آغاز ماموریت خلیلزاد و چشمانداز تاریک صلح
همزمان با آغاز ماموریت زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه وزارت امور خارجه امریکا برای صلح افغانستان در رابطه به مدیریت گفتوگوهای صلح حکومت و گروه طالبان، این گروه حملات شان در ولایتهای مختلف کشور را شدت بخشیده اند. در حالی که از دو هفته به اینسو حملات طالبان نسبت به ماه گذشته فروکش کرده بود، اما به نظر میرسد با آغاز ماموریت آقای خلیلزاد و بالا گرفتن پروسه صلح افغانستان در میان کشورهای دخیل در امور این کشور، گروه طالبان بر حملات خود شدت بخشیده اند تا نشان دهند که آنها همچنان با قوت تمام در برابر حکومت و نیروهای خارجی مستقر در افغانستان خواهند ایستاد که به عنوان نمونه میتوان از حمله تهاجمی این گروه بر ولسوالی سیدآباد ولایت میدان وردک و بسته کردن شاهراه کابل- کندهار به روی مسافران اشاره کرد.
امریکاییها و نمایندهگان گروه طالبان تاکنون چندین بار در رابطه به صلح گفتوگو کردند و گزارشهای مبنی بر آنچه در جریان این گفتوگوهای پنهانی میان دو طرف مطرح شد، از رسانههای داخلی و خارجی بازتاب داشت، اما به نظر میرسد این گفتوگوهای نمایندهگان طالبان و امریکاییها تاکنون به نتیجه نرسیده است، زیرا گروه طالبان بر آنچه میخواهند هنوز هم تأکید دارند و حکومت افغانستان از نظر آنان، «فاقد مشروعیت و صلاحیت است و نمیخواهند با حکومت دست نشانده و نامشروع» مذاکره کنند.
هرچند با مامور شدن زلمی خلیلزاد، خوشبینیهای نسبت به پروسه صلح حکومت با گروه طالبان بیشتر شده است، اما باور دیگری که در این راستا مطرح است و بیشتر آگاهان امور بر آن تاکید دارند این که، اگر از یک بعُد به دلیل مداخله کشورهای همسایه و منطقه صلح نتیجه نمیرسد، در بعُد داخلی مشکل اصلی حکومت به ویژه حلقات مشخص در ردههای بالایی بهشمول رییس جمهورغنی است که پروسه صلح را با دیدگاه قومی و تباری به گروگان گرفته اند.
دیدگاه قوم محور و تبارگرایی حکومت وحدت ملی در بسیاری موارد سبب بنبست عملی شدن برنامههای حکومت شده است، از حکومتداری و اصلاحات گرفته تا گزینش افراد به پستهای کلیدی و مبارزه با فساد اداری همه در گرو دیدگاه قومی گرفته شد که همین نقایص سبب بحرانی شدن اوضاع کل شد و مردم را نیز دشواریهای جدی روبرو کرده است. اما در این میان موضوع صلح و مذاکره که از مهمترین مسأله برای حکومت و شهروندان به حساب میآید در هالهیی ابهام است.
از سوی دیگر رقابتهای منفی امریکا و روسیه نیز تأثیرات و آسیبهای جدی به این روند وارد کرده است که نبود یک راهبرد مشخص در درون حکومت به خصوص تیم سیاسی مورد حمایت واشنگتن، زمینه را برای رقابتهای امریکا- روسیه بیشتر مساعد کرده است.
امریکاییها تلاش جدی دارند تا هم جنگ و هم صلح افغانستان را در کنترل خود داشته باشند که این موضوع سبب شده است که تلاشها و راهکارهای منطقهیی در پیوند به پروسه صلح افغانستان سبوتاژ شود.
پاکستان همچنان حامی طالبان:
یکی از تحلیلهای جدی که در محافل سیاسی افغانستان و رسانههای بینالمللی مطرح است، این که کلید صلح افغانستان در دست پاکستان است، امتیازی که پاکستان هیچگاه داشتن آن را پنهان نکرده اند. باز شدن این قفل صلح با کلید پاکستانی به دست حکومت افغانستان است که یکی آن هم «حل مساله خط دیورند» عنوان میشود، اما دیورند خواهی شماری از رهبران پشتون در طی سالیان متمادی، پاکستانیها را بیشتر عقده مند ساخته است، تا آتش بیشتر را با استفاده از گروههای تروریستی در افغانستان شعلهور سازند و بستر مناسب و امنی برای آموزش، تجهیز و سکونت این گروههای و سردستههای آنان در قلمرو خود فراهم سازد.
دیدگاههای متفاوت کشورهای ذیدخل در پیوند به جنگ و صلح افغانستان:
در حال حاضر با وجود خوشبینیها و پیش بینیهای که محمد اشرفغنی در مورد صلح و مذاکره دارد و همواره خواب پایان جنگ در افغانستان را میبیند و برای شهروندان کشور نوید پایان جنگ چهل ساله را میدهد، اما اجماع ملی و بینالمللی در مورد صلح افغانستان سخت صدمه دیده است. کشورهای همسایه، منطقه و جهان هر کدام شان دیدگاه متفاوت از وضعیت افغانستان دارند و همانگونه که در درون حکومت وحدت ملی تعریف و باورها نسبت به گروه طالبان متفاوت است. کشورهای ذیدخل در قضایای سیاسی افغانستان نیز هر کدام برداشت و باورهای متفاوت نسبت به گروه طالبان دارند.
پاکستان، امریکا، بریتانیا، روسیه، چین، ایران، عربستان سعودی، ترکیه، ناتو، اتحادیه اروپا، قطر و برخی از کشور های دور و نزدیک دیگر که جوانب ذیدخل در جنگ وصلح افغانستان به شمار میروند. در یک بخش بندی کلی، میتوان اینها را به دو گروه؛ «جوانب ذیدخل منطقهیی و جهانی» تقسیم کرد!
مواضع دوگانهیی جوانب ذیدخل خارجی در جنگ افغانستان، چه به صورت انفرادی و چه هم به شکل قطب بندی شده، در قبال گروههای تروریستی و دولت افغانستان به پیچیدهگی قضیه و لاینحل ماندن جنگ و صلح کمک کرده است.
هرچند دشوار است که ریشه و منشأ دوگانهگیهای یاد شده را پیدا کرد و در یک جستار کوتاه ابعاد آن را توضیح داد، اما در یک نگاه نه چندان ژرف میتوان گفت که ریشه این دوگانهگیها و یا در واقع ریشهییترین دوگانهگی، همان دوگانهگی موجود در ساختار رهبری نظام سیاسی افغانستان نسبت به گروه طالبان و آینده سیاسی کشور است.
در یک تحلیل میتوان اذعان کرد که اگر این دوگانهگی به شکل بنیادی رفع شود، دوگانهگیهای دیگر به مرور زمان نیز رفع خواهند شد. کما این که دولت افغانستان به عنوان سازمان سیاسیای که مکلف به تأمین صلح و امنیت در کشور و برداشتن موانع استراتیژیک از فرا راه ثبات سیاسی پایدار کشور است، ناگزیراست که در جهت رفع این دوگانهگی گامهای سازنده و مؤثر بردارد.
این در حالیست که سیاسیون افغانستان و رهبری حکومت وحدت ملی به جای چارهجویی و پیدا کردن یک راه حل سیاسی با مخالفان مسلح خود و نجات کشور از این سونامی، در حال حاضر درگیر و مصروف زد و بندهای منازعات کوچک با رقبای سیاسی و درون حکومتی خود هستند و بیشتر وقت و انرژی خود را صرف به حاشیه راندن رقبای خود میکنند.
در چنین اوضاعی که حکومت فاقد طرح و راهبرد مشخص برای صلح و مذاکره است و هیچ امیدی برای باز شدن درب صلح در افغانستان وجود ندارد، زلمی خلیلزاد نماینده ویژه وزارت امور خارجه امریکا برای صلح افغانستان، روز گذشته در دیدار و گفتوگویی که با رهبران حکومت وحدت ملی در ارگ داشت، ماموریتاش در رابطه با مدیریت صلح افغانستان را آغاز کرد.
بربنیاد خبرنامه ارگ، در این دیدار آقای خلیلزاد تأکید کرده است که برای تأمین صلح در افغانستان، دولت امریکا، حکومت و شهروندان این کشور حمایت میکند و محمد اشرف غنی نیز از تلاشهای حکومت برای تأمین صلح سخن گفته است. اما در وضعیتی که ارگ حذف رقبیان سیاسی خود را در اولویت کار قرار داده و موضوع صلح و مذاکره با مخالفان مسلح در فقدان یک راهبرد بهسر میبرد، سوگمندانه میتوان گفت که ماموریت آقای خلیلزاد هم نتیجهی در قبال نخواهد داشت و چشمانداز صلح افغانستان همچنان تاریک و مبهم است.