یکی از مشکلات فعلی سیاسیون افغانستان عدم درک اصولی تفاهم و مذاکره أست .
تفاهم وقتی صورت میگیرد که دو جناح یک قضیه فهم مشترک داشته باشند و چون فهم مشترک وجود دارد ازین لحاظ به نتیجه رسیدن کار آسان أست. ما مردم افغانستان با طالبان فهم مشترک نداریم
ما می گوییم که حقوق زن و مرد از نگاه مدنی مساوی أست و طالب این را رد می کند.
ما می گوییم که انسان آزاد خلق شده أست و خودش برای خود در چارچوب قانون که از طرف مردم تایید شده باشد نه یک گروه یا حزب و یا دولت ، تصمیم میگیرد و اما طالب این را نه می پذیرد .
ما می گوییم که هر کس کلمه گوی است مسلمان أست و اما طالب همه را مسلمان نه می داند و مخصوصا ضد شیعه و برادران و خواهران هزاره ماست .
ما می گوییم که آزادی بیان و قلم حق قرآنی و مدنی و قانونی هر فرد أست و اما طالب این را نه می پذیرد و افکار متحجر خود را تحمیل می کند و باید به ذوق آنها سخن گفت یا دین را به ذوق آنها تمرین کرد .
پس می بینیم که ما هیچگونه وجه مشترک نداریم و از همین سبب همه راه ها مسدود أست .
مذاکره آن أست که دو جناح گزینه و پیشنهادات خود را میداشته باشند و اگر یک طرف پیشنهادات طرف دیگر را قبول کرد یکی در مذاکرات برنده می شود و یکی بازنده . یعنی در مذاکرات برد و باخت أست تفاهم نیست .
وجه مشترک تفاهم و مذاکره این أست که هر دو نباید در جدال باشد. مذاکرات امریکا با طالب مثال برجسته أست که گروپ قوم گرا در دوحه وعده ها کردند و پسان وفا نکردند و این باعث شد که افغانستان در بین مصالحه شود. امریکا و طالب تفاهم نکردند زیرا هیچکونه وجه مشترک بین یک دموکراسی غربی و طالب متحجر وجود نداشت. و اما مذاکره کردند و هر دو جناح ادعا کردند که در مذاکرات برنده شدند. طالب به امریکا دروغ گفت و امریکا همان دروغ ها را برای اینکه از افغانستان خارج شود قبول کرد. امریکا به این باور بود که ملیون ها دالر برای هزینه ملی پاسره کرد و طالب فکر کرد که امریکا را در مذاکرات شکست داد .
در علم سیاست و مسایل حقوقی مخصوصا در سطح بین المللی یک لغت یا واژه می تواند سرنوشت ساز باشد و اینکه ما چگونه آن واژه را تعریف می کنیم بستگی دارد به اندیشه سیاسی ما . برای امریکا مهم ترین مسله در اندیشه سیاسی شان پول بود که جنگ بیست ساله در افغانستان بسیار گران تمام شد. و برای طالب این بود که به قدرت برسد. طالب امریکا را شکست نداد مثلیکه امریکا در ویتنام شکست خورد . طالب خلاف موازین اسلامی دروغ گفت و امریکا همین دروغ ها را قبول کرد. نتیجه این دروغ های آشکار این أست که به قوت امریکا تا امروز حتی متحدین طالب مانند پاکستان و سعودی افغانستان را به رسمیت نشناخت.
چون وجه مشترک بین جناح های ذیدخل نه می باشد و اگر هر دو جناح قوی باشد مذاکره هم جا ندارد. مثال برجسته این موضوع ختم جنگ عمومی دوم بود. نه تفاهم با آلمان نازی بود و نه مذاکره و باید می جنگیدند. حتی روسیه شوروی با امریکا بر علیه آلمان دست خود را یکی کرد .
چرا در افغانستان وضع سیاسی به یک بندش أست برای اینکه یک جناح که طالب أست قوی أست و جبهه مخالف ضعیف. پس جنگ راه حل نیست. تفاهم هم قسمیکه گفتیم وجود ندارد و مذاکره هم جایی را نمیگیرد زیرا طرفین پیشنهادات همدیگر را قبول نه می کنند . یگانه را حل انقلاب سرتاسری مردم برای آزادی أست که با روش خشونت پرهیزی باشد .
دکتر فرید یونس
استاد بازنشسته بشر شناسی فرهنگی خاور میانه و فلسفه اسلامی از دانشگاه ایالتی کلیفورنیا