یوم البتر؛ قدر سلامت در هنگام مصیبت
متل معروف است که یوم البتر. درکشور ما اززمانه هایپار سلاطین وزمامداران اکثرا به کمک ابر قدرت های زمان به کرسی وجلال نایل آمده اند وبا وجود فقروتنگدستی اکثریت مردم و قاطبهء ملت ،همین زمامداران دست نشانده با کاربرد نیرنگهای گوناگون به مرورایام توانسته اند تا حدودی رضایت مردم را با کابرد انواع ظلم وستم ، تطمیع و دلجویی کسب کنتد تا به حاکمیت خود مشروعیت بخشند وبه حیات خود ادامه دهند، اما تاریخ گواه است که سرانجام این نظام ها ازداخل درمعرض تعارض قرار گرفته و بنابر کشمکش ها جاه طلبی ها ، خود خواهیها، عقده ها ورقابت ها از هم پاشیده ومضمحل شده اند گرچه برای کسب و تدوام قدرت ویا غضب قدرت از کشتن،کور کردن، زندانی وتبعید کردن برادر ، پدر، کاکا وماما، استاد ومرشد خود هم دریغ نورزیده وترحم نشان نداده اند. مثال هایزیادی را در تاریخ سرزمین پر آشوب افغانستان شاهد هستیم که لازم به تذکر نیست زیرا آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟
دوره زمامداری ظاهر خان که شاه صلح جو و مترقی بود به دو بخش تقسیم میشود. موقع که سکان قدرت به دست هاشم خان جلاد بود ومرحوم ظاهرشاه فاقد صلاحیت وبه شکل تشریفاتی وسمبولیک درراس قدرت قرار داشت. تاریخ دوره ء استبدادی ،خود کامگی ویکه تازی خاندانی ، برادران محمد زایی بود که آزادی خواهان ، هواخواهان ترقی، مشروطه خواهان با زنجیروذلوانه ، ولچک وغرب وغراب درزندان دیمزنگ وسیاه چال های مخوف ارگ خفه و محو میشدند. ظلم واستداد تبعیض وتفرقه و سیله ای برایتداوم قدرت نا مشروع شده بود. چنانچه توصیه هاشم خان، به برادرزاده ء نو جوان وبی تجربه اش ، ظاهرشاه ، دررابطه به گرسنه نگهداشتن مرغ های علی آباد قابل تذکر است که مثال عملی وتجربی برای تداوم ‘حکومت داری خوب!؟ ‘وشیوه ای موءثربرای کنترول اوضاع وانقیاد وفرمانبرداری اجباری مردم ازدولت خود کامه بود که به استناد صفحات تاریخ همان زمان اکثر مردم از آن اطلاع دارند.
امادوره دوم یعنی درزمانی که شاه در ۱۳ سال اخیر سلطنت خود مستقیما زمام امور را به عهده گرفت وکاگا وپسر کاکای خود هاشم خان وداود خان را یکی پس از دیگری با تهور و تلاش از قدرت کنار زد نیازبه بررسی وارزیابی جداگانه دارد. در ۱۳ سال اخیردوره زعامت خویش شاه به تعداد هفت صدر اعظم را برایاخذ رای اعتماد به شورای ملی معرفی کرد که شامل زنده یاد داکتر محمد یوسف، هاشم میوندوال ، نور احمد اعتمادی ،داکتر عبد القیوم وموسی شفیق میشود. ذوات مذکور صدر اعظم های دورهء اخیر سلطنت مرحوم محمد ظاهرشاه ، منتخب درشورای ملی افغانستان بودند. به گمان غالب نور احمد اعتمادی وداکتر قیوم پدر زنده یاد احمد ظاهر ، هنرمند محبوب همهگان ، دو باربر کرسی صدارت انتخاب شدند. این دوره زمامداری ظاهر شاه نیاز به نقد ازریابی وتحلیل علیحده دارد که خارج از موضوع بحث حاضر میباشد.
دوران زمامداری شاه در سال های آخر با آن همه فراز وفرود ها دررابطه به نحوه برخورد با شهروندان و با توجه به اتخاذ سیاست خارجی فعال وغیرمنسلک درجو حاکم همان زمان درعرصه روابط بین الدول برای حفظ تعادل روابط دوستانه میان ابر قدرت ها بدون شبهه ازرژیم هایبعدی تفاوتهای چشمگیر داشت . با وجودیکه دربخش سیاست داخلی اصل عدالت به ویژه در استخدام اشخاص در وزارت هایکلیدی مانند خارجه ودفاع براصل شایسته سالاریعدالت و تساوی رعایت نه میشد و تعصبات وگرایش های قومی ومحلی ازطرف اطرافیان شاه در گزینش در پست های دولتی هویدا بود که نارضایتی ها در میان اقشار محروم جامعه وروشنفکران متمایل به چپ وراست وقومگرا ها کاملا واضح و مشهود بود ، به عنوان مثال می توان از امتیازات بعضی از گروه های قومی درمعافیت از مالیات وخدمت سربازی یاد آورشد.
اما قابل یادهانی است که با توجه به دشوار هایچند دهء اخیر به شمول نا آرامی ها ،بی عدالتی ها، قتل وویرانگری،چور وچپاول وبی قانونی، ودریک کلام انواع وحشیگریها برعلیه عام ملت اگردورهء زمامداری شاه فقید را درنظربگیریم دوره او از هر لحاظ به مقایسه همه دوره هایبعدی ، به خصوص در عرصهء تاءمین امنیت عامه واراده او برای انتقال وواگذاری قدرت ازسلطنت میراثی ومطلقه به انتخابات آزاد پارلمانی ، وتلاش و توجه به تحکیم پایه های دموکراسیبطورتدریجی با نظرداشت شرایط جامعه افغانیدرعصر کنونی ازطریق انتخابات واقعا قابل تمجید وستایش است پارلمانی
به پندار بسیاریمردم که اوضاع را واقع بینانه وعاریاز هر گونه غرض وگرایش های شخصی سیاسی وسلیقه ای مورد ازریابیقرارمی دهند با توجه به اوضاع داخلی وبین المللی حاکم همان زمان دوره سلطنت آخر ظاهر شاه را نظر به همه دوره های بعدی سزاوار قدر دانی پنداشته وبهخصوص امنیت وارامی آن دوره را از نعمت و موهبت الهی می پندارند که در خا طره ها جاوید وفراموش ناشدنی است.
اما خودخواهی داود خان فقید واختلافات میان شخصیت های مقتدر وارشد سلطنت ، به خصوص داود خان وسردار عبدالولی برسرجاه نشینی شاه، توام با رقابت وخود خواهی خاندان شاهی و وابستگان سلطنت برایاحراز وتداوم قدرت بطور میراثی وخاندانی ،بدون توجه به تغیرزمان وپذیرش دوران زوال حکومت های مطلقه درسطح جهان ،مرحوم ظاهرشاه را در تنگناه قرارداده و مجال ندادند تا اندیشه خیر خواهانه ومترقیخود را مبنی بر اراده عدم تدوام سلطنت میراثی اهسته وبا تاءنی در عمل پیاده کند. درپهلوی سایرعوامل داخلی وخارجی ،کشکمش در میان افراد ارشد وابسته به سلطنت یکی از عوامل مهم بحران زایی وزمینه ساز آشوب ونا آرامی های بعدی به حساب می آید.
مرحوم داود خان به مثابهء اولین کودتا چی و تشنه قدرت با کله شقی ،خیره سری ،عدم انعطاف پذیری نتوانست تعادل سیاست خارجی خود را با ابر قدرت ها و حتا جریان های رو به رشد چپ وراست در داخل حفظ کند ونگذاشت زمینه را که شاه برای پیاده کردن دیموکراسی هموارساخته بود تعمیل شود. داود خان بایک چرخش احساساتی وبرق آسا از دوست وحامی دولت افغانستان ، شورویسابق ، بدون درنظرداشت عمق نفوذش در رده های ارتش گسست و رو گردان شد و به دشمن های دیرین ورقبای اش رو آورد که سر اغازبحران و مداخلات بعدی انها را هموارساخت . بطوریکه کشور های همسایه درراس پاکستان وسایرنیروهایوجوانب درگیر خارجی با استخدام دار ودستهءخود از میان خود افغان ها در ویرانی افغانستان و قتل کشتار شهروندان آن با قصاوت تمام شروع کردند وروزتاروز با شدت هرچه بیشتر و مکر وحیله وبهانه های رنگارنک تا کنون آنرا عملیمیسازند. اکنون دامنهء این مداخلات به تجاوز صریح مبدل شده که تا مدت های طولانی و نا معلوم ادامه خواهد یافت.
با توجه به تجارب چند دهه اخیر شخص ظاهر شاه درنظراکثریت ملت شخصیت قابل احترام در تاریخ معاصرافغانستان باقی خواهد ماند . خداوند روح اورا شاد و بهشت برین را جایگاهابدی اش سازد . مردم افغانستان از دست دارومار ها ودارهء دزدان که همه دار وندارکشور ما را به حراج گذاشته اند به خدا پناه می جویند وبه آنها نفرین می فرستند وبه ارواح همان کفن گشان قدیم درود ود عا میفرستند . قدرسلامت کسیداند که به مصیبتی گرفتارآید. اگراوضاع بدین منوال انکشاف نمیکرد شاید قضاوت نیز فرق می نمود.