دور دوم: داکتر عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی
مبارزات انتخاباتی دور دوم با آغاز برج جوزا شروع شد. در این مبارزات مردم افغانستان با وجودیکه شناختی از هردو کاندید دارند بازهم میخواهند به گفتار و کردار و حرکات این کاندیدان دقیق توجه نمایند، تا بتوانند رای خود را به صندوق مستحق آن، بدون دودلی و تشویش بریزند. من منحیث یک شهروند افغانستان میخواهم به آن نکاتی اشاره نمایم که تبلور آن در وجود کسیکه خودرا بمقام رهبری افغانستان کاندید مینماید لازم پنداشته میشود. میخواهم علاوه نمایم که من این نکات را طور مقایسوی بربنای دید و قضاوت شخصی خویش درمورد این دوکاندید به پیشگاه خوانندگان محترم تقدیم مینمایم.
1- مسلمان بودن: قانون اساسی افغانستان مسلمان بودن رئیس جمهور افغانستان را حتمی میداند. معلومدار که مردم مسلمان افغانستان درمورد مسلمان بودن این دو کاندید محترم هچگونه شک و تردیدی ندارند. معلومدار که داکتر عبدالله از جوانی تا اکنون در داخل افغانستان و در جبهات، مسلمان بودن خودرا به اثبات رسانده است. اما تلاشها و حرکات و اظهارات آقای اشرف غنی نشان میدهد که آقای اشرف غنی بالای مسلمان بودن خود شک دارد و به وارخطائی تمام تلاش دارد تا خود را مسلمان نشان دهد. بطور نمونه، در آغاز روند ثبت نام نامزدان ریاست جمهوری به حج عمره پرداخت و آنرا فلمپری کرد و بمردم نشان داد تا بمردم افغانستان مسلمان بودن خودرا نشان بدهد. و همین قسم در آغاز مبارزات دور دوم اظهار کلماتی چون اخذ “پروفیسوری” و بعد خواندن تاریخ اسلام و بعد دعوت نمودن داکتر عبدالله به مناظره در باره تاریخ اسلام همه و همه وارخطائی اورا نشان میدهد. البته این وارخطائی های او برای ماهم این را بیان میکند که ماهم در مورد مسلمان بودن او شک پیدا نمائیم.
2- قدرتِ اداره و رهبری: آقای عبدالله در آغاز حکومت موقت منحیث وزیر خارجه کارا وزارت امور خارجه را سرو سامان بخشید و انتقاد موجه ای درمورد اجرأتش وجود نداشت. و بعدا” دیدیم که رهبری ایتلاف ملی را که از جمله ایتلافهای کلان و وسیع البنیاد میباشد عهدهدار شد که تا اکنون موفقانه آنرا رهبری مینماید. داکتر اشرف غنی احمد زی دم از داشتن قدرت اداره و رهبری زیاد میزند. اما برخلاف در عمل تاهنوز این قدرت را نشان داده نتوانسته است. مثلا” در آغاز حکومت موقت چرخ قدرت اقتصادی منحیث وزیر مالیه افغانستان بدست او بود. ولی در عمل دیدیم که به ملیاردها دالر کمک های خارجی گم و نیست گردید و استفاده موثر از کمکهای بی سابقه خارجی صورت نگرفت و به نفع بهبود امور اداره و نظم دولت بکار برده نشد. از همه مهمتر اینکه باوجود ادعای های دیده درایانۀ او ما دیدیم که موصوف دول اقتصاد بازار را بنواختن گرفت که اعلان اقتصاد بازار به کشور جنگ زده و عقب مانده ای مثل افغانستان نه تنها جاهلانه و احمقانه بلکه مسخرهآمیز نیز میباشد. که از طرف مردم افغانستان سیاست اقتصاد بازار آزاد آقای احمدزی سیاست” آزارآزاد” نامگذاری شد، ازینرو میتوان گفت که فساد لگام گسیخته امروز نیز محصول فکر جناب اشرف غنی احمدزی میباشد.
3- فراقومی بودن رئیس جمهور افغانستان: داکتر عبدالله در عمل و نظر نشانداده است که یک شخصیت فراقومی بوده و هیچ قومی از اقوام افغانستان را برتر از قوم دیگر نمیداند. اقوام افغانستان همه نزد او دارای حقوق برابربوده و اصطلاحاتی چون اکثریت و اقلیت و هویتهای کوچک و کلان از دهان او شنیده نشده است. اما در مورد فراقومی فکرکردن و فراقومی بودن اشرف غنی احمد زی شک و تردید های زیادی وجود دارد. با در نظر داشت این نکته داکتر اشرف غنی با موضعگیری طالبیخویش به اثبات میرساند که شخص قومگرا میباشد. علاوه از اینکه قبل از بوجود آمدن حکومت موقت تحت ریاست آقای کرزی همیشه از طالبان حمایت نموده بود. در این مدت دوازده سال هم از دهان او سخنی علیه طالبان و اینکه طالبان اجیران استخبارات پاکستان میباشند، شنیده نشده است. و علاوه بر آن، او بیشرمانه از آزاد ساختن طالبان از زندان بگرام به شادمانی یاد نمود و آزادی زندانیان طالب را یکی از دست آورد فعالیتهای خویش بحساب آورد.
4- داشتن وزن و وقار مقام ریاست جمهوری: داکتر عبدالله طور طبیعی ازین صفت ممیزه برخوردار میباشد که مردم ما در صحبتها و عکس العمل ها و عمل او بخوبی میبینند. اما متأسفانه وقتیکه به صحبتها و حرکات و خنده های آقای اشرف غنی متوجه میشویم طوری معلوم میشود که خود او این خصوصیت را دروجود خود کمتر میبیند. بطور مثال، همینکه دایم مثل بچه های کوچه لاف از تحصیلات خود میزند و در بسیاری موارد مبالغه مینماید معنی اینرا دارد که او خود را کم احساس میکند. معلومدار کسیکه خودرا کم احساس نماید و وارخطائی نشان دهد معنی آنرا دارد که او از عهده انجام کارهای کلان دولتی بر نمی آید. آقای احمدزی از برادرخود ابراز بیزاری مینماید، که این به سیرت مقام ریاست جمهوری همخوانی ندارد. کسیکه میخواهد بمقام ریاست جمهوری برسد، مصلحت نمیباشد که از برادرخود ابراز بیزاری نماید. باید او توان آنرا داشته باشد تا برادرخودرا رهنمائی نماید و تجدید تربیت دهد.
5– اعتقاد به دموکراسی و مردم سالاری: دموکراسی در ذات خود قدرت اداره و رهبری به دست مردم را معنی میدهد یعنی مردم خود مستقیما” و یا توسط نمایندگان خود دولت خودرا انتخاب مینمایند. و مردم از طریق ارگانهای قانونگذاری قوانین را برای تنظیم امور جامعه طرح وتصویب مینمایند. هر قانونی که به اکثریت آرای نمایندگان مردم به تصویب برسد آن قانون دموکراتیک خوانده میشود. بخاطر اینکه از طرف نمایندگان مردم به تصویب رسیده میباشد. و نمایندگان مردم حق دارند قوانین را همیش بنفع مردم تغیر دهند. دراین مورد هردو کاندید ادعای قوی دارند که مردمسالاری را در افغانستان نهادینه خواهند ساخت. باید زمینه ایجاد و تشکیل احزاب سراسری در افغانستان مساعد ساخته شود و احزاب سراسری که برنامه های آنها مطابق موازین اسلامی طوری طرح گردد که با هیچ ماده ای از منشور حقوق بشرملل متحد که محصول فکر جمعی تمام بشریت میباشد درمخالفت قرار نگیرد، مورد حمایت وکمک دولت قرارگیرد. و تلاش صورت گیرد تا پارلمان اشخاص و افراد را به پارلمان متشکل از فرکسیونهای احزاب تبدیل نمایند، که در این ارتباط در اجندای ملی طرح محترم احمدولی مسعود نیزروشنی انداخته شده است. آقای عبدالله که یک مسلمان معتدل میباشد شاید با سابقه جهادی ای که دارد در نظر یکتعداد در مورد قایم ساختن مردمساری سوالاتی ایجاد شود. اما من معتقدم ازینکه تمام عمر خودرا در افغانستان درمبارزه و درمیان مردم سپری نموده است میرساند که طرفدار جدی برقراری حکومت مردمی و مردمسالاری میباشد بخاطر اینکه غیر از مردم سالاری راه دیگری برای سرفرازی افغانستان و سعادت مردم آن وجود داشته نمیتواند. اما من در مورد دموکرات بودن آقای اشرف غنی احمد زی باوجودیکه در دولت دموکراتی مثل امریکا زندگی نموده و تحصیلات خودرا بپایان رسانده است شک قوی دارم بدلیل اینکه آقای اشرف غنی در ظاهر خودرا طرفدار دموکراسی و دموکرات نشان میدهد. اما درعمل و نظرش که انسان دقیق شود بخوبی در می یابد که موصوف به دموکراسی اعتقادی نداشته ویک شخص توتالیتر وخودکامه و یکه سالار میباشد. بدلایل ذیل:
1- کسیکه دموکرات باشد به هویتهای قومی ساکنان افغانستان احترام قایل بوده و هرگز در فکر ادغام هویتهای اقوام برادر و برابر در یک هویت نمیباشد. وهیچوقت هویتهارا به هویت خورده و بزرگ تقسیم نمیکند.
2- ادمهای دموکرات به ارزشهای دموکراسی اهمیت قایل بوده به عوامفریبی و دروغ و فریب مردم نمیپردازد. روابط و دوستی او به آقای اسماعیل یون و غیره متعصبین قومی با سخنان عوامفریبانه او همخوانی نمیتواند داشته باشد.
3- کسانیکه معتقد به دموکراسی باشند آنها دارای روح بزرک بوده و هیچوقت دروغ نمی گویند و به عوامفریبی نمیپردازند و برای رسیدن به اهداف عالی انسانی وسایل دروغ و ریا وغیر انسانی را بکار نمیبرند. برای رسیدن به اهداف عالی وسایل درست و عالی را بکار میبرند.