خبر و دیدگاه

رسانه ها وسردرگُمی مردم بخشهای ۱، ۲، ۳ و ۴

یک
همزمان با تسلیم دهی قدرت ازسوی امریکا وجاسوسان داخلی آن به طالبان، شبکه های جاسوسی ازچند مرکزدولت های انگلوساکسون ده هارسانه صوتی وتصویری را به کارانداخته اند. این رسانه ها طوری مردم را سرگرم کرده ودرصدد سمت وسو دادن افکارعامه چی درسطح کشوروچی درترازجهانی اند که بیشترمنافع بازیگران حامی طالبان را برآورده می سازند. هدف اصلی« رسانه ها» تضعیف جایگاه نظامی ـ سیاسی جبهۀ مقاومت ملی به عنوان بدیل سیاسی ونظامی موجود طالبان است. یکی ازاین شگردهای تبلیغاتی راه اندازی تبلیغات پرسروصدای درمورد ایجاد« اپوزیسون رنگارنگ سیاسی» است که شبکه های استخباراتی هروروزچهره ها وگروه های تازه وتازه تری را وارد بازار«سیاست» می کنند. این درحالی است که همۀ جریان های ایجاد شده دربیرون به دست شبکه های استخباراتی درواقع اپوزیسیون تصنُعی،فرمایشی، کنترول شده، تبلیغاتی وخیالی اند که تنها در«رسانه ها» واقعیت دارند ونه درعمل.
موازی با تشدید رقابت بین قدرت ها ودولت های بزرگ برسرتقسیم جهان،منابع مواد خام،انرژی ومرکزقراردادن اوکرائین به عنوان گره گاه اصلی برخورد بین امریکا وناتو دربرابرروسیه، ایران وچین، پیشبُرد تبلیغات رسانه یی ( شبکه های جاسوسی) علیه جبهۀ مقاومت نیزبه دوشاخه تقسیم شد: نیروهای جانبدارووابستۀ روسیۀ سرمایه داری وچین کمونیستی ( نظام سیاسی توتالیتریک حزبی بااقتصاد کاپیتالیستی). ووابستگان شبکۀ جاسوسی انگلوساکونها.
شبکۀ وابسته به روسیه درکناراین که بدیل بودن سیاسی ونظامی جبهه مقاومت را زیرپرسش برد، حمایت خودرا ازمقاومت ملی مشروط براین امرساختند که: جبهۀ مقاومت جنگ علنی خودرا با غرب وامریکا اعلام کند؛ به زیرمجموعۀ استخباراتی فدراتیف روسیه تبدیل شود؛ برنامۀ تجزیه ویا ساختارسیاسی ودولتی را اعلام کند که تجزیه وفروپاشی کشوردرآن امراجتناب ناپذیرباشد؛ « افغانستان شمالی» را به عنوان حریم امنیتی فدراتیف روسیه به رسمیت بشناسد….
اما واقعیت برخورد دولت روسیه درقبال طالبان چیست؟
طالبان درپیشبردجنگ تروریستی ودهشت افگنی شان علیه مردم ما ازحمایت بیدریغ تسلیحاتی واستخباراتی روسیه،چین وایران برخورداربودند وهستند. واین سه دولت دررقابت با امریکا از برنامۀ پاکستان وگروه تروریستی وفاشیستی طالبان حمایت کردند. به همین منظورنمایش قباحت زدایی تروریستی، فاشیستی، تمدن گریزی وزن ستیزی طالبان را درتیاترهای ماسکو وپیکن به راه انداختند. وسیلی ازجواسیس امریکایی وپاکستانی را به نمایش طالبان بردند تا با دیدن این اعجوبه های قرون وسطایی آتش دوزخ برآنان حرام شود.
روسیه وچین ازنخستین دولت های بودند، که با این بازی ها بیشتربه یک گروه تروریستی وجاهت دروغین ملی وسیاسی دادند وپس ازتسلیم دهی قدرت به طالبان با این گروه روابط گرم برقرارکردند وهمین اکنون نمایندگان سیاسی ودپلوماتیک طالبان برخلاف تعامل بین المللی،سازمان ملل ونهادهای حقوق بشری درمسکو وپیکنگ ازمحبت گرم میزبانان برخورداراند. بارها روسیه وچین درمجامع بین المللی، سازمان ملل، شورای امنیت ومؤسسۀ حقوق بشربه جانبداری ازطالبان برخاستند. نمایندگان چین وروسیه درامارت طالبان پیوسته ازجهان می خواهند با طالبان تعامل کنند. با این واقعیت افتابی،سرنی چی های جمهوریت پنجم، می فرمایند که در درون روسیه دو گروه است، ویک گروه آن برضد طالبان است؟! این صاف وساده عوضی گرفتن سیاست با جاسوسی است. آنچه روسیه در تعامل با طالبان انجام می دهد همان سیاست رسمی وپذیرفته شدۀ روسیه است ونه آنچه دردهلیز های استخبارات مورد بحث وبررسی قرارمی گیرد. این هیاهوی صرف برای اغفال، سرگرم کردن مردم وشکل دهی ذهنیت عامه ازسوی سرنی چی های وابسته به روسیه است. پای بخش بیشترازچپ دیروزکه به روسیه سرمایه داری به عنوان قبلۀ کمونیستی ایمان آورده اند، دراین تبلیغات گیرافتاده است.
مبلغان وابستۀ به روسیه درظاهردشمنی با پاکستان وطالبان سرمی دهند ودرعین زمان برای مه آلود کردن فضای سیاسی وسردرگم کردن مردم،طالبان را به چند گروه تقسیم می کنند، طالبان وابسته به روسیه،چین، امریکا، ایرانی وپاکستان ودراین مدت بارها تبلیغاتی به خورد مردم داده شد که خبرازکودتاهای درونی طالبان داشت. و توپ وتانک کشی طالبان امریکایی برضد طالبان پاکستانی را جوسازی کردند! واما هنوزهیچ چیزاتفاق نیفتاده است. قدرت به طالبان امریکایی تحویل داده شد واما طالبان پاکستانی به قدرت رسانده شدند! وزیران دفاع ،داخله،خارجه، رییس امنیت طالبان همه دراپوزیسیون وفهرست طویل اپوزیسیون به یک کیلومترمی رسد، پس کی مخالف قدرت گیری طالبان امریکایی است؟ وتکلیف طالبان طرفدارچین، روسیه وایران چی می شود؟برخورد های قبیله یی دردرون طالبان یک امراجتناب ناپذیراست.
واقعیت این است که این بازی هارا آی.اس.آی. به راه انداخته است تا حمایت امریکا، غرب، روسیه،چین وایران را ازطالبان همزمان حلب کند وهرکدام را به شاخۀ ازطالبان امیدوارنگهدارد. وهمین بازی های موش وپشک هم است که طالبان با وجود جابجایی بیش ازبیست گروه تروریستی درشمال کشورهنوزدرفهرست گروه های تروریستی قرارنگرفته اند و«درصف نیروهای مبارزه با تروریزم جازده می شوند». طالبان دراصل ارتش جنگ نیابتی پاکستان وامریکا اند وحمایت چین از پاکستان ازدهۀ پنجاه قرن بیستم بدون تغییربه پیش رفته است؛ اما برسردیگران آی.اس.آی. کلاه گذاشته است. وبرای نزدیکی روسیه وطالبان مهره های پشتون تبارک.ج.ب. جناح خلق وهواداران نجیب الله به سپارش آی.اس.آی. دست وپا می زنند. دلبستگی به انحصارقدرت، سیاست های پشتونیستی،لروبرخواهی وتحمیل مناسبات سلطه وتابعیت برغیرپشتون ها، بخشی ازچپ های دیروز را درخدمت آی.اس.آی. وگروه متحجروقرون وسطایی طالبان قرارداده است. ( ادامه دارد)
دو
این رسانه ها پیوسته ازتقابل امریکا وغرب با طالبان حرف می زنند ودلیل وبرهان مخالفت امریکا وغرب را حمایت ازآزادی،حقوق بشر،دموکراسی وحقوق زنان اعلام می کنند! نیروهای راکه این دولت ها زیررهبری شبکه های استخباراتی غرب گاه وناگاه چی درعرصۀ تبلیغات رسانۀ، چی در مجلس های درون خانه ها، زیرزمینی ها،چی درجمع آمدهای «اپوزیسونی» ونمایشات چند تنی از زنان درخیابان نمایش می دهند، همه یک حرف رامی زنند، «امریکا باید به داد ما برسد، ازملل متحد، شورای امنیت وغرب می خواهیم طالبان را بردارند و…». گویا دوستان ما ازگله دزدان می خواهند، کاروان را نجات دهند!
شاید این همه «اپوزیسیون» حافظۀ شان را ازدست داده وفراموش کرده باشندکه امریکا وناتودر یک خیمه شب بازی با حاکمیت دست نشاندِۀ خود قدرت را به طالبان تحویل دادند وقیمومیت افغانستان را به پاکستان سپردند. به ارزش صدمیلیارد دالراسلحه را به گروه های تروریستی وفاشیستی تسلیم دادند تا درسرکوب وقتل عام مردم، جنبش های اعتراضی ومقاومت مردم درمضیقۀ تسلیحاتی نباشند. ازشروع تحویلدهی قدرت به طالبان امریکا در حدود دومیلیارد دالربه طورعلنی به جیب طالبان واریز کرده است، چی مقداردیگرسیا واریزکرده است، کس نمی داند. وامریکا ودولت های غربی بارها اعلام کرده اند که ازهیچ فعالیت نظامی ومسلحانه علیه طالبان حمایت نمی کنند. نام این برخورد را باید حمایت بگذاریم یاتقابل؟ تمام موسسات امداد رسانی زیرنام کمک به مردم، جیب طالبان را پر می کنند ومردم همچنان درگرسنگی کامل ومحروم ازابتدایی ترین اموربهداشتی،خدماتی وآموزشی درمیدان رها شده اند. بدون شک کشوری به نام افغانستان به زندان سراسری برای زنان تبدیل شده است؛ مگر درزندان طالبان تنها معضل زن وجود دارد؟ یاسرکوب، شکنجه، نقض وحشتناک حقوق بشری،آزادی کُشی وسرکوب جوامع واقوام غیرخودی طاقت همۀ مردم را طاق ساخته است.
هدف جنگ زرگری امریکا وناتوبا طالبان وسیاست « کج دارومریز» چیست؟ استفادۀ بیشتراز تروریستان طالب وبیست گروه ترویستی متحد طالبان درشمال کشوردرراستای منافع منطقه یی وعلیه مخالفان منطقه یی امریکا. همان «نمایش سرکس» که با هرچرخزدن حیوان باید چیزی دردهن آن گذاشته شود که به چرخ زدن بپردازد تا نمایش ادامه بیابد. همه مطلع هستیم وهستند که سلاح امریکایی ازکشمیرسردرآوردند وفردا تروریست ها با سلاح امریکایی درجاهای دیگرسبزمی شوند. کی بیشترازطالبان می تواند دراین خدمت رسانی ارزان کارآمد باشد؟
« جنبش واپوزیسیون سازی» یک هدف دارد، تولید فشاربرطالبان برای کارکشی بهترونگهداشتن تهدید بالای سرآنان که بهتروظایف تروریستی شان را به پیش ببرند ونه مخالفت وبراندازی. طوری که ازفهرست عریض وطویل گردانندگان افغانستان انترنشنل معلوم می شود، شبکه های استخباراتی، زنان را به ده ها گروه تقسیم کرده اند تا هیچگاه نتوانند دربرابرطالبان متحد شوند. همان قصۀ تشکیل بیش ازصد حزب سیاسی دردوران اشغال تاهرگروه یکی دیگررا دفع کند. درآغاززنان معترض از جبهۀ مقاومت پشتیبانی کردند وباید هم می کردند؛ زیرا نیروی دیگردرعمل دربرابرطالبان وجود نداشت. نزدیک ترین متحد زنان برای نجات ازچنبرۀ طالبانی جبهۀ مقاومت ملی است؛ اما به زودی شبکه های جاسوسی غرب از طریق مهره های نفوذی شان دردرون زنان معترض این روند اتحاد را برهم زدند. طوری برنامه ریزی شد تا بین جنبش زنان وجبهۀ مقاومت ملی به عنوان دوبازوی نظامی،مدنی وصنفی متحد دربرابرطالبان جدایی اندازند.
یک روزچهرۀ زنان معترض درکوچه وخیابان درکمیت های چند نفری نمایش داده می شود وروز دیگرهمان زنان ودختران ازایتالیا، فرانسه،آلمان، انگلیس، امریکا، کانادا… سرمی کشند. این یعنی وابسته نشان دادن زنان به شبکه های جاسوسی غرب وبی اعتبارکردن جنبش زنان. اگرقراراست زنان دربرابرطالبان بایستند، چی نیازبه تخلیه آنان ازکشوراست وغرب وامریکا می توانند درداخل وکشورهای همسایه برای این جنبش عقب جبهه تداوم مبارزه بسازند. وچرا پس ازحمایت طبیعی زنان ازجبهۀ مقاومت این روند متوقف شد وهمه عریضه ها وداد خواست های شان را به امریکا واروپا و« جامعه جهانی» تقدیم کردند. درصوریتکه غرب ازقیام مسلحانه وازآدیخواهانۀ مردم حمایت می کرد ومناطقی ازاد می شد، زنان می توانستند به آن بخش منتقل شوند وفعالیت مدنی،سیاسی،آموزش وپرورش شان درآن محلات متمرکزمی شد.
می دانیم ومی دانند که حمایت اززنان دروغ وفریبی بیش نیست واین صرف برای سرگرمی وبه بیراهه کشیدن مقاومت مردم علیه فاشیزم، تروریزم واشغال کشوربه راه انداخته شده وتعدادی زیرنام جنبش زنان برای اطاعت طالبان ازفرمان های امریکا ومتحدان آن به کرایه گرفته شده اند واین افزارسازی اززنان ازهمان زمان اشغال افغانستان به دست امریکا شروع شده بود وکماکان ادامه دارد.( ادامه دارد)
سه
بازی متضاد
واقعیت امراین است که روسیه،چین وغرب زیررهبری امریکابا آن که منافع متضاد را درکشورما دنبال می کنند؛امادربه قدرت رساندن طالبان نه تنهابه طورمشترک دخیل بوده اند، بلکه درحمایت از طالبان قراردارند وبرای حفظ این گروه عرق می ریزند. درعمل تنها ارتش پاکستان وآی.اس.آی. است که به سود خود ازطالبان بهره برداری کرده است. این بارآی.اس.آی. برخلاف گذشته« ارتش افغانی» خودرا برای دوطرف رقیب وحتی دشمنانی که دراوکرائین وخاورمیانه با چنگ ودندان به جان هم افتاده اند، خوراک خوش خورساخته است. امریکا وناتوبا اتکا برارتش پاکستان ازاین گروه حمایت کرده است. این درحالی است که طالبان دردوران عصرحجرقراردارند وبا آنچه ارزش های غربی، انسانی وحقوق بشری طی سده ها شکل گرفته وبه واقعیت ذهنی بشرتبدیل شده است، به دشمنی برخاسته اند.
با این همه گرمجوشی دوطرف متخاصم با طالبان، غرب چرا دنبال «اپوزیسون سازی» ازمهره های درشت دولتواره های کرزی وغنی است؟ مهره هایی که درتمام بیست سال طالبان را تقویت کردند، به آن ها اسلحه دادند،با استفاده ازچترحفاظتی امریکا وناتو طالبان را ازپاکستان به شمال بردند، پیوسته باخلع سلاح نیروهای مقاومت نخست، ترورتمام فرماندهان نظامی وشخصیت های سیاسی مخالف طالبان مناطق واسلحه ارتش وقوت هایی امنیتی را به آنها تحویل دادند ودرواقع طالبان نیکتایی دار برگشته ازغرب و وابسته به شبکۀ جاسوسی امریکا نقش ستون پنجم دردرون رژیم به سود طالبان را ایفا کردند وامروزدرغرب به «اپوزیسیون» طالبان مبدل شدند؟ چرا به جای متحد شدن زنان دریک ستاد وتشکیلات واحد، اززنان ده ها گروه ساخته اند؟
طوری که دربالا هم به آن اشاره شد، غرب می خواهد ازیکسو با نمایش این همه «اپوزیسیون»، طالبان را برای حرف شنوی ازامریکا ودورکردن ازمحورایران، چین، وروسیه به کمک پاکستان تحت فشاربگذارد ودرفرجام این گروه را با زیرمجموعه های تروریستی اش شریک کامل بازی خود علیه رقیبان ومخالفان منطقه یی وجهانی اش قراردهد. تکرارفیلنامه تنظیم های جهادی ودوراول طالبان. ازجانب دیگرتمام این اپوزیسیون سازی ها برای تضعیف جایگاه نظامی وسیاسی جبهۀ مقاومت به عنوان بدیل رادیکال طالبان مد نظر است؛ همان برخوردی که مقاومت دردوراول ازسوی امریکا ومتحدان آن مواجه بود. روشن است که هم غرب زیررهبری امریکا وهم همه شاخه های مختلف « اپوزیسیون» با پیش کش کردن مبارزات سیاسی مسالمت آمیز( بدون داشتن زمین وپایگاه) هرنوع مقاومت مسلحانه علیه طالبان را فاقد وجاهت ملی ومشروعیت بخوانند وبدینترتیب ازراه های نرم آب درآسیاب طالبان بریزند.( ادامه دارد)
چهار
آیابازی قدرت هابا طالبان ادامه خواهد یافت؟
یک مساله به طورکامل روشن است که باوجود حمایت چین،روسیه،ایران، قطر(قایم مقام امریکا در حمایت ازگروه های تروریستی درخاورمیانه) ازطالبان،هنوزهیچیک این گروه را به رسمیت نشناخته اند. علت اصلی عدم شناسایی طالبان این نیست که آنان با موازین وضابطه های حقوق بشری، آزادی وحقوق زنان دشمن اند، بلکه مساله اساسی این است که همه طرف ها ازاین شاخه بندی طالبان توسط آی.اس.آی. وقراردادن یک شاخه دررابطه بادولت های مختلف رقیب ترس دارند. حضورپررنگ سازمان سیا به کمک آی.اس.آی. استخبارات قطر وامارات متحده عربی درنقاط مهم استراتیژیک افغانستان سبب شده است که دولت های حامی طالبان نتوانند ازاتحاد با این گروه درآینده مطمئن باشند ودرمقابل امریکا تازمانی که ریشه های روسیه، ایران وچین را دردرون طالبان به طورکامل نخشکاند، این گروه را به رسمیت نخواهد شناخت. زمانی که ایالات متحده امریکا طالبان را به رسمیت نشناسد، پادوهای اروپایی وزیرمجموعه های سیا مانند: کنفرانس اسلامی، کشورهای حوزۀ خلیج فارس ودیگران نیزطالبان را به رسمیت نمی شناسند. درواقع بازی های متناقض طالبان با دولت های رقیب به هدایت آی.اس.آی. منجربه عدم شناسایی آنها شده است، نه مسالۀ حقوق زنان.
ولی این معادلۀ توازن سازی دولت های رقیب قابل دوام نیست؛ زیرا پاکستان براوضاع مسلط است ودرگام نخست ایران وروسیه ازاین بازی خارج ساخته خواهند شد. روسیه با درگیری که در اوکرائین وتهدید بالقوه ازسوی ناتو درجمهوری های پری بالتیک وشمال اروپا دارد، توان پیشبرد این بازی را ندارد وغرب درایران زیرنام حقوق زنان و… برنامه تجزیۀ ایران را به پیش می برد. انکشاف حوادث بعدی می تواند نیروهای ضد طالبان را ازانزوای منطقه یی بیرون کند وآرایش جدید را درترازمنطقه به وجودآورد.
هم منطق سیاسی وهم محاسبۀ سیاسی حکم می کند که دوام طالبان با این رفتار وکرداردربرابرمردم وتعامل با منطقه وجهان امرغیرممکن است. ازاین رو نیروهای مخالف طالبان درسطح جامعه مدنی، کنشگران سیاسی، روشنفکران، جنبش زنان وبدیل عملی رادیکال طالبان به گزینۀ براندازی واسقاط گروه تروریستی وفاشیستی طالبان سرمایه گذاری کنند. بنابرین گزینۀ مبارزۀ نظامی درارحجیت قرارمی گیرد وجنبش های مدنی، روشنفکری وجنبش زنان باید به بازوان پرتحرک مبارزۀ نظامی جلب وبا آن متحد شوند. این به این معنی نیست که راه حل سیاسی معضل کشوروجود ندارد؛ اما راه حل سیاسی باید ایجاد یک حکومت مؤقت بیطرف بدون طالبان را مطمح نظراساسی قراردهد که تنها وظیفه برگزاری انتخابات زیرنظارت بین المللی وتدوین قانون اساسی را به عهده داشته باشد. قانون اساسی باید قدرت نامتمرکز، انتخابی بودن ارگانهای محلی قدرت دولتی، خودگردانی های محلی، تمثیل دموکراسی توسط احزاب سیاسی، نه تیکه داران قومی،تقسیم افقی وعمودی قدرت را تضمین کند. طالبان هم می توانند بخت امارت را تنها از طریق انتخابات بی آزمایند.
هرنوع شعارهای« حکومت همه شمول» وتقسیم کرسی های حکومت بین جوامع واقوام برادربه عنوان راه حل سیاسی، سرابی بیش نیست. این راه حل، طالبان را درمحورقدرت ابقا می کند، تداوم حاکمیت های قومی وقبیله یی بیمه می شود وفرهنگ وآموزش وپرورش را طالبانی می سازد. شکست پروسه های سیاسی وایجاد حاکمیت ملی برخاسته ازارادۀ سیاسی مردم را معامله برسرتقسیم کرسی ها به گونۀ قومی رقم زد. در«حکومت همه شمول» مانند زمان کرزی واحمدزی یک مرجعیت سیاسی برای توزیع قدرت وجود دارد، که« برادرخود خوانده بزرگ» است ودیگران به عنوان برادران کوچک نا سکه درحاشیه وزواید قدرت جاداده می شوند وتنها ویترین حاکمیت سیاسی را پررنگ می سازند، نه این که همه جوامع واقوام برادرازحاشیه به متن قدرت وارد شوند. مشارکت همه درمتن قدرت ومرجعیت سیاسی بدون شکل گیری دموکراسی ازپائین به بالا،خود گردان ساختن ارگانهای محلی قدرت دولتی وتقسیم افقی وعمودی قدرت نه ممکن است ونه میسر. هرگونه راه حل سیاسی باید منجربه حذف طالبان ازقدرت شود ونه مشارکت درزیرچتریک حاکمیت تروریستی ضد زن.
وقتی پرسش به میان می آید که چگونه راه حل سیاسی با طالبان وجود دارد، پاسخ این است که طالبان واقعیت جامعه افغانستان اند! اما کدام واقعیت؟ واقعیت تروریستی، فاشیستی وتاریخ زدۀ قرون وسطایی که جای شان درموزیم تاریخ باید باشد، نه درمرجعیت سیاسی مردم. طالبان ننگ بشریت وارزش های انسانی قرن بیست ویک اند. راه حل این این است که به جای تقدیم عرایض به« جامعۀ جهانی» مردم وجنبش زنان به خود باورکنند،خود را نجات بدهند، صف همکاری شان را با نیروهایی فشرده بسازند که درسنگرمبارزۀ مسلحانه علیه طالبان می جنگند. آزادی به گدایی ممکن نیست. دراز کردن دست تگدی به قدرت های بیرونی هیچ گرهی ازکارفروبسته مارا نخواهد کشود. تغییر به دست خود مردم است. مردم به خون خفتۀ ما ازصفحۀ کاروایی سازمان ملل، سازمان های مدافع حقوق بشر ونهاد های مدافع آزادی زیرامرامریکاحذف شده اند؛ما بیهوده سرگردانیم.
پایان

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا