خبر و دیدگاه
مثلث شیطانی و سقوط معنویت
سقوط مدنیت و معنویت در افغانستان نتیجهٔ یک زنجیرهٔ طولانی خیانتهای سیاسی است؛ خیانتهایی که نه صرفاً اشتباه فردی، بلکه ویرانسازی سیستماتیک نهادهای موجوده و ذهنیت سیاسی کشور بودند.
نقش خلیلزاد، کرزی و اشرف غنی در این روند، تنها به سوءمدیریت خلاصه نمیشود؛ آنان با اولویتدادن به پروژههای قومی و منافع شخصی، فرصت تاریخی ملتسازی را قربانی جاهطلبی و انحصارگرایی ساختند. پیامد این سیاستها نه فقط حذف و تحقیر اقوام غیرپشتون بود، بلکه خود پشتونها نیز قربانی همان ذهنیت برتری طلبانه و تنگنظرانه شدند. این «مثلث شیطانی» با ظاهر متمدن اما منش قبیلهای، همان رسالت طالبان را با بستن نکتایی و پوشیدن دریشی پیش برد و ستونهای دولت به همه حال شبه مدرن را از درون تهی ساخت.
در کنار این سقوط سیاسی، بحران اخلاقی و اداری نیز بهشدت نمایان شده است. گسترش رفتارهای زورگویانه، غیر اسلامی و غیرانسانی در میان مقامات طالبی، انعکاس همین فروپاشی است.
اما در عرصهٔ بینالمللی، جلوههای این تراژدی حتی رسواتر دیده میشود.
حادثهٔ حملهٔ لکنوال بر افسران گارد آمریکایی و نیز بازداشت یک تبعهٔ افغان = پشتون در آمریکا بهاتهام تهدید انفجاری علیه شهروندان آمریکایی، صرفاً رویدادهای جداگانه نیستند؛ اینها محصول همان فضای فکری افراط زده و قوممحور اند که سالها توسط نخبگان سیاسی پشتون تبار و خود فروختگی اکثریت لیدران اقوام غیرپشتون افغانستان تقویت و مشروعیتبخشی شد. وقتی یک کارمند استخبارات پیشین با سابقهٔ خدمت به سیستم مهم جمهوریت غنی، پناهنده کشور حامی شده و روی به ترور و خشونت میآورد، و همزمان فرد دیگری بهدلیل تهدید انتحاری بازداشت میشود، پیام روشن است: سقوط بحران اجتماعی و فکری افغانستان دیگر مرز نمیشناسد. این نتیجهٔ مستقیم سیستمی هست که توسط مثلث شیطانی خلیلزاد- کرزی – غنی معماری شده است. همان تربیتی است که بهجای شهروند اخلاق محور، مشتی از انتهاری و تروریست حتی از میان قشر باسواد و جهان دیده ایکه افغانیت و اسلامیت را ملاک قضاوت خود قرار داده و دست به خشونت میزند. اما برای مثلث شیطانی سقوط ننگین اخلاق و معنویت در برابر (افغانوالی) ایشان اهمیتی ندارد.
سقوط معنویت و اخلاق جامعه به حدی هست که خرافهپرستی مضحک یک مقام دولتی ضربهٔ بر پیکر عقلانیت عمومی است. وقتی یک معین وزارت برق مشکلات تخنیکی کشور را به «جادوی پاکستان» نسبت میدهد، معلوم میشود که سقوط فکری و عقلانیت مدیریتی و نهادی یک تراژیدی گیج کننده است. چنین اظهاراتی توهین آشکار به شعور مردم است و نشان میدهد که مدیریت علمی و پاسخگویی در دولت به جای افسانهپردازی و بیسوادی عقبنشینی کرده است.
ترکیب خیانت سیاسی، قومگرایی ساختاری، افراطگرایی فرامرزی، خشونتورزی افراد صاحبقدرت، و خرافهپرستی حکومتی افغانستان را به وضعیت کنونی کشانده است؛ وضعیتی که در آن ظرفیتهای انسانی و فرهنگی کشور قربانی بیکفایتی، منفعتجویی و جهل سیاسی شدهاند. با وجود این همه فاجعه، مثلث شیطانی غنی- کرزی- خلیلزاد تا سقوط کُلی این خطه به مثابه جغرافیه واحد از سر مردم افغانستان دستبردار نیستند. اظهارات اخیر این مثلث ویرانگر شاهد این مدعاست.
اگر زمانی افغانستان تجزیه شود، مقصر اصل همین مثلث شیطانی و باند انحصارطلب آنها خواهد بود.
صدای نقد آگاهانه و خواست عدالتخواهانه انسان این سرزمین—همان صدای روشن افرادی که از این همه رنجیده اما هنوز امید را کنار نگذاشتهاند—نشان میدهد که جامعهٔ افغانستان هنوز در برابر تاریکی تسلیم نشده و امکان بازسازی فکری و سیاسی همچنان وجود دارد.



