در حاشيه اى مناظره داكتر عبد الله عبد الله و دكتر اشرف غنى احمد زى
به ديد من نفس برگزارى اين مناظره در ذات خود در كشورى همچون افغانستان گامى است به بيش و اگر از انصاف نگذريم هر دو مناظره كننده با شكيبايي و وسعت صدر و با تلاش در حد توان براى ارايه استدلال هاى موجه تلاش كردند، مخاطب خود را نسبت به برنامه هاى شان متأثر سازند، خوب به هر حال با وجود كه هر دو طرف در بسيارى از امور به كلى گوى و بيان رؤوس مواضيع بسنده كردند ، اما نفس خود تلاش ، براى ارايه پاسخ هاى مستدل قابل تقدير است، در يك جمع بندى كلى اميد به اين مى رفت كه دكتر اشرف غنى احمد زى با در نظر داشت سابقه اى اكادميك اش برنامه هاى اقتصادى موجه و ريزى را با تفاصيلى علمى عام فهم ارايه مى نمودند و به نحوى بيان مى داشتند كه آنها از اقتصاد بازار آزادى فعلى حمايت به عمل مى آورند: ” كه البته خود شان يكى از تيوريسن ها و اساس گذار هاى آن بوده اند” و يا اقتصاد بازار آزاد موجه و هدفمند را با مداخله محدود سكتور عام به نفع حمايت ملكيت هاى عامه موجه مى دانند ، و يا سيستم اقتصاد مختلط ( اقتصاد اسلامى) را ايدآل براى اقتصاد كشور تلقى مى كنند مخصوصا در شرايط كه نظام سرمايه دارى و فكت هاى مطلقة آن در ارتباط تصرف مطلقة فرد، نسبت به سرمايه ، در دنياى امروزى به نحوى به چالش كشيده شده اند و با تعبير بعضى ها در حال احتضار اند كه اضرار و بحران هاى مالى غرب و سائر بنياد هاى مالى جهان نتيجه طبيعى روش هاى پيشنهادى همين نوع اقتصاد اند ، و يا هم از سيستم اقتصاد تعاونى با مداخله مطلق دولتى و مصادرة ملكيت فردى به شيوه اقتصاد پيشنهادى سوسياليسم تحليل متفاوت از ماركسيست ها دارند ، اما متأسفانه كه دكتر اشرف غنى به اين مسائل بصورت علمى توجه نكردند و فقط با طرح مسئله ايجاد مليون وظيفة و مليون واحد مسكن و محاسبة تيم سه هزار نفرى كارمندان عالى رتبه ، توجه به ظرفيت سازى در جوانان ، معلولين و زنان از ارايه جواب در شأن يك كارشناس اقتصادى طفرة رفتند ، اما در ارتباط به برنامه هاى ارايه شده توسط دكتر عبد الله با وجودى كه در ارتباط به مسائل اقتصادى توقع بسيار بلند بالاى از دكتر عبد الله در ارتباط به برنامه هاى بايه اى و ريز اقتصادى نمى رفت، چون آنها مثل آقاى اشرف غنى كار شناس مسائل اقتصاد و سياست بصورت اكادميك اش نيستند، اما با آنهم مشاورين اقتصادى آقاى عبد الله مخصوصا آقا ى محمود صيقل ، عبد القدير فطرت، عبد الحق اميرى، استاد مسعود بدخش ، و سائر ين بايد يك برنامه مدون جامع اقتصادى را در اختيار دكتر عبد الله مى گذاشتند تا با استناد به آن تنها به مثل دكتر اشرف غنى به كلى كوى اكتفا نمى كردند، اما در سائر موارد جون سياست خارجى ، نظام سياسى ، و امنيت كشورى بوضوح ديده شد كه طرح هاى آقاى عبد الله نسبت به طرح ها بيشنهادى دكتر اشرف غنى برازنده كى داشته و نقاط حياتى اى را در خود كنجانيده اند، با وجودى كه ديدگاه سياسى داكتر عبد الله نيز در ارتباط به سياست مولتى لاترال خارجى بخصوص در ارتباط به روابط افغانستان با پاكستان و مخصوصا نسبت به مسئلة ديورند نيز به نحوى مبهم و از نوع كنكيت و كلى گويى مبهم حكايت داشت و عملا توضيح ندادند كه سياست رسمى حكومت آنها در قبال آن معضل بغير از قائل شدن حق اختيار سرنوشت ( رفرندونم براى باقى ماندن با پاكستان و يا الحاق شدن به افغانستان و يا ايجاد كشور ثالث ) كه حق طبيعى آنها ست و كنوانسيون هاى حقوقى بين المللى آن را تأيد مى دارد سياست حكومت آقاى عبد الله در قبال برادران آن سوى مرز از نظر عملى چگونه و روى كدام برنامه و طرز العمل بى ريزى مى گردد يا گرديده است.
آيا اين سياست با و اقعيت هاى روز پاكستان و جهان برخورد طبيعى خواهد نمود و استقلال و تماميت ارضى كشور مسلمان با كستان را احترام خواهد كذاشت ويا به سان حكومت هاى كذشته سياست مبهم و تشنج آفرين اى را در قبال پاكستان از طريق تحريك احزاب ملكراى بشتون در آن سوى سرحد دنبال خواهد كرد كه نتيجه طبيعى آن آن چيزى است كه امروز ما در افغانستان بيش از سى و بنج سال است كه شاهد آن ايم .
دكتر اشرف غنى با مبهم گذاشتن بينش اش نسبت به مسئله ديورند در حقيقت همنواى و وهمگراى اش را با سياست هاى يك بام و دو هواى كرزى و حكومت هاى نا كاره و متعصب گذشته به نمايش گذاشت و بدين سان چالشى را كه از افغانستان بيش از سى سال است زخم خون چكان ساخته است مسكوت كذاشت و بدين صورت ثابت ساخت كه مثل اسلاف اش دنبال منافع تنك قبيل است ، آقاى غنى تنها با اين مورد سر سپردگى اش را نسبت به قبيله نشان نداد بلکه با تأيد نظام رياستى و بى بديل خواندن نظام رياستى بصورت فوقى و محروم ساختن توده ها از حق اختيار بديل ثابت ساخت كه تا هنوز به سان كرزى و اسلاف ديگرش تراوشات ترايبليزم تا هنوز نتنها براى كرزى بلکه براى دانشمندى چون اشرف غنى هدف متعالى ، مقدس و غير قابل مناقشه اند ، اشرف غنى با وجودى كه حكومت كرزى را فاسد، نا كاره و غير قابل اعتماد مى بيند، اما نمى كويد كه جراى عدهء در ولايات با و جود صلاحيت هاى محدود و قيود دست و پا گير و خوف از بركنار ى باز هم در چار چوب همين حكومت نا كاره دست آورد نسبى دارند، باز سازى را بصورت نسبى سازماندهى كرده اند ، امنيت را در ولايات شان فارغ از وجود قواى خارجى بصورت نسبى بومى ساخته و ظرفيت هاى را ببار آورده اند كه قابليت اين را بدان ها مى بخشد كه امنيت استان هى شان را توسط نيروى هاى بومى تأمين كنند ،مناقشات غيلر مفيد ونزاع هاى اجتماعى را به نحوى مهار ساخته اند و در جهت حل آن در راستاى برداشتن كام ها ى اساسى اند .
آقاى غنى چرا بدين متوجه نمى شود كه با وجود اين ايجابيات ، حكومت مركزى با استفاده از تمركز قدرت بدست فرد، بعضى از آنها را با توطئة هاى سرد و كرم و بشتيبانى خارجى، و وايسراى چون خليل زاد سبكدوش كرده است ، و در مورد بعض ديگر تا هنوز مذبوحانه تلاش مى كند دست آورد هاى آن فرزانه را ضريب صفر كنند،
كه الله الحمد تا هنوز فرصت اجراى اين قصد شر شان را نيافته اند .
دكتر اشرف غنى جرا از خود نمى پرسد كه نظام پارلمانى بر خلاف نظام رياستى در بهلوى رئيس جمهور نا كاره مى تواند صدر اعظم با برنامه و پارلمان فعال و استاندار هاى متجرد و عملگرا را داشته باشد كه توسط مردم انتخاب مى شوند و براى مردم و در جهت بر آورده سازى منافع مردم كار مى كنند نه اينكه بسانى كسانى از اين استان به استان ديكر توسط مردم رانده شوند و در اخير همجو بوش توسط رئيس جمهور نا كاره ، فاسد و ديكتاتور مآب ما مفتخر به نشان اعزاز شوند .
خلاصة مطلب اينكه آنهايكه نظام پارلمانى را بيشنهاد مى كنند عاشق اسم پارلمان نيستند، بل بدين عقيده اند كه فصل قواى ثلاثة در نظام پارلمانى بيشتر تجلى يافته است، و مشاركت مردم در نظام پارلمانى نسبت به سرنوشت شان بيشتر محسوس است ، از نظر اسلامى نيز تأكيدات قرآن بر سيستم شورى جمعى هدفمند و نخبه گرا است، تا بتوان هم نماينده گى از احاد ملت كرد و هم قابليت فهم مبانى شرع شريف و تشخيص مصالح مردم را داشت، در نظام اسلامى مشروعيت از آن شريعت است: “دستور اسلامى كه مصدر هاى مشروعيت در آن قرار آتى اند مصدر ، تاريخى ( قرآن و سنت ) مصدر تفسير ى ( اهل ، حل وعقد) مصدر مادى ( تحولات زمان و مادة ) ” و صيانت كننده مشروعيت پارلمان است كه برخاسته از رأى و امانت مردم است، خوشبختانه مثال امانت را دكتر اشرف غنى نيز به صحبت شان اشاره داشته اند، براى همين است كه قرآن وقتى مسلمانان را خطاب مى نمايد كلمة خدا و رسول را مفرد ذكر مى كند در حاليكه كلمة حاكم را به صورت جمع حاكمان خطاب مى نمايد ، كه بعضى از مفسرين صيغة جمع را مراد، از همان اهل ، حل و عقد تاريخى و نماينده كان مجلس شوراى اسلامى امروز مى بينند و خواهان اين اند كه نظام هاى كشور هاى اسلامى بايد بصورت بارلمانى اداره شوند ، جون نسبت خطاى جماعتى از مردم نسبت به نسبت خطاى فرد در هر صورت مى تواند كمتر باشد .
در اخير از خداوند تمنا دارم كه فرهنگ شنيدن خوب ، تساهل ، تسامح و مدارا گرى را در ذهن همه عزيزان مرزبومم نهادينه سازد تا بتوانيم از طريق استدلال و منطق رسا به قطعيت هاى مشترك رسيم و بدين سان فرهنگ احترام متقابل و پاسدارى از كرامت انسان را همگانى نمايم.