خبر و دیدگاه

اسلام؛ جنگ «هفتاد و دو ملتی» از ندیدن حقیقت!

 

                            (قسمت دوم و پایانی)

عالم افتخار
محمد عالم افتخار

                                               

جنگ هفتاد و دو ملت؛ همه را عذر بنه!

چون ندیدند؛  حقیقت؛ رهِ  افسانه    زدند
جنگ هفتاد و دو ملت؛ دقیقاً تعبیر تاریخ شمول و عام قبول وضعیت جوامعی است که طی شش قرن تا سرایش این بیت حافظ شیرازی؛ «اسلامی» خوانده می شده اند. جالب ترین اعتبار بر این سخن و اعتراف بر حقیقت این وضع فجیع هم؛ پیوند دادن آن به «حدیثی» از پیامبر اسلام حضرت محمد عربی قریشی میباشد؛ بدین عبارت:

ستفرق امتی علی ثلثه وسبعین فرقه الناجی منها واحد امتان من

از میان هفتادو سه فرقه اسلامی تنها یک فرقه راه (حق) را میابد.

با در نظر داشت بنیاد مسئاله «حدیث» و جعل سرسام آور آن در عمر باصطلاح معارف اسلامی که عمدتاً به هدف توجیه واقعیت های پرسش بر انگیز و رنج دهنده عمومی و منجمله انحرافات شنیع و تحریف های خبیث از اصل حقیقت ارزش ها و اخلاقیات قرآنی؛ صورت داده شده است؛ میتوان حدس زد که هنوز در قرن پنجم و ششم هجری فلاکت مسلمان با مسلمان در افتادن؛ به جایی رسیده بوده است که گرداننده گان سیاست و فرهنگ و شعور عامه؛ نیاز دیده اند تا برای خدایی و ازلی و قدری و جبری وانمود ساختن و قبولاندن آن؛ دست به دامان حدیث شوند و به پنهان شدن زیر ردای پیغمبر ناگزیر گردند.

البته همه میدانند که اوضاع در هشت قرن پس از حافظ تا امروز؛ همچنان رو به بد و بدتر شدن داشته است و در یکی دو قرن اخیر و به طور تصاعدی هندسی در یکی دو دهه اخیر؛ اسلام و اسلامیت مترادف با ددمنشانه ترین دهشت افگنی ها و اقدامات تروریستی گردیده که همه هم بلا استثنا توسط شیاطین دنیای ثروت و شهوت کنونی؛ سازماندهی و صحنه گردانی میشود.

امروزه چنانکه میدانیم و میدانید فرقه های نامنهاد جهادی ـ اسلامی از مرز هفتاد و دو و هفتاد و سه اسبق به مراتب فراتر رفته؛ و هرکدام از آنها مانند داعش و القاعده و طالب و بوکوحرام؛ در آخرین تحلیل خویشتن را همان تنها فرقه برحقی میداند که گویا پیامبر اسلام؛ یگانه اش دانسته و پیشبینی اش کرده بوده است!   

به نظر نمیرسد این دعاوی فوق العاده پر از آتش و خون فرقه ها و گروه های اسلامی علیه هم که به گونه تکفیر و تفسیق و مباح الدم و واجب القتل دانستن همدیگر؛ ادامه دم افزون دارد؛ پایانی بیابد مگر اینکه حضرت پیامبر اسلام چنان احیا گردیده و عودت فرماید که مورد قبول و اطاعت همه گان بوده و با صلاحیت و صلابت نهایی؛ جایگاه فرقه برحق را مشخص ساخته و متباقی را سر جایشان بنشاند!

بیدرنگ می فرمائید که این؛ مخالف سنت فطری و الهی است؛ امکان ندارد و امید بستن به آن خیال است و محال است و جنون.

پس آیا راه دیگری برای نجات اسلام و اسلامیت از این مهلکه انهدام و انقراض؛ میتوان سراغ کرد و یافت. شاید بتوان؛ ولی مشروط بر اینکه در اساس اسلام یعنی «کلام الله مجید» چنین راهی وجود داشته و خاطرنشان شده باشد!

ببنید؛ بزرگترین شاعر متخیل و متفکر اسلامی تاریخ که قرآن را هم با چهارده روایت؛ در سینه دارد؛ چه میگوید:

جنگ هفتاد و دو ملت؛ همه را عذر بنه!

چون ندیدند؛  حقیقت؛ رهِ  افسانه    زدند

یعنی همه هفتاد و دو فرقه مشغول کُشت و کُشتار و چپاول و غارت هم در دار الاسلام؛ به خاطری گرفتار فاجعه و فاجعه آفرینی اند که «حقیقت» را ندیده و به افسانه ها و خرافات در غلتیده اند؟

پس اگر قبول کنیم که «حدیث شریف» فوق؛ جعلی نیست و اسلامیون ناگزیر از متفرق شدن در ۷۳ فرقه بوده و سپس تنها یکی از آنها ـ شاید هم در آستانه قیامت؛ «راه حق» را می یابد؛ این سرنوشتی است که از همان لمحه «گِل آدم سرشتن» مقدر شده بوده است.

بدینگونه العیاذ بالله؛ اسلام و کتاب مقدسش قرآن و پیامبرش و خلفا و جانشینان پیامبرش؛ همه اسناد و عُمال یک ضلالت کبیر و گرداننده یک منجلاب گمراهی و خشم و خشونت و جنون و بلاهت بوده اند؟!

اگر چنین نیست؛ پس«حقیقت» که حافظ میفرماید؛ در کجاست و چرا اینهمه فرقه های یک دین بزرگ؛ آنرا دیده نتوانسته و به ناچار ره افسانه و جهل و خرافه و سفسطه در پیش گرفته اند؟

بر اساس تحقیقات و تتبعات و تفکرات این بنده کمترین؛ «حقیقت» مورد نظر خواجه حافظ؛ به معنای ساینتفیک امروزی؛ کدام «حقیقت علمی و تجربی» نیست؛ «حقیقت فلسفی» هم نیست.

این حقیقت؛ لزوماً دینی و عقیدتی است و از آنجا که حدیث و روایت؛ نسبت های شدیداً جعلی و فرقه ای دارد؛ تنها منبع دینی و عقیدتی ظاهراً متفق علیه همان قرآن کریم است؛ لذا بایستی «حقیقت» که ۷۲ فرقه در تاریخ اسلام نتوانسته است آنرا ببینید؛ حتماً و حتماً در قرآن؛ وجود داشته باشد.

این «حقیقت» رکن رکین و اصل اصیل «بنده محور» بودن قرآن است که از نخستین قرن اسلامی تا کنون؛ سعی همه گان در ندیدن و به محاسبه نیاوردن آن بوده است؛ چرا که پیوسته آنرا «خدامحور»، کلام غیر مخلوق خداوند و آخرین و کاملترین کلمات الهی در همه زمان ها و مکان ها و تا قاف قیامت محسوب داشته؛ ناگزیر نقد و بر رسی و تدقیق و باز بینی و باز شناسی و باز خوانی آنرا؛ به مثابه دخالت در ملکوت خدا؛ ممنوع و محکوم و منکوب قرار داده اند.

این بنده نحیف آفریدگار؛ درین گستره تا کنون؛ مقالات و رسالات سیر شمار به طریق صفحات انترنیت ومجلات و کتب به عرض هموطنان و همدینان محترم رسانیده ام؛ اما امروز؛ با همین عرایض مختصر؛ شمارا به نمونه اثر و اندیشه یک عزیز اندیشمند و متجسس و متفکر دیگر آشنا میسازم که در عین حال به سهم خویش پاسخ های جانانه ای به پرسش های پیدا شده در بالا میدهد و اثبات میدارد که علی الرغم ملاحظات در مورد قرآن تدوین شده مورد دسترس ما؛ بازهم «حقیقت» عظیم راهبر و راهگشا و نجات دهنده و محبت زا و صلح آفرین و رهایی دهنده از ضلالت و مصیبت؛ در این کتاب مقدس؛ هست که نادیده و خوار و مهجور مانده است و در حد تمثیل حافظ؛ موجب «ره افسانه زدن» ۷۲ فرقه تشکیل دهنده جوامع اسبق و هزاران فرقه کنونی «جهان اسلام» گردیده است.

این گزیده یک بخش کوچک از سلسله مقالات و آثار بسیار غنی و بدیع این یار همسو و همسنگر است که بنابر اقتضای طبایع خواننده افغانستانی؛ خاصتاً عزیزانی که به سبک و سیاق اینجانب؛ خویشتن را راحت می یابند؛ مقداری تلخیص و ویرایش گردیده که امیدوارم سوء تفاهم و رنجشی ایجاد ننماید؛ بسم الله؛ اینهم تحفه من منحیث بخش پایانی بحث «اسلام؛ جنگ هفتاد و دو ملتی؛ از ندیدن حقیقت»:

***********

ریشه‌ی تفسیرهای گوناگون قرآن کجاست؟

آرش سلیم

http://zamaaneh.com/idea/2010/07/post_759.html

۴.  ریشه بدفهمی و تفسیرهای گوناگون آیات قرآن کجاست؟

به گمان نگارنده بیش‌تر بدفهمی‌ها و نتیجه‌گیری‌های نادرست از قرآن ریشه در یک و یا چند مورد از موارد زیر دارد:

    1. نتیجه گیری بر مبنای تک آیه و یا پاره آیه

عدم توجه به مخاطبان آیات و به ویژه جمعیت مخاطب اصلی قرآن

روش جمع آوری و تدوین درهم آیات به صورت مصحف در دست ما

  1. دخالت دادن احادیث و روایات در تفسیر و برداشت از آیات.

در این بخش سعی خواهد شد با آوردن یک مثال تعیین کننده و مهم نشان داده شود چطور عوامل بالا موجب بدفهمی و نتیجه‌ گیری‌های بغایت نادرست از یک آیه و موجب خطا های فاحش شده است.

این مثال از یکی از کامنت‌های بخش نخست مقاله انتخاب شده است. کامنت‌گذار گرامی نوشته است:

«هیچ مسلمانی از شما نخواهد پذیرفت اگر بگوئید که خطاب آیه‌ی «قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا» به مردم مکه و مدینه یا مردم حجاز یا حتی عربستان بوده است.»

آن‌هایی که معتقدند مخاطب حضرت محمد و کتاب قرآن، مردم سراسر دنیا می‌باشند، این پاره آیه را که می‌گوید: «بگو ای مردم من پیامبری برای جمیع شما می‌باشم» استناد اصلی خود بیان می‌کنند. اما این‌جا با حداقل ۹دلیل و آیات زیادی نشان داده خواهد شد که مخاطب اصلی حضرت محمد و قرآن، اهالی مکه و حومه آن روز بوده‌اند نه تمام مردم دنیای آن روز.

۴.۱ آیا مخاطب حضرت محمد تمامی مردم دنیا بوده‌اند؟

در تمام بحث‌هایی که با برخی صاحب‌نظران پیرامون قومی‌بودن رسالت همه پیامبران و مِن‌جمله حضرت محمد داشته‌ام، همه آن‌ها به همین آیه ۱۵۸ سوره اعراف ارجاع داده‌اند. البته «قل» شروع آیه و بخش دوم آیه را حذف می‌کنند و آیه سر و ته زده شده را مورد استناد قرار می‌دهند:

یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا (ای مردم من رسول خدایم برای همه شما)

و ادعا می‌کنند رسالت حضرت محمد شامل همه مردم جهان می‌شود. جالب است قرن‌هاست واژه «جمیعا» برای صلوات فرستادن جمعیتی که در مساجد حضور دارند، بکار می‌رود، اما تا به حال کسی ادعا نکرده است منظور درخواست کننده صلوات همه اهالی یک شهر و حتی یک محل است. از کسانی که در مساجد و تکایا حضور دارند و مخاطب درخواست کننده صلوات هستند، خواسته می‌شود مثلا برای ارواح درگذشتگان جمیعا صلوات بفرستند.

در اینجا با دلایل متعددی نشان خواهیم داد که یا ایهالناس در این آیه همان مردم مخاطب پیامبر و قرآن است. خدا به پیامبر می‌گوید برو به آن‌ها بگو من رسول برای همه شما می‌باشم.

آن طور که از قرآن می‌توان فهمید این جمع که قرار بود در آن سرزمین مورد هدایت قرار گیرند در آن زمان نزول این آیه شامل کافر و مشرک و مستضعف و مستکبر و فقیر و غنی و مترف… و از هر طایفه و عشیره قبیله قریش می‌شده است.

آیه‌هایی هست که در آنها کلمه ناس بکار رفته ولی در خود هر آیه مستقلا می‌توان دید که این کلمه ناس برای جمعیت محدودی بکار رفته؛ مواردی چون: ایمان آورده‌ها، کسانی که اطراف کعبه مورد دستبرد و غارت قرار گرفته‌اند، جمعیت مخالف پیامبر و غیره.

به تمام آیه متذکره در فوق توجه کنید:

اعراف آیه ۱۵۸:

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیِـی وَیُمِیتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

«بگو» اى مردم من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم‏، همان (خدایى‏) که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست‏، خدایى جز او نیست‏، که زنده مى‏دارد و مى‏میراند، پس به خداوند و فرستاده‏اش‏، «پیامبر اُمى»‏، که به خدا و کلمات او ایمان دارد، ایمان بیاورید و از او پیروى کنید باشد که هدایت یابید.

همانطور که بحث شد نمی‌توان بر مبنای یک جمله از هیچ کتابی نتیجه‌گیری کرد تا چه رسد به قرآن در دست ما که خود حاصل یک گفتمان ۲۳ساله است.

این آیه با «قل» یعنی بگو شروع شده است… بسیاری از این گونه آیات ماحصل گفت‌وگوهای فراوان با اقشار و گروه‌های قوم پیامبر و اهل کتاب مقیم آن سرزمین بوده است. این‌جا از «قل» شروع آیه می‌توان گفت که در پاسخ به یک پرسش بوده است و پرسش کننده هم از جمعیت محلی.

مخاطبی که پیامبر می‌رفت و خطاب به آن‌ها می‌گفت «ای مردم»، کجا جمع می‌شدند؟

یا سر گذر یا در مسجد و یا در نهایت تجمع سالانه مشرکین و بت پرستان در کعبه بود. قرار نبود پیامبر توسط ماهواره این پیام را برای همه مردم دنیا قرائت کند. قریش شامل عشیره‌های گوناگون بود، همچنین غنی و فقیر.

«جمیعا» هم می‌تواند تاکید باشد که من پیامبر همه قبیله‌ها و عشیره‌ها و فقیر و غنی شما هستم. چرا که اوایل برخی دلیل عدم پذیرش پیامبر را عدم تعلق به عشیره خود بیان می‌کردند. بنابراین وقتی در این آیه گفته می‌شود: بگو ای مردم، این ای مردم همان مردمی بودند که پیامبر می‌رفت و آیه را برای آن‌ها در جمع شان قرائت می‌کرد.

در این بخش با نه دلیل زیر و بر مبنای ده‌ها آیه ثابت می‌کنیم که برداشت فقها (و مفسران …) از این پاره آیه نمی‌تواند درست باشد. نشان خواهیم داد که یا ایها الناس (ای مردم) همان مردم مکه و حومه هستند که مخاطب پیامبر و قرآن بوده‌اند.

۱ـ آیاتی که به روشنی بیان می‌کند خداوند رسولی اُمی از میان مردمی اُمی و برای مردمی اُمی برگزید.

۲ـ آیاتی که به صراحت جغرافیای مخاطب قرآن عربی را مکه و حومه معرفی کرده است.

۳ـ آیاتی که به قوم حضرت محمد می‌گوید پیامبری از میان خود شما مبعوث کردیم.

۴ـ آیاتی که بیان می‌کند برای قوم حضرت محمد، قبلا نذیر و کتابی فرستاده نشده بود.

۵ـ آیاتی که می‌گوید خداوند برای هر قوم یا هر امتی پیامبری از میان خودشان برگزید.

۶ـ آیاتی که با ذکر نام هر پیامبر نشان می‌دهد مخاطب هر یک از پیامبران قوم خودش بوده است.

۷ـ آیاتی که خود مستقلا نشان می‌دهد در قرآن واژه ناس برای یک جمعیت محدود بکار رفته

۸ـ آیاتی که نشان می‌دهد خدا برای هر قوم شریعت و مناسک و منهاج ویژه خودشان را مقرر کرده است.

۹ـ  دلیل نهم: یکی از وظایف پیامبر اُمی؛ خواندن آیات توسط پیامبر برای مردم مخاطبش می‌باشد.

۴.۱.۱. دلیل اول: رسولی اُمی از میان مردمی اُمی و برای مردمی اُمی

بیایید به آیه ۲ سوره جمعه در رابطه با آیه ۱۵۸ سوره اعراف نگاهی بیاندازیم. در این آیه به صراحت گفته است که این پیامبر اُمی مورد اشاره در آیه ۱۵۸ سوره اعراف از میان اُمیین و برای اُمیین فرستاده شده است. به عبارت دیگر با خواندن تمام آیه ۱۵۸ اعراف و در رابطه با آیه ۲ سوره جمعه می‌توان مخاطب پیامبر را که همان اُمیین هستند به طور دقیق‌تر مشخص کرد.

آیه ۲ سوره جمعه می‌گوید خدا از میان اُمیین رسولی اُمی را برایشان فرستاد:

سوره جمعه آیه ۲:

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ.

اوست که در میان اُمیین پیامبرى از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و پاکیزه ‏شان مى‏دارد و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد، و حقا که در گذشته در گمراهى آشکارى بودند.

در آیه بالا به پیامبری از میان خودشان (منهم) و خواندن کتاب برایشان (علیهم) توجه کنید. پس اگر آیه ۲ سوره جمعه را کنار آیه ۱۵۸ سوره اعراف بگذاریم مخاطب پیامبر اُمی که همان مردم اُمی هستند روشن‌تر می‌شود.

۴.۱.۲. دلیل دوم: آیاتی که به صراحت جغرافیای مخاطب قرآن عربی را مکه و حومه معرفی کرده است.

آیات ۹۲ سوره انعام و ۷ سوره شورا، به روشنی جغرافیای مخاطب قرآن را مکه و حومه معرفی کرده است. در آیات دیگر مخاطب با ارجاع به جمعیت مخاطب، محدوده مخاطب را تعریف کرده؛ اما اینحا با سرزمین مورد نظر مخاطب را مشخص کرده است. اگر می‌خواست فقط با سرزمین تعریف کند، شامل اهل کتاب مقیم این سرزمین هم می‌شد.
آیات ۹۲ سوره انعام و ۷ سوره شورا، بیانگر «جغرافیای مخاطب قرآن عربی». یعنی آیاتی که در آن به حضرت محمد گفته می‌شود برو به مردم «بگو»، مقیدند به مردم مکه و حومه.

شورى آیه ۷:

وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ

و بدینسان قرآنى عربى بر تو وحى کردیم‏، تا (اهل‏) مکه و حومه آن را هشدار دهى‏، و از روز محشر که شکى در آن نیست‏، هشدار دهى‏؛ که گروهى در بهشتند و گروهى در دوزخ‏.

انعام آیه ۹۲:

وَهَـذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ

و این کتابى است مبارک که فرو فرستاده‏ایم‏، و همخوان با کتاب هایی است که پیشا پیش آن است‏، تا (مردم‏) مکه و حومه آن را هشدار دهى‏؛ و مؤمنان به آخرت‏، به آن ایمان مى‏آورند و آنان مواظبت بر نمازهاى خویش دارند.

 

۴.۱.۳ . دلیل سوم: آیاتی که می‌گوید برایشان پیامبری از میان خود آن‌ها مبعوث کردیم.

برای «رسول منهم» و «فیهم رسولا من انفسهم»، لطفا به … «هدف بعثت پیامبر » مراجعه شود.

جمعه آیه ۲:

هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ.

اوست که در میان اُمیین پیامبرى از میان خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و پاکیزه‏شان مى‏دارد و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد، پیش از آن همانا در گمراهى آشکارى بودند.

آل عمران آیه ۱۶۴:

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ

براستى خداوند بر مؤمنان منت نهاد آنگاه که پیامبرى از میان خودشان برایشان برانگیخت که آیات او را بر آنان مى‏خواند و پاکیزه‏ شان مى‏دارد و به آنان کتاب و حکمت مى‏آموزد، در حالى که در گذشته در گمراهى آشکارى بودند.

نحل آیه ۱۲۵:

ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

به راه پروردگارت با حکمت و پند(هاى‏) پسندیده فرا خوان‏، و با آنان به شیوه‏اى که بهتر است مجادله کن‏؛ چرا که پروردگارت داناتر است که چه کسانى از راه او به در افتاده‏اند و هم او به رهیافتگان داناتر است‏.

 

۴.۱.۴ دلیل چهارم:  برای قوم حضرت محمد، قبلا نذیر و کتابی فرستاده نشده بود.

یعنی این مردم؛ مخاطب پیامبران پیشین واقع نشده بوده اند….

قرآن به روشنی تاکید می‌کند که در گذشته هیچگاه برای قوم حضرت محمد کتاب و پیامبری فرستاده نشده است. به عبارت دیگر رسالت پیامبران پیشین چون حضرت موسی و حضرت عیسی و کتاب آن‌ها شامل قوم مورد خطاب پیامبر ما نمی‌شده است. این خود می‌رساند که هیچکدام از پیامبران پیشین رسالت جهانی نداشته‌اند.

سجده آیه ۲ و ۳: قرآن برای مردمی که قبلا برای آن‌ها کتابی فرستاده نشده بود

تَنزِیلُ الْکِتَابِ لَا رَیْبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ .أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ

کتابى است فروفرستاده از سوى پروردگار جهان که شک در آن نیست‏.ولی آنان گویند که آن را برساخته است‏، نه بلکه حق است و از سوى پروردگار توست تا قومى را که هشداردهنده پیش از تو به سراغشان نیامده بود، بیم دهى‏، باشد که به راه آیند.

یس آیه‌های ۲تا ۶: قرآن برای هشدار به قومی که پدرانشان قبلا هشدار داده نشده بودند

وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ «۲» إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ «۳» عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ «۴» تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ «۵» لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ«۶»

سوگند به قرآن حکمت‏آموز. «۲» که تو از پیامبرانى‏. «۳» بر راهى راست‏. «۴» (این کتاب‏) فرو فرستاده (خداوند) پیروزمند مهربان است‏. «۵» تا قومى را که پدرانشان هشدار نیافته بودند، و خود غافلند، هشدار دهى‏. «۶»

سبا آیه ۴۴: برای مخاطبین پیامبر قبلا کتابی و پیامبری فرستاده نشده بود

وَمَا آتَیْنَاهُم مِّن کُتُبٍ یَدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِن نَّذِیرٍ

و به آنان کتابهایى نداده بودیم‏، که آن را بخوانند و بیاموزند؛ و پیش از تو به سوى آنان هشداردهنده‏اى نفرستاده‏ایم‏.

قصص آیه ۴۶: با رحمتی که از سوی خدای توست، قومی را که پیش از تو هشداردهنده ای برایشان نیامده هشدار دهی

وَمَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَیْنَا وَلَکِن رَّحْمَهً مِّن رَّبِّکَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ

و تو در جانب طور نبودى آنگاه که ندا دردادیم ولى این (وحى‏) رحمتى از سوى پروردگار توست که قومى را که پیش از تو هشداردهنده‏اى به سویشان نیامده است‏، هشدار دهى باشد که پند بگیرند.

 

۴.۱.۵. دلیل پنجم: خدا برای هر قوم یا هر اُمتی پیامبری از میان خودشان فرستاده است.

در قرآن آیات زیادی وجود دارد که بیان می‌کند خداوند برای هر قوم و یا هر اُمتی پیامبری از میان خودشان فرستاده است. همچنین پیامبری نفرستاده جز به زبان همان قوم.

به عبارت دیگر این سنت الهی است که برای هر قوم پیامبری از میان همان قوم و به زبان آن قوم بفرستد. چرایی آن هم مشخص است. اگر قرار است پیامبر به آن مردم کتاب و حکمت بیاموزد و آن‌ها را تربیت کند (وحتی برای آن‌ها کتاب بخواند)؛ باید بتواند با آن‌ها ارتباط زبانی برقرار کند و مردم قادر باشند بفهمند او چه می‌گوید.

البته قرآن با چند آیه صراحت دارد بر این که نام و یا سرگذشت تمام پیامبرانی که خدا فرستاده در قرآن نیامده است.

چند نمونه از این آیات:

مومنون آیه ۳۲: پیامبری از میان ایشان برای ایشان

فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه پیامبرى از ایشان به میان ایشان فرستادیم (و گفتیم‏) که خداوند را بپرستید که خدایى جز او ندارید، آیا پروا نمى‏کنید؟

بقره آیه ۱۲۹: پیامبری از میان ایشان به میان ایشان

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ العَزِیزُ الحَکِیمُ

پروردگارا و از ایشان در میانشان پیامبرى که آیات تو را بر آنان بخواند و به آنان کتاب آسمانى و حکمت بیاموزد و پاکدلشان سازد برانگیز که تو پیروزمند فرزانه‏اى‏.

فاطر آیه ۲۴: امتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏اى بوده است.

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ

ما تو را به حق‏، مژده‏ رسان و هشداردهنده فرستاده‏ایم‏؛ و امتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏اى بوده است‏.

ابراهیم آیه ۴: هیچ پیامبرى نفرستاده‏ایم مگر (با پیامى‏) به زبان قومش

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللّهُ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

و هیچ پیامبرى نفرستاده‏ایم مگر به زبان قومش‏، تا براى آنان روشن بدارد؛ آنگاه خداوند هر کس را بخواهد بیراه مى‏گذارد و هر کس را که بخواهد هدایت مى‏کند و او پیروزمند فرزانه است‏.

مومنون آیه ۳۲: پیامبرى از ایشان به میان ایشان

فَأَرْسَلْنَا فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ

آنگاه پیامبرى از ایشان به میان ایشان فرستادیم (و گفتیم‏) که خداوند را بپرستید که خدایى جز او ندارید، آیا پروا نمى‏کنید؟

ص آیه ۴: شگفتى مى‏کردند که هشداردهنده‏اى از خودشان به سراغ آنان آمده است

وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ

و شگفتى مى‏کردند که هشداردهنده‏اى از خودشان به سراغ آنان آمده است‏؛ و کافران گفتند این جادوگر دروغزن است‏.

یونس آیه ۴۷: هر امتى پیامبرى دارد

وَلِکُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ

و هر امتى پیامبرى دارد؛ و چون پیامبرشان بیاید در میان آنان دادگرانه داورى شود و بر آنان ستم نرود.

نحل آیه ۳۶: میان هر امتى پیامبرى برانگیختیم

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً…

و به راستى که در میان هر امتى پیامبرى برانگیختیم …

روم آیه ۴۷: پیش از تو پیامبرانى به سوى قومشان فرستادیم

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ …

و به راستى پیش از تو پیامبرانى به سوى قومشان فرستادیم…

فاطر آیه ۲۴: امتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏اى بوده است‏.

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ

ما تو را به حق‏، مژده ‏رسان و هشداردهنده فرستاده‏ایم‏؛ و اُمتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏اى بوده است‏.

 

۴.۱.۶. دلیل ششم: مخاطب هر پیامبر قوم خودش.

آیاتی که با ذکر نام تک تک پیامبران نشان می‌دهد هر پیامبر برای قوم خودش فرستاده شده است. مخاطب تمام پیامبران چون ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و دیگران قوم همان پیامبر بوده است. برای مثال چند آیه که در آن خطاب «یا قوم من» هر پیامبر وجود دارد، در زیر آمده است:

فرقان آیه ۳۰: قوم من (حضرت محمد) این قرآن را وا نهادند

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

و پیامبر گوید پرودگارا قوم من این قرآن را وا نهادند.

روم آیه ۴۷: پیش از تو (حضرت محمد) پیامبرانی به سوی قومشان فرستادیم

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ…

و به راستى پیش از تو پیامبرانى به سوى قومشان فرستادیم..

اعراف آیه ۵۹: مخاطب نوح قوم خودش

لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَـهٍ غَیْرُهُ إِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ

همانا نوح را به سوى قومش فرستادیم‏. پس گفت‏: اى قوم من‏، خدا را بپرستید که براى شما معبودى جز او نیست‏، من از عذاب روزى سترگ بر شما بیمناکم‏.

ابراهیم آیه ۵: مخاطب موسی قوم خودش

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ…

و در حقیقت‏، موسى را با آیات خود فرستادیم (و به او گفته شد‏) که قوم خود را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون آور…

عنکبوت آیه ۱۶: مخاطب ابراهیم قوم خودش

وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

و (یاد کن‏) ابراهیم را چون به قوم خویش گفت‏: خدا را بپرستید و از او پروا بدارید؛ اگر بدانید این (کار) براى شما بهتر است‏.

هود آیه ۲۵:

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُّبِینٌ

و به راستى که نوح را به سوى قومش فرستادیم (که با ایشان گفت‏) من هشداردهنده آشکاراى شما هستم‏.

توبه آیه ۷۰: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و …

أَلَمْ یَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِیمَ وِأَصْحَابِ مَدْیَنَ وَالْمُؤْتَفِکَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَـکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

آیا گزارش (حال‏) کسانى که پیش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مَدْیَن و شهرهاى زیر و رو شده‏، به ایشان نرسیده است‏؟ پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولى آنان بر خود ستم روا مى‏داشتند.

 

۴.۱.۷. دلیل هفتم: آیاتی که نشان می‌دهد واژه ناس برای یک جمعیت محدود بکار رفته.

آیاتی که خود بطور مستقل گویای آن است که در قرآن واژه «ناس» برای یک جمعیت محدود بکار برده شده است نه کل جمعیت دنیا. در زیر نمونه هایی از این آیات آورده شده است:

انفال آیه ۲۶: واژه ناس برای جمعیت محدود دشمنان آن‌ها بکاربرده شده

وَاذْکُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِیلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِی الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

و یاد کنید آنگاه که در این سرزمین اندکشمار (و) مستضعف بودید (و) مى‏ترسیدید که مردمان (کافر) شما را آواره کنند، ولى او شما را (نزد یارانتان‏) جاى داد و به نصرت خویش یاریتان کرد و از پاکیزه‏ها روزیتان داد، باشد که سپاس بگزارید.

بقره آیه ۱۳: ناس اشاره به جمعیت ایمان آورده تا زمان نزول این آیه

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـکِن لاَّ یَعْلَمُونَ

و چون به ایشان گفته شود چنانکه (سایر) مردم ایمان آورده‏اند، (شما هم‏) ایمان آورید، گویند آیا ما هم مانند کم‏خردان ایمان بیاوریم‏؟ بدانید که خودشان کم‏خردند، ولى نمى‏دانند.

بقره آیه ۱۴۲: ناس گروهی از مردم مخالف مقیم که ممکن است بعد از تغییر قبله ایراد بگیرند

سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ مَا وَلاَّهُمْ عَن قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُواْ عَلَیْهَا قُل لِّلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

کم‏خردان از این مردم به زودى خواهند گفت چه چیز آنان را از قبله‏ِِِِ شان که بر آن بودند، بازگرداند؟ بگو مشرق و مغرب خداى راست‏، و هر کس را که بخواهد به راه راست رهنمون مى‏گردد.

آل عمران آیه ۱۷۳: واژه ناس برای گروه دشمن

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ

همان کسانى که چون بعضى به ایشان گفتند که مردمان (مشرکان مکه؟‏) در برابر شما گرد آمده‏اند از آنان بترسید (به جاى ترس و بددلى‏، این کار) بر ایمانشان افزود و گفتند خداوند ما را بس و چه نیکو کارسازى است‏.

عنکبوت آیه ۶۷: ناس برای کسانی برده شده که در اطراف کعبه غارت شده اند

أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَهِ اللَّهِ یَکْفُرُونَ

آیا ندانسته‏اند که ما حرمى امن (از کعبه‏) قرار داده‏ایم‏، حال آنکه مردمان را در پیرامونشان تاراج مى‏کردند و مى‏ربودند؛ آیا به باطل ایمان مى‏آورند و به نعمت خداوند کفران مى‏ورزند؟

نساء آیه ۷۷: ترس ازکدام مردم؟ واژه ناس اشاره به گروه مقابل دارد که با هم در جنگ بودند

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَهُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِیلاً

آیا داستان کسانى را که به آنان گفته شد (عجالتا) دست از جهاد نگه دارید و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید ندانسته‏اى‏؟ که چون بر آنان جهاد مقرر گشت‏، آنگاه گروهى از آنان از مردم (مشرکان مکه؟‏) مى‏ترسیدند که باید از خداوند ترسید، یا حتى (از آن‏) شدیدتر، و (در دل‏) مى‏گفتند پروردگارا چرا بر ما جهاد را مقرر داشتى‏، چرا ما را تا زمانى نزدیک واپس نداشتى‏؟ بگو بهره دنیا ناچیز است و براى کسى که تقوى پیشه کند آخرت بهتر است‏، و بر شما به اندازه ذره ناچیزى هم ستم نخواهد رفت‏.

یونس آیه ۱۰۴: واژه ناس برای مخالفان پیامبر در آن سرزمین نه تمام دنیا

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی شَکٍّ مِّن دِینِی فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَـکِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

بگو اى مردم‏، اگر از دین من در شک هستید، (بدانید که‏) من کسانى را که به جاى خداوند مى‏پرستید، نمى‏پرستم‏، بلکه خدایى را مى‏پرستم که جان شما را مى‏گیرد؛ و به من امر شده است که از مؤمنان باشم‏.

انبیاء آیه ۶۱: واژه ناس برای جمعیتی خاص

قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ

گفتند پس او را در پیش چشمان مردم حاضر کنید تا آنان حاضر و ناظر باشند.

حج آیه ۲۷: واژه ناس برای جمعیتی خاص

وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ

و در میان مردم براى حج ندا در ده که پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى که از هر راه دوری می آیند رو به سوى تو آورند.

احزاب آیه ۶۳: پرسش کردن مردمِ خاص از پیامبر نه همه مردم دنیا

یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَهِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَهَ تَکُونُ قَرِیبًا

مردم از تو در باره قیامت مى‏پرسند؛ بگو علم آن (و اطلاع از زمانش‏) با خداوند است‏؛ و تو چه دانى چه بسا قیامت نزدیک باشد.

۴.۱.۸. دلیل هشتم: برای هر قوم شریعت و مناسک و منهاج ویژه خودشان آمده است

آیات ۴۵ تا ۴۹ سوره مائده بیان می‌کند که خدا برای هر قومی شریعت و منهاجی (راهی) قرار داده و پیروان سایر پیامبران مقیم مکه و حومه مقیم باید احکام کتاب خود را اجرا می‌کردند. موارد مشخص ذکر شده در این آیات به شرح زیر می‌باشد:

یهودیان باید احکام تورات را اجرا کنند.

مسیحیان باید احکام انجیل را اجرا کنند

مسلمانان باید احکام قرآن را اجرا کنند

خدا برای هر قومی شریعت و راهی را قرار داده است

خدا همه شما را یک امت واحده نکرده تا در کارهای خیر رقابت کنید (از هم سبقت بگیرید)

تو (حضرت محمد) بین قوم خودت به آنچه به تو فرستاده شده حکم کن

می‌بینیم که این آیات نه تنها تنوع در شریعت و احکام پیروان پیامبران را مورد تاکید قرار داده، که فلسفه آن را هم سبقت در کارهای خیر بیان کرده است.

همچنین برای نمونه آیات ۳۴ و ۶۷ سوره حج می‌گوید برای هرامتی مناسکی قرار دادیم (وَلِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا)

 

۴.۱.۹. دلیل نهم: خواندن آیات برای مخاطب توسط خود پیامبر

در آیات چندی از قرآن می‌بینیم یکی از وظایف پیامبر خواندن آیات برای جمعیت مخاطب خودش می‌باشد. یعنی پیامبر در میان آن‌ها حضور دارد و آیات را برایشان تلاوت می‌کند. افزون بر آیه ۱۶۴ سوره آل عمران و آیه ۲ سوره جمعه که … درباره اهداف بعثت آمد، برای نمونه به دو آیه زیر نیز توجه شود:

بقره آیه ۱۵۱: خواندن آیات توسط پیامبر برای مخاطبانش

کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولاً مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ

همچنانکه پیامبرى از خودتان به میان شما فرستادم که آیات ما را بر شما مى‏خواند و پاکدلتان مى‏گرداند و به شما کتاب و حکمت مى‏آموزد و آنچه نمى‏دانستید به شما آموزش مى‏دهد.

طلاق آیه ۱۱: خواندن آیات توسط پیامبر برای مخاطبینش

رَّسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِّیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا

پیامبرى که آیات روشنگر الهى را بر شما مى‏خواند، تا کسانى را که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته کرده‏اند، از تاریکیها به سوى روشنایى برآورد؛ و هر کس به خداوند ایمان آورد و نیکوکارى کند، او را به بوستانهایى که جویباران از فرودست آن جارى است‏، درآورد، و همواره جاودانه‏ در آنند، به راستى که خداوند روزى او را نیکو گردانده است‏.

۴.۲. آیات دیگری که در دفاع از ادعای جهانی بودن مخاطبین قرآن آورده می‌شود

در گفتگوهای چند ساله با صاحب نظران گوناگون پیرامون محلی- قومی بودن مخاطب پیامبران، به سه مورد زیر نیز استناد شده است. به این موارد نیز نگاهی می‌اندازیم:

۱ـ  و ما ارسلناک الا کافه للناس (آیه ۲۸ سوره نسا)

۲ـ  تبییان لکل شیء

۳ـ رحمت العالمین

بد نیست دوباره یادآوری شود که مخاطب محلی داشتن پیامبران و کتاب آن‌ها، به معنای آن نیست که آن‌ها پیام جهانی ندارند. پیام همه آن‌ها «ادخلو فی السلم» است برای مخاطبان خود. و دین احسن همان در سمت خدا قرار گرفتن است «مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله» و هر کس بتواند خود را در این سمت قرار دهد، خود را در جهت استوار رشد و تعالی قرار داده است:  «مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى ».

و این سمت،  به سمت خدا، همان هارمونی با خلقت و قوانین آن است که می‌تواند هر فرد را در صلح با خود، صلح با دیگران، و صلح با طبیعت و سایر مخلوقات (حیوانات و گیاهان) قرار دهد. کار پیامبران هدایت قوم خود بود در این سمت. حال اگر همه بشریت از هر رنگ و نژاد و زبان در این سمت قرار گیرد، تلاش تک تک پیامبران؛ جهانی بوده است. برای همین است که قرآن تاکید می‌کند ما باید به همه پیامبران ایمان داشته باشیم و بین آن‌ها فرق نگذاریم…

بنابراین از این منظر همه پیامبران نذیر بوده اند برای کل بشریت در جهت سلم. اما شریعت هر قوم (جمعیت)، که وسیله بوده برای سلیم کردن آن قوم، ویژه آن قوم و متناسب با «وضعیت موجود» آن قوم در زمان بعثت بوده است. یعنی محتوی شریعت و احکام و آموزه‌ها، متناسب با خلق و خو، فرهنگ و باورها، و سطح آگاهی و رشد آن مردم در زمان بعثت ارسال شده است.

به عبارت دیگر آن وضیعت موجود و راه و رسم نادرست ضد رشد آن قوم بوده است که علت بعثت یک پیامبر شده است؛ تا آن را به راه رشد و تعالی هدایت کند.

با این مقدمه بحث کوتاهی درباره سه مورد بالا ارائه می‌گردد. امید است آنچه در این نوشتار ارائه شد کمکی باشد برای قرار دادن هر آیه در بستر زمان و مکان خودش و البته در مدل ساختاری قرآن…

۴.۲.۱. ما ارسلناک الا کافه للناس

آیه دیگری که برخی برای اثبات مدعای جهانی بودن رسالت پیامبر بدان استناد می‌کنند، آیه ۲۸ سوره سبا می‌باشد:

سبا آیه ۲۸:

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّهً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

و تو را جز مژده‏آور و هشداردهنده براى همگى مردم نفرستاده‏ ایم‏ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.

یکم – با استناد به نه دلیلی که در قسمت ۴.۱ این نوشتار درباره آیه ۱۵۸ سوره اعراف آورده شد، واژه ناس در آیه ۲۸ سوره سبا نیز برای همان جمعیت مخاطب حضرت محمد بکار برده شده است.

دوم – ویژگی دیگر آیه ۲۸ سوره سبا این است که سرتاسر سوره سبا مملو از قیل و قال است با کافران. آیه‌های قبل و بعد از این آیه مطالبی است که پیامبر باید (در پاسخ) به کافران و دیگران بگوید. کافران منکر خدا، قیامت، رسالت پیامبر، قرآن …هستند. همچنین صحبت از مستضعفان و مستکبران و مترفین جامعه در مواجه با ایمان آوردن و یا ایمان نیاوردن است. می‌توان گفت که پیامبر همگی بودن در آیه ۲۸ سوره سبا، دلالت دارد بر این که پیامبر برای همه اقشار و گروه‌های جامعه شامل کافر و مشرک و مستصعف و مستکبر و مترف فرستاده شده است نه یک گروه یا لایه اجتماعی خاص.

اگر به آیه ۲۶ سوره سبا (دو آیه قبل از آیه ۲۸ مورد بحث) دقت کنیم ، می‌بینیم خدا به پیامبر می‌گوید که به آن مردم (مخاطب) بگوید که روزی پروردگار ما همه ما را (برای داوری) گرد می‌آورد.

سبا آیه ۲۶: پروردگار همه ما را جمع می‌کند

قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ

بگو پروردگار ما همه ما را جمع مى‏کند، سپس در میان ما بحق داورى مى‏نماید و اوست داور آگاه

همچنین آیه ۲۸ سوره سبا را کنار آیه ۲۴ سوره فاطر که مشابه آن است قرار می‌دهیم و با هم مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم ضمن این که مانند آیه ۲۸ سبا می‌گوید تو را نذیر و بشیر فرستادیم، تاکید می‌کند که هیچ اُمتی نیست که برای آن نذیری فرستاده نشده باشد. به عبارت دیگر تو هم نذیری هستی مثل سایر پیامبران برای اُمت خودت:

فاطر آیه ۲۴

إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ

ما تو را به حق‏، مژده‏رسان و هشداردهنده فرستاده‏ایم‏؛ و اُمتى نیست مگر آنکه در میان آنان هشداردهنده‏اى بوده است‏.

در اینجا برای نشان دادن گفتمان جاری در سوره سبا که آیه ۲۸ بخشی از آن است، ترجمه آیات ۲۴ تا ۳۱ آورده می‌شود:

سبا آیات ۲۴ تا ۳۱: گفتگوی خدا با کافران از طریق پیامبر

بگو چه کسى از آسمانها و زمین شما را روزى مى‏دهد؟ بگو خداوند. و ما یا شما بر طریق هدایت‏، یا در گمراهى آشکاریم‏. «۲۴» بگو نه از شما در باره گناهى که ما کرده‏ایم مى‏پرسند و نه از ما در باره آنچه شما مى‏کنید خواهند پرسید. «۲۵» بگو پروردگار ما، همه ما را گرد مى‏آورد، سپس در میان ما به حق داورى مى‏کند و اوست داور دانا. «۲۶» بگو به من بنمایانید کسانى را که در مقام شریک به او نسبت مى‏دهید چنین نیست‏، بلکه او خداوند پیروزمند فرزانه است‏. «۲۷» و تو را جز مژده‏آور و هشداردهنده براى همگى مردم نفرستاده‏ایم‏؛ ولى بیشترینه مردم نمى‏دانند. «۲۸» و گویند اگر راست مى‏گویید این وعده کى فرا مى‏رسد. «۲۹» بگو براى شما موعد روزى مقرر است که نه از آن ساعتى پس افتید و نه پیش افتید. «۳۰» و کافران گویند هرگز به این قرآن‏، و به آنچه پیش از آن بود، ایمان نمى‏آوریم‏؛ و چون ستمکاران (مشرک‏) را بنگرى که نزد پروردگارشان باز داشته شوند، بعضى با بعضى دیگر بگو- مگو کنند. مستضعفان به مستکبران گویند اگر شما نبودید بیشک‏، ما مؤمن بودیم‏. «۳۱»

در این گفتمان بین خدا و کافران، صحبت از این است که ایمان آوردندگان و کافران هر کدام بر مبنای عمل خود باید پاسخگو باشند و نه بر مبنای کردار گروه دیگر. در روز داوری هم ایمان آوردندگان و هم کافران حضور پیدا خواهند کرد و خدا در میان آن‌ها داوری خواهد کرد. یعنی اگر کافران ایمان نیاوردند، در روز داوری نیز ضرری متوجه ایمان آورده‌ها نمی‌شود. بنابراین دعوت به ایمان آوردن آنها به سود خودشان است. پیامبر هم برای همه است نه فقط ایمان آورده‌ها.

سوم – بد نیست اشاره ای داشته باشیم به گزاره دوم آیه ۲۸ سوره سبا که می‌گوید: اما بیشتر مردم نمی‌دانند «وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (که تو را برای هشدار دادن و بشارت دادن به همه آن‌ها فرستادیم). اینجا هم صحبت از اکثریت جمعیتی است که پیامبر برای آن‌ها فرستده شده ولی آن مردم اگاه نیستند و منکر رسالت پیامبر ند. برای فهم بهتر عبارت «اکثر الناس»، برای مثال به آیه ۱ سوره رعد نگاهی می‌کنیم.

بی تردید منظور این آیه از واژه کتاب، قرآن می‌باشد. این آیه با گزاره «ولى اکثر مردم ایمان نمی‌آوردند» تمام می‌شود. این اکثریت همان اکثریت جمعیت مکه است که سال‌ها به آیه‌های حق قرآن که از طرف خدا فرستاده می‌شد ایمان نیاوردند. نه تنها ایمان نیاوردند که جمعیت اندک ایمان آورده‌ها را هم با آزار و اذیت و تهدید به قتل مجبور به ترک خانه و کاشانه خود کردند.

رعد آیه ۱: بیشتر مردم مخاطب آیات که سال‌ها به این آیات ایمان نیاوردند

المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِیَ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ

المر این آیات کتاب است‏، و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است‏ حق است‏، ولى اکثر مردم ایمان نمی‌آورند.

۴.۲.۲. تبییان لکل شیء

با استناد به عبارت «تبییان لکل شیء» در آیه ۸۹ سوره نحل، ادعا می‌شود بر اساس خود قرآن، همه چیز در قرآن آمده است. پس بر مبنای این جامعیت، قرآن برای همیشه پاسخگوی نیازهای بشر خواهد بود.

امید است با توجه به آن چه تا اینجا در این مقاله شرح داده شد، با همان قانون اول پرسش از مدعی که «کو تمام آیه؟»، مساله روشن شود. با خواندن کامل آیه ۸۹ سوره نحل که در زیر آورده شده است، می‌بینیم که این آیه دلالت دارد بر این که برای هدایت آن مردم هر چه لازم بوده در کتاب آورده شده است.

و با توجه به وضعیت موجود اُمیین و سطح دانش و فرهنگ آن‌ها در عصر بعثت پیامبر، می‌توان به راحتی گفت آیات و قرآن از سر آن‌ ها هم زیادتر بوده است.

برای روشن شدن قید کل (هر) در این آیه، آوردن یک مثال عددی بد نست: ماکزیمم تعداد عضو هر مجموعه تعریف شده را محدوده آن مجموعه تعیین می‌کند. برای مثال در مجموعه اعداد طبیعی از ۵۰ تا ۱۰۰، کل شیء (هر عددی) در این مجموعه ۵۱ عدد از ۵۰ تا ۱۰۰ می‌باشد. اما همین کل شیء در مجموعه اعداد از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰، ۵۰۱ عدد است از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰.

به عبارت دیگر وقتی تعریف یک مجموعه پیشینی است، «هر» مشروط می‌شود. ارجاع عام به آن با «کل» محدوده مجموعه را زیادتر نمی‌کند. داریم از نقی حرف می‌زینم که می‌دانیم نقی بن تقی است.

اجازه بدهید آیه کامل را در زیر بخوانیم و در این رابطه به چند نکته درباره آیه اشاره کوتاهی داشته باشیم.

اهمیت موضوع و عوارضی که این بدفهمی‌های قرآن بر زندگی و عقب ماندگی اجتماعی بیش از یک میلیارد جمعیت مسلمان دنیا گذاشته؛ کار و حوصله زیادی می‌طلبد.

نحل آیه ۸۹: کتاب برای بیان همه چیز و هدایت و رحمت

وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ
و روزى که از هر ملّتى گواهى را بر ایشان از خود ایشان برانگیزانیم و تو را بر اینان گواه بیارویم؛ و کتاب را بر تو فرستادیم بیانى براى همه چیز و هدایت و رحمت و بشارتى براى مسلمین‏

یکم – گفتمان آیه در باره روز قیامت است. در روز حساب (قیامت) به آن مردم گفته خواهد شد برای هدایت شدن شما هر چیزی که لازم بود فرستاده شد.  پیامبر هم آن جا آورده می‌شود که شهادت دهد همه این آیات را به اُمت خود ابلاغ کرده است. یعنی بهانه ای نمی‌ماند که بگویند ما نمی‌دانستیم و از آیات هدایت اطلاعی نداشتیم.

اگر یادمان باشد دیدیم که در آیات ۱۵۶ و ۱۵۷ سوره انعام، علت فرستادن کتاب برای قوم پیامبر و اتمام حجت خدا با آن مردم اُمی آمده است. اتمام حجت مبنی بر این که در روز داوری عذر نیاورند و نگویند اگر برای ما هم مانند اهل کتاب کتابی فرستاده بودی ما هم هدایت می‌شدیم.

دوم – بیایید آیات ۱۵۴ سوره انعام و ۱۴۵ سوره اعراف را در کنار این آیه مورد بحث قرار دهیم و بدینگونه که به آیات نگاهی بیاندازیم: می‌بینم کتاب حضرت موسی هم تفصیل کل شیء و هدایت و رحمت است. با این تفاوت که در یک مورد آن یعنی آیه ۱۴۵ به روشنی بیان می‌کند این کتابی که همه چیز در آن است و به حضرت موسی داده شده برای قوم حضرت موسی فرستاده شده است:

انعام آیه ۱۵۴ : همه چیز در کتاب حصرت موسی

ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِیَ أَحْسَنَ وَتَفْصِیلاً لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لَّعَلَّهُم بِلِقَاء رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ

بارى به موسى کتاب آسمانى دادیم‏، تا نعمت را بر کسى که نیکى پیش گرفته بود، تمام کنیم و براى آنکه همه چیز را به روشنى بیان کنیم و رهنمود و رحمتى باشد، تا به لقاى پروردگارشان ایمان بیاورند.

اعراف آیه ۱۴۵: همه چیز در کتاب حضرت موسی برای قوم خودش

وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَهً وَتَفْصِیلاً لِّکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّهٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ

و در الواح (تورات‏) هر گونه پند و روشنگرى در هر باب براى او نوشته‏ ایم‏، پس آن را به جد و جهد بگیر و به قومت دستور بده که احکام نیکوى آن را دریافت (و به آن عمل‏) کنند، زودا که سراى نافرمانان را به شما نشان دهم‏.

سوم – برای مثال به آیه ۲۳ سوره نمل توجه کنید. صحبت از زن فرمانروایی است که دارای همه چیز است. در حالی که آیات بسیار زیاد در قرآن وجود دارد که می‌گوید مالک همه چیز خداست و او بر همه چیز عالم و قادر است. آیا این که در این آیه گفته شده این زن فرمانروا همه چیز دارد، داشتن مطلق همه چیز است؟ با آسانی می‌توان گفت چون حاکم بوده میتوانسته مالک و صاحب خیلی چیزها باشد.

نمل آیه ۲۳: همه چیز داشتن یک فرمانروا

إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَهً تَمْلِکُهُمْ وَأُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ

من زنى را یافتم که بر آنان فرمانروایى مى‏کرد و از همه چیز برخوردار بود، و تختى شگرف داشت‏.

اگر همه چیز در قرآن آمده چرا خود قرآن این همه به تفکر و تعقل در آیات آفریشن ارجاع داده است. و می‌گوید قرآن؛ برای تعقل است.

بنابراین اینجا هم با توجه جمعیت و سطح رشد جمعیت مخاطب قرآن می‌توان گفت به مانندِ آن فرمانروا هر چیز (مورد نیازشان) برایشان در قرآن بیان شده است. و این را با نگاهی به گزاره آخر آیه ۸۹ سوره نحل می‌توان دریافت که «هر چه برای هدایت آن مردم» لازم بوده بیان کرده است. «تبیان لکل شیء» با هدف رها شدن آن مردم از فلاکت پرستیدن و شفیع قراردادن لات و عزی و منات و سایر بت ها؛ سقف خود را در این کتاب پر کرده است: از هر داستان و پند و انذار و احکام و عبادات و موارد مورد لزوم دیگر.

در مورد «تبیین» هم شاید بتوان گفت تبیین به مفهوم بیان کردن و آوردن چیزی است؛ نه دانش همه جانبه آن. اگر به بحث مبین بودن آیات آفرینش برگردیم؛ انسان قادر است این آیات را توسط قوای حسی خود چون دیدن و شنیدن و بوییدن و چشیدن و لمس کردن، درک کند و از این منظر مبین هستند.

اما این به منزله داشتن دانش این آیت‌ها نیست. همانطور که اشاره شد هر آیه قرآن در بستر زمان و مکان و رخداد و گفتمان مربوطه؛ مبین بوده است.

اما این دلیل نمی‌شود که قرآن بدون تعقل، به شناخت و معرفت برای رشد فردی و اجتماعی بیانجامد. این شناخت همه جانبه با تفکر و تعقل و تدبر در آیات منحیث المجموع و در رابطه با کل آیات آفرینش ممکن خواهد شد. جایی که آیات قرآن در سرتاسر قرآن بطور مکرر و به هر بهانه تاکید بر این تفکر و تعقل در آیات آفرینش دارد.

عمل به آیات قرآن پیش نیاز رها شدن آن جمعیت اُمی برای برداشتن گام‌های بعدی بوده است. رهروی در مسیر درست یادگیری و دانستن بیشتر و در نتیجه رشد و تعالی و رفاه و رستگاری!

در عصرما متاسفانه با جداکردن آیات قرآن از متن گفتمان و رخدادهای مربوطه و همچنین مزید بر آن تدوین درهم برهم آیات توسط عده ای کم سواد در ابتدا، این آیات را به ضد منظور خود تبدیل کرده و سبب گام برداشتن در بیراهه‌ ها شده است…

 

۴.۲.۳.  رحمت للعالمین

خدا بر خودش رحمت نوشته و هر چیزی که آفریده رحمت است. همه موجودات که جز غیر انقکاک و اینتگرال آفرینیش (یونیورس) و به تعبیر قرآن؛ عالمین (زمین و آسمان و هرچیز بین آنها) میباشد؛ رحمت استند؛ پیامبران که جای خود را داشته هم رحمت هستند مانند بقیه موجودات، و هم رحمت هستند به خاطر هدایت بندگان خدا؛ هدایتی که خود رحمت می‌باشد

انبیاء آیه ۱۰۷: پیامبر رحمتی برای جهانیان

وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِّلْعَالَمِینَ

ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم‏.

۵. سخن پایانی …

اگر یک فقیه یا یک عالم دینی چند کلمه از یک آیه قرآن را جلوی شما گذاشت و به استناد آن ادعاهای گراف کرد، می‌توان چند گام ساده زیر را برداشت:

یکم: به او گفته شود کل آیه را بخواند

دوم: اگر هنوز ادعای گزاف کرد به او گفته شود چند آیه (مثلا ۵ آیه) قبل و بعد از آیه مربوطه را در قرآن بخواند.

سوم: اگر هنوز ادعای گزاف کرد به او گفته شود عبارت و یا کلمات عبارت مورد ادعا را در آیات دیگر جستجو کند و روی آن آیات تعقل کند.

چهارم: اگر هنوز ادعای گزاف کرد و با آوردن حدیث یا (و) روایت بر ادعای خود اصرار داشت؛ به او گفته شود که سخن پیغمبر حدیث و روایتی که مطابق قرآن نبوده بلکه تحریف کننده آن باشد؛ فقط سزاوار به دیوار زدن است!

پنجم: اگر هنوز در ادعای گزاف پافشاری کرد با مدل ساختاری پپیشنهادی نگارنده از قرآن؛ تناقضات ادعای او با ساختار قرآن برایش فاش شود.  این و دیگر آثار همین نویسنده؛ بیانگر همین مدل ساختاری پیشنهادی است!….

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. نظر بالا مرا حبران یاخت و به همان خاطر مطلب را خواندم. در همین وقت شنیدم که پرویز مشرف در یک مصاحبه با تلیوزن محاذ گفته که طالبان و بن لادن و دیگرامثالان شان قهرمان پاکستان بودند. حالا طرفداران طالب و دیگر ها که این را به ذوق خود نبینند؛ آیا باید به مشرف هم بگوبند که تو فلان وقت کودک یا خرد ظابط یا هیچکاره بودی حالا معذور میباشی یعنی که حرف و سخنت ارزش و اهمیت ندارد. ببینید من کامینت بالا ترجمه میکنم تا خوانندگان فارسی زبان سایت خوب بگیرند که چه میگویم.
    کامینت
    عبدالله
    تاریخ
    استاد افتخار عزیز درود بر شما!
    آیا شما مائویست چپ بوده اید
    اگر چنین بوده باشد، معاف استید.
    به این نمیگویند ده کجا و درخت ها کجا؟

  2. سپاس میکنم به استاد افتخار که به روی ما گنج دیگر باز کرد. من به سایت رادیو زمانه خیلی چیز ها از ارش سلیم بافتم. خوب است که ابن استادان مسلم القاب دکتور و پروفیسور وغیره ندارند. اینگونه القاب برای اینان توهین است. خیر؛ من یک جوابیه یافتم که خیلی عام فهم و همچنان به موضع مربوط است. خدا کند از حوصله این ستون زیاد نباشد.
    پاسخی دیگر به آیا اسلام دینی جهانی است؟
    با استناد به آیات زیادی از قرآن، محلی بودن مخاطب پیامبران در نه محور اثبات شده است.
    در پاسخ به پرسش آقای اشکوری درباره جهانی بودن ادیان نخست باید بین:
    ۱) فراگیر بودن دین، و
    ۲) محدود بودن «جمعیت مخاطب» هر پیامبر؛
    فرق گذاشت. هر پیامبر ابراهیمی جمعیت مخاطب خود را داشته است، در حالی که دین همه آن ها اسلام ابراهیمی بوده است. هر پیامبر برای هدایت و آموزش قوم خود و به زبان همان قوم مبعوث شده است. آیات قرآن در این باره آن قدر زیاد است که جای تردیدی باقی نمی گذارد. حضرت محمد برای هدایت جمعیت امی عرب که از نظر جغرافیایی در مکه و حومه آن زندگی می کردند مبعوث گردید.
    اگر قرار است فردی با «خواندن» کتاب جمعیتی را آموزش دهد باید بتواند به زبان همان مردم حرف بزند. به ویژه اگر شاگردان کلاس در سطح آکابر باشند و خواندن و نوشتن ندانند. در قرآن تاکید شده است که برای قوم پیامبر قبلا پیامبر و کتابی فرستاده نشده بوده است. یعنی این که مخاطبین حضرت محمد در حوزه ماموریت پیامبران قبل مثل حضرت عیسی و حضرت موسی نبوده اند. البته اگر بخواهیم عمیق تر به مساله نگاه کنیم، فرستادن هر پیامبر به زبان هر قوم، لازمه و هماهنگ است با تکثر و گوناگونی در آفرینش. گوناگونی بشر در رنگ و نژاد و «زبان» خواست خداوندست و بی منظور نیست.
    از طرف دیگر دانش خدا در طول زمان افزایش نمی یابد که بخواهد با دانش بیشتر پیامبر با پیام بهتری بفرستد. نیاز یک قوم به هدایت دلیل فرستادن هدایتگر برای آن قوم است، و نه زیاد شدن سطح دانش یا یافته های جدید خداوند!
    در [۱] با استناد به آیات زیادی از قرآن، محلی بودن مخاطب پیامبران در نه محور زیر اثبات شده است:
    ۱) آیاتی که به روشنی بیان می‌کند خداوند رسولی امی از میان مردمی امی و برای مردمی امی برگزید
    ۲) آیاتی که به صراحت جغرافیای مخاطب قرآن عربی را مکه و حومه معرفی کرده است
    ۳) آیاتی که به قوم حضرت محمد می‌گوید پیامبری از میان خود شما مبعوث کردیم
    ۴) آیاتی که بیان می‌کند برای قوم حضرت محمد، قبلا نذیر و کتابی فرستاده نشده بود
    ۵) آیاتی که می‌گوید خداوند برای هر قوم یا هر امتی پیامبری از میان خودشان برگزید
    ۶) آیاتی که با ذکر نام هر پیامبر نشان می‌دهد مخاطب هر یک از پیامبران قوم خودش بوده است
    ۷) آیاتی که خود مستقلا نشان می‌دهد در قرآن واژه «ناس» برای یک جمعیت محدود بکار رفته است
    ۸) آیاتی که نشان می‌دهد خدا برای هر قوم شریعت و مناسک و منهاج ویژه خودشان را مقرر کرده است
    ۹) یکی از وظایف پیامبر امی خواندن آیات توسط پیامبر برای مردم مخاطبش می‌باشد
    در مثال های قسط بین «ناس» و هدایت «ناس»، منظور کل جمعیت جهان نیست. یعنی «انس» در مقایسه با «جن» نیست. ناس در قرآن یعنی مردم که این مردم می تواند جمعیت حاضر در یک مسجد باشد یا حمعیت یک ده و یا جمعیت یک کشور یا جمعیت دنیا. ناس یا مردم مخاطب هر پیامبر، قوم همان پیامبر است که مسئولیت هدایت آن ها را به عهده داشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا