی و جا بجایی کتله یی کوچی های پشتون پاکستانی در مناطق زیست دشمنان اجتماعی و… تفکر وسیاست این تیم بوده و احمدزی درین پنج سال نتنها دنبال حذف غیر خودیها از قدرت، بلکه برای حذف گروه های مزاحم اجتماعی از موزائیک تنوع قومی وفرهنگی برنامه ریزی کرده و پاره ای ازین برنامه ها در حال اجرا اند. تبعات این سیاست کشور را در جنگ خونین اجتماعی وقومی فرو برد و بحران فرا گیر سیاسی و اجتماعی در کشور حدت وشدت بیشتر یافت. پیامد غصب قدرت سیاسی از طریق تقلب و یک کودتای انتخاباتی دیگر توسط احمدزی فاجعه دیگری را رقم خواهد زد،که کس قادر به جمع کردن چهار چوبی به نام افغانستان نخواهد بود.
رعایت خط سرخ وپابندی به ارزشهای مدنی وجهان شمول دست آوردهای بشر متمدن از سوی اشرف غنی احمدزی با گرایش فاشیستی وتمامیت خواهی، تفکر وسیاست قبیله ای به معجزه ای می ماند، که هرگز کسی شاهدش ظهورش نخواهد بود. واقعیت امر اینست که احمدزی و تیمش تنها به دین، فرهنگ، سیاست، تفکر و ارزشهای قبیله ای پابند است که به رییس جمهور به عنوان رییس قبیله مینگرند و درین فرهنگ سیاسی قدرت مال موروثی یک قوم است و حریم وتابوی ممنوعه برای دیگران، انحصار قدرت قومی هم ننگ قومی است. در فرهنگ قبیله یی تقسیم قدرت در میان خود قبیله ممکن است ومیراث قبیله قابل تقسیم برای دیگران نیست،تعصب، انتقام، عدم گذشت در برابر مخالفان، سر به نیست کردن مخالفان جز لا یتجزای این فرهنگ سیاسی قبیله ای اند. در فرهنگ قبیله ای گذشت و بزرگواری سیاسی جا ندارد. این طرز تفکر اعضای قبیله را با تمام کشمکشهای درونی در برابر دیگران متحد میکند و از همین رو است که مساله ازدواج گرایشهای فاشیستی و تروریستی یک شبه رخ میدهد و با وجود راه اندازی قیل وقال برای رعایت خط های سرخ تدارک سفر محرمانه برای امضای قرار داد با طالبان تدارک دیده میشود و قصه ارزشها و حرفهای قلمبه وسلمبه به حراج گذاشته میشود. در فرهنگ، دین و ارزشهای قبیله یی تعهد سیاسی، فکری و اخلاقی در رابطه با قدرت وجود ندارد و ما سالها و حتی سده ها آنرا آزمودیم، باری تعهدات در حاشیه قران کتاب مومن بهی مسلمانان مهر شد و رنگ آن خشک نشده بود، که تعهد شکسته شد و با هیله دینی سرهای زیادی برباد رفت و آزمودن چند باره پیامدش همان است که بود. این هیاهوی خط های سرخ تیم فاشیستی احمدزی صرف برای فریب، اغفال مردم وبدام انداختن مخالفان سیاسی و دشمنان اجتماعی است وبس.
احمد زی در همین کمپاین انتخاباتی چند روز اخیرش اعلان کرد، که سر از فردای برگزاری انتخابات! مذاکرات صلح با طالبان از سر گرفته خواهد شد و طالبان در حکومت پسا انتخابات؟! شرکت خواهند کرد. این پیش بینی از جنس استخاره های مرحوم مجددی دو مساله را روشن میسازد: انتخابات یک نمایش مسخره ومضحک است و او رییس جمهور بلا منازع آینده است. این در حالی است که از نظر آرایش نیروهای سیاسی حاکم بر کشور، در میان تیم ها از نظر پایگاه اجتماعی احمدزی بسار ناتوان تر از برخی کاندیدان دیگر است؛ مساله دوم اینکه پس از انتخابات! جور آمدهای قبیله ای صورت میگیرد و طالبان برخواهند گشت وکدام خط سرخی در میان نیست.
لاف وگزافه گویی های موقتی در مورد رعایت ارزشها متضمن منافع دراز مدت قومی است. دوستان ما از امیر حزب اسلامی اقای حکمتاربارها شنیده بودند، که میگفت: تا یک امریکایی در کابل باشد از امت رسول نباشم که جنگ را ادامه ندهم! اما همه دیدیم ودیدند که خرچ دسترخوان امیر حزب اسلامی که در ماه سر به صد ها میلیون افغانی میزند، از خوان تنعم امریکا پرداخت میشود، همانطوریکه که مخارج وهزینه جهادش را پرداخته بود. غنی تعهدی که دارد اینست، که تنابهای انحصار قدرت را بیشتر از گذشته به گردن حواریون خودش از جوامع واقوام دیگر خواهد انداخت. حفظ خط سرخ برای فریب و تحریک احساسات چند تا از آدمهایی مانند امر الله صالح، که جز بلد بودن به فن جاسوسی، تهی از شعور وشناخت سیاسی و بافت قبیله ای قدرت در کشور اند وعرعره احمدزی را پادزهر مقابله با تفکر وسیاست طالبانی میدانند، به کار گرفته شده است. پیوستن این افراد به تیم فاشیستی و اعتراض در برابر عاملان گله دزدی که غنی در راس آن قرار دارد، در واقع « پناه بردن از زیر چکک به زیر ناوه دان است ». غنی احمدزی به تعبیر خودش اگر چیلک انداز های ریاست اجراییه را بتواند کنار بزند، امارت طالبان را برمیگرداند، طوریکه در هنگام امارت طالبان غنی یکی از سخنگویان این گروه و از مهره های مهم دولت سایه آنان بود. مگر این ارزشها آن زمان برای احمدزی مطرح نبودند؟
مگر جناب غنی در انتخابات قبلی ریاست جمهوری عهد و پیمان همکاری با طالبان، شبکه ای تروریستی حقانی و آی .اس.آی. نبسته بود، که حال از ارزشها حرف میزند؟ اگر فرض را برین بگذاریم که احمدزی بتواند بار دیگر زیر نام انتخابات قدرت سیاسی را قبضه کند( که نا محتمل است)، حکومت آینده احمدزی چیزی بیشتر از همان الیگارشی فدراسیون قبایل به عنوان حاکمیت سیاسی نخواهد بود. حضور چند تن سرپرست وزارت خانه ها از اقوام دیگر در کابینه رو به اختتام احمدزی، صرف برای نمایشات انتخاباتی و فریب مردم و خاک زدن در چشم مردم است. سرنوشت محتوم پسا انتخاباتی این چسپکی ها همان سرنوشت جنرال دوستم و ضیا جان مسعود است. در فردای تخت نیشینی غنی از دید او اینها همان مجرمانی اند، که در برابر طالبان جنگیده اند.
به تکرار باید خاطر نشان گردد، که در برابر جوامع و اقوامی که با سیاست « پیش دیوار و پس قمچین» مواجه اند، یک راه باقی است و آن اینکه یک جبهه سیاسی با برنامه روشن تقسیم متوازن و نامتمرکز شدن قدرت سیاسی را گشایش بدهند و مدیریت انتخابات باید به یک حکومت عبوری بیطرف انتقالی سپرده شود، انتخابات را زیر نظارت سازمانهای بین المللی بیطرف برگزار کنند، تا تضمینی برای شفافیت انتخابات باشد. اگر گروه تروریستی طالبان واقعاً میخواهد در کشور صلح برقرار شود، راه ورود به پروسه صلح، برقراری آتش بس و شرکت در انتخابات و گذشتن از فلتر مردم برای تعیین حاکمیت سیاسی مشروع است.در غیر آن پروسه صلح قبیله ای و برگزاری انتخابات زیر رهبری ومدیریت احمدزی هردو به حاکمیت طراز فاشیستی منجر میشود، که پیامد آن جز فاجعه ای تداوم جنگ قومی چیز دیگر بوده نمیتواند. پس در لحظه ای کنونی برای نیروهای سیاسی که به پیشبرد پروسه های دموکراسی، تامین عدالت ملی وسیاسی، دفاع از آزادی های شخصی واجتماعی باور دارند، دوراه بیشتر نیست: یا انتخابات زیر رهبری یک حکومت انتقالی بیطرف برگزار شود و راه دیگر تحریم انتخابات سراسری است، که هیچگونه مشروعیت سیاسی برای تقلب وکودتای انتخاباتی احمدزی را فراهم نخواهد کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا