خبر و دیدگاه

نگاهی به آخرین وصیت نامه امیر عبدالرحان خان به ولیعهدش

پیش از آن که به این مهم پرداخته شود ، خاطر نشان می گردد، که دانسته نمی شود ، چرا برخی ها با جعل و دروغ خر سوار از زیر ریش تاریخ و حقیقت ها می گذرند و چنان می پندارند ، که مردم همه بی سواد و خوش باور هستند ، از آن میان جناب دکتر حلیم تنویر ، پروفیسور ستانیزی و دکتر حامد نوید در سه جستار همسو می نویسند ، که واژه افغان در ریگویدا ، در اوستا و در آثار باستانی یونانی ذکر شده است ، نه تنها که واژه افغان و یا معانی همسو و یا همگون آن در ( ویدا ها ) ریگویدا، در تمام بخش های اوستا و آثار یونانی باستان ذکری نرفته است ، که هر با سواد و بی سوادی می داند ، که هنگام سرایش سروده های ویدا ها یعنی نزدیک به ۱۲۰۰ سال پیشا ترسایی یعنی ۳۲۰۰ سال پیش از امروز یعنی هنگام سرایش گاتها ، یسنا ها ، خرده اوستا ودیگر بخش های اوستا همچنان در آثار اراتوس تینس ، استرابو ، بطلیموس ودیگر نویسنده گان یونانی هنوز تشکل تبار های افغان(پشتون) ، هزاره ، تاجیک ، ازبک ، ترکمن و دیگران ایجاد نشده بودند ، چگونه آدم با چنین چشم سفیدی دروغ و جعل بنویسد. که واژه افغان به نام قوم اسپ سوار در ریگویدا ، اوستا و آثار یونانی ذکر شده است ، بدون اینکه کوچکترین سندی برای این دروغ شاخدار شان ارایه نمایند. همچنین است در مورد امیر عبدالرحمان خان که بانو محبوبه سراج در مصاحبه یا گفتمان شان با هارون نجفی زاده در( برنامه میدان) تهمتی در مورد این که امیر عبدالرحمان خان در وصیت نامه خود گفته است ، که با هزاره ها ازدواج کنید تا وحدت ملی تآمین شود ، نیز یکی از همین دروغ های شاخدار است .
رویکرد فرمایید:
آمیر عبدالرحمن ( عبدالرحمان) خان پادشاه افغانستان (۱۸۸۰-۱۹۰۱ ترسایی) که دیکتاتورترین و تبارپرست ترین شاه افغانتبار افغانستان بود، در وصیت نامه اش که در رویه ۵۴۷ تا۵۵۰ کتاب مشهور او به نام تاج التواریخ ( طبع مرکز نشراتی میوند سال ۱۳۷۵ ) خطاب به فرزندش امیر حبیب الله خان می نویسد:
(فرزند عزیزم ! پوشیده مباد آنکه من در حیات خود زمام حکومت را بتو سپردم میدانم(می دانم) که این حرکت بلاشک از نظام حکومت های دول غربی وشرقی مخالف است (؟) لاکن غرض من در این محل آنست که ترا از طرز حکومت و اجراآت آن با خبر گردانم و هم فرصتیکه (فرصتی که) مملکت را مالک وبراریکهء سلطنت جلوس نمایی صاحب تجربه وبلدیت( بلد ) باشی .
بعلاوه( بر علاوه) مقصدم اینست ( این است) که مقام و رتبهء ترا روسای قبایل افغانستان دانسته از قوهء تو خایف و به پیروی آراء و افکار تو مطیع و منقاد شوند ).
رویکرد فرمایید: امیر عبدالرحمان خان تنها به روسای قبایل افغان یعنی پشتون توجه می نماید ، دیگر تبار ها برایش اهمیت ندارد.
در ادامه می نویسد:
(وصایای من :
۱- ای فرزند بر تو واجب است که بر مبادی دین شریف خود متمسک بوده و مقام اول را قبل از مشاغل و سیاست خود به منصب مذهبی تعیین نمایی…).
(در ادامه بند نخست خود مانند طالبان تنها به تحقق احکام دین پرداخته است و در این بخش ذکری از دیگر تبار ها ندارد).
۲-لازم است که بغرض ( به منظور) سعادت قوم ( هدف او تنها قوم افغان پشتون است) و ثبات پایه امنیت و آرامی در اطراف مملکت نهایت کوشش و اهتمام نمایی و باید بدانی که کامیابی و نجات بلاد به ثروت موقوف است… ( در بند دوم تنها توجه به ثروت اندوزی معطوف داشته است.)
در ادامه می نوسید:
فرزندم! قوم ما ( یعنی افغان ها یا پشتون ها ) تا کنون در ابتدای درجات مدنیت میباشند( می باشند) و افراد شان بجانب تحصیل علوم و تنویر افکار همت و توجه نمی گمارند. ( در این جا نیز مخاطب او به بی توجه قوم او به منظور فراگیری دانش و مخالفت با آن است مانند طالبان ) .من از دل خواهشمندم که بغرض تاسیس مکاتب عرفانی و انتشار انوار آن در تمام اطراف افغانستان ….. اقدام نمایی .
در بند سوم- نیز توجه به منسوبین دولت و قوای ارتش آمده و در سطر ششم این بند چنین افزوده است 🙁 لاکن با اجانب ( یعنی تبار های تاجیک ، هزاره ، ازبیک و دیگران ) این وضعیت و معامله پدرانه را معمول مدار تا جسارت و بیباکی انها اضافه تر نگردد. ( شرم به انانی که این امیر غضب را دوستدار دیگر تبار ها معرفی می کند).
در بند۴-بر تو لازم است که کارروایی های اشخاص خود را تقدیر نمایی و هم فضیلت افراد برجستهء مملکت را فراموش نکرده انها را با عزم و خوشوقت ساخته حوصله شان را بیفزایی تا به خدمت تو به نهایت دقت و اخلاص واستقامت بیشتر اقدامات نمایند. ( در این ماده نیز تنها به خود و بقای قدرت امیر حبیب الله می اندیشد).
۵- از لحاظ و خاطر داری و رعایت سابقه پرهیز نموده در غور رسی مظلوم از ظالم اگر مجرم پسر و پاره جگر تو باشد مضایقه نکن. ( یگانه بخش درست).
۶-اجانب را ( یعنی هزاره ، تاجیک ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، پشه یی ) را بدریافت هر گونه حقوق و امتیازات فرصت مده و اگر آنها را به تحصیل ادنی امتیاز نایل سازی گویا بدست خود برای خرابی و بربادی مملکت خود تمهید می گذاری .( فاشیست ترین نگارش این وصیت نامه که حتی حق آموزش و تحصیل را از دیگر تبار ها اخذ نموده است. همین ماده ششم است . شرم به انهای که این امیر را امیر فولادین و بنیاد گذاری افغانستان نوین و نابود گر ملوگ الطوایفی می دانند.).
۷-طوری که حکومت برطانیه با من تا کنون با اوضاع مسالمت آمیز کارانه و مصاحله آمیز پیش آمده تو هم چون من با آنها روش نما….( تسلیمی و غلامی انگلیس را توصیه می کند.).
در مواد هشت ، نُه ، ده نیز وصیت او در مسایل مربوط به غور روی مسایل به تصمیم خود ، رعایت مصالح علیایی کشور ، تقویه حربیه و دلجویی از افسران قوم خود او ذکر شده است . ودر ماده یازدهم نیز دلجویی از عساکر ،توجه به بیت المال پرداخته است .
در فرجام این وصیت نامه چنین آمده است:
(پرواضح است که خاین در انظار ملت هیچ قیمت و اعتبار ندارد ودر نزد خداوند تعالی و خلق مغوض(مغضوب) شناخته میشود باید که بیت المال ( یعنی بودجه دولت) همیشه پر و مملو باشد زیرا نسبت نداشتن دیگر چیز ها در قلت بیت المال ضعف و ناتوانی حکومت زودتر و بیشتر ظاهر میگردد.
همچنان برتو لازم است که در اقسام واردات و مصارفات غور وخوض نموده آنچه مقدور و ممکن باشد در تزیید و تولید ثروت بیت المال و سایل بهتری را اتخاذ نمایی تا در اوقات مناسب به تجهیز آلات حربی ووسایل بهتری را اتحاذ نمایی …
در این وصیت نامه چنانی که ملاحظه می گردد. هیچ اشاره به احترام به دیگر تبار ها و به ویژه هزاره ها صورت نگرفته و آنچه که بانو محبوبه سراج در مصاحبه شان در افغانستان انترنیشنل در مورد این امیر الغضب دروغ گفته واقعی نمی باشد.
در فرجام چه بهتر است تا در کشور مردم و انهای که رویکرد به ملیت وتبار خود را از همه والاتر می دانند و حاکمیت را حق تباری خود می پندارند ، از نگارش دروغ و نوشته های غلط و فریبنده جلوگیری نمایند و صادقانه بنویسند و بگویند ، که من طرفدار این خواست خود هستم ، تا مردم بدانند ،که انسان بودن چقدر دشوار و دروغ گفتن چقدر ساده است.
با درود ومهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا