خبر و دیدگاه

برنامه ی قیام مسلحانه و انگیزه ی ترور میر اکبر”خیبر”

 

بیش از چهارونیم دهه از رخداد قیام مسلحانه ۷ ثور ۱۳۵۷ سپری می‌گرد، اما تا هنوز جلوه‌های متفاوت در گفتمان‌ها، برگه‌های سیاسی- تاریخی، نوشتارها و رسانه‌های گفتاری و نوشتاری بر محور آن نمایان بوده و بر تصاویر ریالستیک و اهداف این رخداد و به‌ویژه عامل و انگیزه ترور میراکبرخیبر شهید که رخ دیگر از سکه‌یی برنامهٔ راه اندازی این قیام است یا به طرز ناخودآگاه و یا به‌صورت عمدی به‌منظور اهداف خاص، غبار افشانی صورت گرفته و بعضی‌ها درین آشفته بازار در جست‌وجوی آنند تا با هزاران ترفند سیاسی و عقده گشایی بر ٓپل پای دشمنان اصلی میر اکبر خیبر شهید خاک پاشیده و از فرزندان صدیق و راستین میهن انتقام بکشند ویابا رویکردهای دیپلماتیک مآبانه پیراهن خونین میراکبر خیبر شهید را به فروش رسانیده وجیفه ای ازآن کمایی نمایند.

چقدر دردناک است که مسئولیت قیام ۷ ثور بنام ح د خ ا به ثبت رسید اما در واقع تا همین اکنون کوچک‌ترین اسنادی وجود نداشته است تا بر فیصلۀ “هیئت رهبری” حزب دموکراتیک خلق افغانستان، جهت راه اندازی “قیام” به هدف براندازی رژیم محمد داوود صحه بگذارد.سوگوارانه با این کژراهگی قدرت سیاسی بر ح د خ ا تحمیل شد و حزب و جامعه را در باتلاق سیاسی داخل نمود.

در آن برهه‌یی زمانی، حزب آگاهانه چالش‌های پرمخاطره را درین راستا درک می‌نمود و برخلاف مجموعۀ برچسب‌ها و تبلیغات مخالفین سیاسی‌اش، رهبران آگاه و طراز اول حزب، کوچک‌ترین اراده و نقش هدایتگرانه را در خصوص راه اندازی قیام نداشت. بنا بر قول آقای عبدالوکیل وزیر پیشین خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان و مسئول شاخۀ نظامی جناح “پرچم ” زنده یاد ببرک کارمل که با هوشمندی  شرایط سیاسی و اجتماعی افغانستان را مورد تحلیل قرار می‌داد، برخلاف هرگونه اقدام ماجراجویانه و راه اندازی “قیام” و “کودتا ” بود. چنانچه روزگاری قبل از رخداد هفتم ثور، در برابر طرح هوس آلود راه اندازی کودتا علیه رژیم محمد داوود، به پاسخی وی گفته بود: “در روال کنونی، جامعۀ سیاسی افغانستان، به زن حامله یی می‌ماند، که هرگونه فشار بیرونی قبل از وقت، هم نوزاد و هم مادر را، تلف می‌نماید. لذا به‌طور جدی حزب و رفقا باید از چنین گزینه بپرهیزند.”

آخرین جلسه بیروی سیاسی قبل از رخداد هفتم ثور به تاریخ ۵ ثور ۱۳۵۷ مطابق ۲۵ اپریل ۱۹۷۸ دایر شد و چنین فیصله به عمل آمد: “برای مدتی هیچ گونه اعمال سیاسی تحریک انگیز علیه رژیم داوود صورت نگیرد. حزب در همه جا خاموش باشد. همچنان از تجلیل جشن اول ماه می و تبارز حزبی اجتناب به عمل آید “(۱)

تدارک قیام مسلحانه هفتم ثور

در موجودیت چنین اتمسفر سیاسی و عدم تقابل با رژیم حاکم که در هسته‌یی رهبری حزب وجود داشت، پس چرا و تحت کدام انگیزه و برنامه، این قیام به راه افتید، دامان حزب با رنگ قرمز آلوده شد، در افغانستان جویبار خون به راه افتید، جوانه‌های نهضت سرکوب شد، صدها هزار نفر به خاک و خون غلطید و هزاران رزمنده دادخواه شامل پرچمی‌ها و خلقی‌ها، اعضا و رهبران سایر سازمان‌های چپ، شخصیت‌های ملی و مترقی و روشنفکران میهن‌دوست و هزاران انسان بی‌گناه به غل و زنجیر کشیده شدند و به زندان‌ها و پولیگون ها فرستاده شدند؟

در یک دید انداز بزرگ و ژرف ریشه‌های همۀ این ماجراها را می‌توان در روحیه‌ای سرکش و ماجراجویانه، عطش و جنون اقتدار طلبی، برنامه‌های شیطانی و وابستگی حفیظ الله امین به سازمان جهنمی استخباراتی دریافت که این لغزش‌ها و گرایشات در درازنای دوره حاکمیت و اقتدار وی تبلور روشن داشت.

گزارشات و اسناد معتبر حاکی از آن است که حتی قبل از حادثۀ “ترور ” شهید میراکبر خیبر، طرح ” قیام ” از جانب حفیظ الله امین به حیث مسئول نظامی جناح خلق ریختانده شده بود. چنانچه درین خصوص در کتاب “ما چگونه به بیماری وایروس (A) هجوم به افغانستان مبتلا می‌گردیدیم”که از داشته‌های معتبر «کی گی بی »است، آمده است:

” فقط چندی قبل، در شروع بهار، امین دعوت نامه‌یی به “عبدالقادر ” فرستاد تا در منزل یک پیلوت دیگر بنام اسدالله سروری که در غرب شهر کابل زندگی می‌نمود بیاید. در خانۀ سروری، او، بر علاوۀ امین، با یک صاحب منصب دیگر، از کندک تانک، بنام اسلم وطنجار نیز معرفی گردید. امین پس از آنکه شخصآ مطمئن گردید که کسی در اتاق همجوار، گفتگوی آن‌ها را گوش نمی‌دهد حاضرین را مخاطب قرار داده گفت: ” رفقا، می‌خواهم شما را به یک فیصلۀ مهم آشنا بسازم، بیروی سیاسی حزب عقیده دارد که داوود، پس از آگاهی از وحدت حزب قصد دارد رهبری ما را زیر ضربه قرار دهد. این معلومات را، ما از حلقات نزدیک به رئیس جمهور به دست آورده‌ایم. اگر اعضای بیروی سیاسی حزب دستگیر شوند، “سازمان نظامی انقلابی ” باید داخل اقدام شود. ” امین در حالی که با قیافۀ نهایت جدی به صاحب منصبان می‌دید، ادامه داد:

“شما وظیفه دارید تدابیر معینی را روی دست گرفته آن‌ها را عملی نمایید، منجمله قیام مسلحانه را علیه نظام به راه اندازید. من شما را به اینجا دعوت کردم تا پلان یی برای همچون یک قیامی ترتیب گردد. “

“طی روزهای بعدی قادر روی جزئیات آتی پلان کودتا کار می‌کرد: برای هجوم و اشغال ارگ ریاست جمهوری، وزارت دفاع، میدان‌های هوائی، مراکز و مؤسسات مهم و راه‌ها، به چه تعداد تانک ضرورت خواهد بود، کی ها از جملۀ طرفداران سر سپردۀ داوود باید در قدم اول دستگیر شوند و کی‌ها بلافاصله سر به نیست شوند. طرق هماهنگی میان آن عده قطعات که در کودتای نظامی سهم خواهند گرفت…” وطنجار وعده داده بود که در ساعات اول قیام، حداقل بیست تانک و ماشین محاربوی را برساند. قادر باور داشت که تعداد مذکور برای کامیابی کودتا کافی است…”

“مسئلۀ که نزد این توطئه گر مسلکی (هدف قادراست- مترجم) روشن نبود و موجبات تشویش او را به بارمی آورد. عدم موجودیت پرچمی‌ها در جلساتی که برای پلان گذاری کودتای نظامی به راه انداخته می‌شدند، بود. افزون بر همه او متوجه شد که همه دساتیر پنهانی در داخل اردو صرف به صاحب منصبان جناح “خلق ” داده می‌شد. قادر با خود فکر می‌کرد که یا امین بالای پرچمی‌ها اعتماد ندارد و یا می‌خواهد خود یکه تاز میدان باشد.”

“درین میان حوادث به‌شدت انکشاف می‌کرد، و یکی از محبوب‌ترین چهرۀ حزب دموکراتیک خلق “میراکبرخیبر، به قتل رسید. (۲)”

بر بنیاد مدارک مستند فوق، و کاربرد عقل سلیم باید چنین پنداشت، که حزب خود درگیر یک دسیسه قبلاً طراحی شده، از سوی دشمنان داخلی خود شد، و ناخودآگاه در باتلاق خون شنا کرد. برای ابهام زدایی برنامۀ قیام که از سوی حفیظ الله امین در غیاب حزب، صورت گرفت، بهتراست تا به سخنان یکی از نقش آفرینان اصلی قیام “جنرال قادر “گوش فراداده، به قضاوت بنشنیم:

“چیزی حدود یک سال قبل از هفت ثور، «امین»، من و وطنجار را به خانهء اسدالله «سروری» دعوت کرد. وطنجار نیامد به جای او «قادر آکا» آمد. ما خاکۀ آن پلان را ساختیم،یک هفته بعد، من و وطنجار به خانهء اسدالله سروری رفتیم و پلان نهایی را من و وطنجار باهم ساختیم.

با توجه به برداشت یافته‌های “کی گی بی “و سخنان جنرال قادر، در محوریت، آمادگی و تدارکات نظامی پشت پردۀ حزب، به‌وسیلۀ حفیظ الله امین، جهت راه اندازی قیام، همرنگی کامل، به چشم می‌رسد، اما با توجه به ظهور ضعف حافظه جنرال قادر که در کتاب خاطرات اش، در بسا موارد مشهود است، منطقاً، موعد تدارک قیام را می‌توان بر پایۀ اطلاعات “کی گی بی ” در اوایل بهار ۱۹۷۸ نسبت داد، نه یک سال قبل از آن.

درین گذرگاه به خاطر حصول همه ابزارهای قدرت در حزب و ارتش، حفیظ الله امین در سایه حمایت شادروان نور محمد تره کی موفق شد تا مرحوم صالح محمد زیری و زنده یاد عبدالکریم میثاق را از عضویت کمیسیون بخش نظامی خارج نموده و جهت راه اندازی بازی‌های بعدی، خود اهرم قدرت را به دست گیرد. (۴)

اما در اوج یکه تازی امین در بخش نظامی حزب، دو حادثهٔ پی درپی در خزان سال ۱۳۵۶ خورشیدی به وقوع پیوست که جایگاه و دورنمای زندگی سیاسی امین را در حزب تضعیف نموده و آن را به مخاطره می‌کشید:

بر قول مرحوم غلام دستگیر پنجشیری،” بعد از اثبات نقش “امین “در ترور علی احمد خرم وزیر پلان فقید محمد داوود که به تاریخ ۲۵ عقرب ۱۳۵۶ هجری شمسی، رخ داد، پس از دریافت گزارش “کمسیون حقیقت یاب “، بیروی سیاسی حزب، موضوع سبکدوشی امین را از عضویت کمیتۀ مرکزی و سبکدوشی وی را از سمت “شاخۀ نظامی ” حزب، مطرح ساخت که با تعلل و تأخیر همراه بود. (۵)”

حادثهٔ دیگری که جایگاه سیاسی امین را در حزب مورد تهدید قرار می‌داد عبارت از نمایش حرکات مشکوک او در پروسه ادغام تشکیلاتی در حوزه نظامی میان جناح خلق و پرچم بود که لاجرم بخش اعظم رهبری حزب را معتقد ساخت تا حفیظ الله امین را از حزب اخراج نمایند. درین خصوص مرحوم کریم میثاق می‌نگارد:”…سرانجام کمسیون تشکیلات و مالی که هر چهار عضو رهبری آن اعضای بیروی سیاسی بودند (زیری، میثاق، نور و بارق) در خزان سال ۱۳۵۶ خورشیدی تصمیم گرفتند پیشنهادی را که حاوی عدم اعتماد سیاسی به حفیظ الله امین باشد، به بیروی سیاسی تقدیم کنند و اخراج وی را از حزب تقاضا کنند. سپس جلسه بیروی سیاسی درین خصوص دایر گردید، اکثریت اعضای بیروی سیاسی محتوای پیشنهاد کمسیون را که حاوی عدم اعتماد سیاسی به حفیظ الله امین و اخراج او از حزب بود، تأیید و تصویب کرد “(۶).

متأسفانه به استناد مندرجات کتاب «از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان-نویسنده عبدالوکیل» در نتیجه‌ای فشار شوروی‌ها و پا در میانی ردیف ارشد رهبری حزب و شخص نور محمد تره کی فیصله نهایی در مورد طرح پیشنهادی کمیسیون در خصوص اخراج امین از حزب صورت نگرفت و این رویکردها با توجه به عدم راهیابی امین به دفتر سیاسی و دارالانشای حزب او را به یک مار زخمی و کینه توز مبدل نموده و وی را وادار ساخت تا با طرح تئوری توطئه دست به ترور زده و بستر لازم را برای راه اندازی قیام نظامی فراهم نماید.

گفتنیست که بر تداوم برنامه‌های نظامی، حفیظ الله امین ۴ ماه قبل از ۷ ثور ۱۳۵۷ سناریوی قیام را در ذهن خود آماده ساخته بود و حتی از گرفتاری رهبران حزب توسط رژیم پیشگویی معین داشت. آقای عبد الوکیل وزیر خارجه سابق افغانستان درین خصوص می‌نگارد: “در جلسه چهار نفری کمیته نظامی (نوراحمد نور، شاه ولی، حفیظ الله امین و عبد الوکیل) که به تاریخ ۱۵ جدی ۱۳۵۶ صورت گرفت، حفیظ الله امین با هیجان این سوال را مطرح کرد و گفت «رفقا، اگر دولت دست به گرفتاری و زندانی نمودن رهبران حزب بزند، شما دو تن اعضای دارالانشای کمیته مرکزی، برای من و رفیق وکیل بگویید که درین صورت مسئولیت و مکلفیت ما چیست و ما باید چه اقداماتی انجام دهیم…در پاسخ به پرسش امین نوراحمد نور بر فیصله بیروی سیاسی تأکید نمود، اما حفیظ الله امین به آهستگی گفت: لعنت بر بیروی سیاسی‌تان»(۷)

طوری که نمایان است، انگار حفیظ الله امین از قبل مجموعه‌ای افزار سیاسی و نظامی را برای انجام کودتا آماده ساخته بود و یگانه عنصر که کمبود داشت ایجاد انگیزه سیاسی برای تحرک بخشی ماشین نظامی و پیاده ساختن برنامه‌هایش در راستای سرنگونی رژیم محمد داوود و تصاحب قدرت سیاسی بود.

برای انگیزه و ایجاد اتمسفر جدید جهت راه اندازی کودتای نظامی، امین به ریزش خون رهبران و حریفان سیاسی خود نیاز داشت‌ تا با یک تیر دو هدف را به دست آورد. امین، بار اول تلاش نمود تا به‌وسیله تروریستان مربوط، زنده یاد ببرک کارمل را به گلوله ببندد که در نتیجه در یک سوء تفاهم، تروریستان امین، شب هنگام انعام الحق گران پیلوت شرکت هوایی آریانا را که شباهت با زنده یاد ببرک کارمل داشت به خطا به گلوله بستند. به سلسله این سناریوی مرگبار امین بار دیگر تصمیم گرفت تا یکی دیگر از کاخ‌های بلند جناح پرچم و شخصیت محبوب میر اکبر خیبر را به خاک و خون غلطانده و سپس حزب و رژیم را در تقابل سیاسی و نظامی کشیده و حول این جو آشفته برنامه اصلی خود را با راه اندازی قیام نظامی پیاده ساخته و متعاقباً پلان‌های شیطانی خود را در گذرگاه یک ماموریت سیاسی گام بگام به اجرا درآورد.

ترور روانشاد میر اکبر “خیبر”  

ظاهراً انگیزهٔ ترور میر اکبر خیبر شهید، که ظاهراً ابعاد و اهداف آن پیچیده به نظر می‌رسد اما در یک ژرفنای استراتژیک و با قرار دادن پارچه‌های حوادث گذشته و پازل‌های همرنگ در چوکات عملکردهای حفیظ الله امین و رفتار ماجراجویانه وی در کنار هم، می‌توان به سهولت داوری کرد که چرا میر اکبر خیبر شهید ترور شد؟

یکی از نویسندگان معروف آمریکا در خصوص گشایش برخی گره‌های سیاسی چنین می‌نگارد: زمانی که برخی رخدادهای پیچیده اتفاق می‌افتد نیازی نیست تا به پیش‌داوری پرداخته و استنتاج نادرست را از  آن بیرون نمایید.صبر کنید و ببینید که پس منظر آن حادثه چیست و به تعقیب آن چه اتفاقی می‌افتد. بلی با کاربرد ساده‌ترین تعمق می‌توان پی برد که پس منظر ترور میر اکبر خیبر شهید قیام خونین نظامی بود که پس از ماه‌ها انتظار امین را از کمینگاه بیرون آورد به دستور و فرمان شخصی او قیام مسلحانه افسران خلقی به راه افتید که بلوسیله به درستی، نشان انگشت امین را در قتل فجیع و ناجوانمردانه شهید میراکبر خیبر به نمایش گذاشت.

به نقل از شخصیت معتبر وطن آقای سید حسن رشاد از طراز افسران نامدار گارد ریاست جمهوری افغانستان، و مبتنی بر شهادت آقای سرور خان خروتی که از جمله دوستان نزدیک و همبازی‌های دوره طفولیت حفیظ الله امین می‌باشد، در آستانه کودتای هفتم ثور، ملاقات محرمانه میان حفیظ الله امین و گلبدین حکمتیار در منزل سرور خان خروتی در جوار سیلوی مرکز در شهر کابل صورت گرفت که این ملاقات میان دو نفر ساعت‌ها طول کشید و پلان‌های مشترک ریخته شد. در نتیجه رنگ سیاه با رنگ سرخ تلفیق پیدا کرد و متعاقباً فاجعه تاریخی را در سرزمین غمزده افغانستان کلید زد و سپس ترور میر اکبر خیبر شهید را به همراه داشت.

بار نخست وحید مژده عضو پیشین حزب اسلامی و کارآگاه وزارت خارجه دور نخست حکومت طالبان به استناد از منابع معتبر استخباراتی حزب اسلامی، از نقش حزب اسلامی در ترور میراکبر خیبر شهید پرده برداشت و سپس گلبدین حکمتیار با تبختر اظهار داشت که میراکبر خیبر توسط چریک‌های حزب اسلامی به قتل رسانیده شد.

شاید ظاهراً ظهور چنین پدیده و تبانی دو چهره سرخ و سیاه عجیب به نظر برسد اما هرگاه به پیشمنظر مناسبات امین و گلبدین در دسیسه قتل علی احمد خرم وزیر پلان محمد داوود، و پسمنظر آن آمادگی هر دو برای پایه گذاری نظام مشترک سیاسی، سپس هم آغوشی و همصدای گلبدین با کسانی که بنام کمونیست و ملحد یاد می‌شدند و راه اندازی کودتای مشترک تنی-گلبدین به این معماها پایان داد و به اثبات رسانید که هردو حاضرند تا برای تحقق اهداف سیاسی‌شان با شیطان هم آغوش گردند. از یاد نبریم که پایگاه های استخباراتی، از قبل مقدرات سیاسی هر دو را باهم یکجا گره زده بود ‌.

به پندار من، هیچ‌گونه لاطائلات فریبکارانه و افسانه سازی‌های غرض آلود و بی‌بنیاد بر “حقیقت ” این جریان‌های غمبار که به مقیاس خورشید می‌درخشد هیچ تأثیری نخواهد داشت. هرگاه یکی از فاکتورهای احتمالی دیگر که در همدستی با امین نقش ایفا نموده باشد، حضور نزدیک‌ترین یاران ریایی خیبر است که بعد از ۷ ثور در دایره قدرت از گریبان امین سر بیرون نمودند.

با جرئت می‌توان استنباط کرد که  پرونده خیبرچیزی دیگری در آستین ندارد تا به کمین نشستگان تاریخی، شمشیر برانش را بر گردن مخالفین بی‌گناه سیاسی‌اش فرود آورده و یا با موج سواری به آرزوهای دیرینه‌ شان دست یابند.

سال‌ها قبل نویسنده “نیویارک دیلی آقای ” «Jim Gallagher» در خصوص ماشین‌های دروغ افگنی و تبلیغاتی علیه رخدادهای افغانستان گفته بود:”سه و نیم دهه به‌عوض گذاشتن گوسالۀ بی‌سر در دایرۀ حلال،”حقیقت ” خون آلود را به تازیانه زدند و به دایرۀ حلال پرتاب کردند، که غذایست برای سگان “

در فرجام امید است تا مجموعهٔ این رخدادهای خونبار، و درس‌های تلخ و آموزنده آن مسیر آینده افغانستان را به سمت رهایی، آزادی، استقلال، عدالت، دادخواهی، اتحاد و همبستگی ملی باز نماید.

با حرمت

عارف عرفان

لندن، مورخ اپریل ۲۰۲۳

منابع:

(۱) کتاب خاطره‌ها نویسنده شادروان عبد الکربم میثاق صفحه ۱۷۲

(۲)-ما چگونه به بیماری وایروس (A) هجوم به افغانستان مبتلا. می‌گردیدیم. صفحات ۲۰-۲۱

(۳) -خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر صفحه ۱۶۷

(۴)-کتاب خاطره‌ها، نویسنده عبدالکریم میثاق صفحه ۱۴۷

(۵) – غلام دستگیر پنجشیری، ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان، صفحه ۵۵-۵۶، جلد

(۶)-کتاب خاطره‌ها، نویسنده مرحوم کریم میثاق صفحات ۱۵۰-۱۵۱

(۷) کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، صفحه ۲۴۱، نویسنده عبدالوکیل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا