شعر

قلزم خونین

 

طالب نمـاد تیرۀ شـب هـای کـشور است

تاریک دلی که دشمن خورشید باوراست

در کشتزار عقل و خـرد خـار آفت است

فـرزانـه کـش جـاهــلِ ضـد مـنـور است

آزادی بـیــان شـده در زیــر پـای جــور

در چشـم تیزبین قـلـم نیش خنجـر است

حق حـریـم امنِ خصوصی شـده خـراب

گـرگان رهـا و خانـۀ مـردم بی در است

زندان و چـوب دار شـده آب و نان خلق

هرلقمه یی به خون دل و دیدگان تراست

اقـوام را بــه دون محـاکـمه مـی کـشـنـد

فـاشـیـزم طالبانی پلـیـد و سـتـمگـر است

ویـرانگـر تمـدن و فـرهـنـگ ایـن وطـن

فارسی ستیز و بی ادبِ زشت منظراست

هرگاه صدای زن شود از گوشـه یی بلند

بگداخته صرب دردهن دخت ومادراست

خـرد و کلان ز وحشت طالب رمیده انـد

زیـرا که دیـو و دد سپهـدار لشکـر است

دیـن و خـدا که بـازیچـۀ مافـیــا شـدسـت

سودای خون و قصۀ تریاک در سراست

درعیش ونـوش طالب وحشی فتاده است

هریک سران صاحب چندین همسراست

چشم طمع بـه سـوی معادن بـدوخته انـد

گویی که چـور ملی یی فردا مقرر است

داد و فغان خلق به گـردون رسیده است

گوش جهان و مردم آن تابکی کـر است

عقد قطر که عامل کشتار و وحشت است

انسـانیت از ان چـونین زار و ابتر است

باور کنید که طالـب و داعش با هـم انـد

هریک غلام و چاکر کلدار و دالر است

شـرق میـانـه قـربـانـی امـریکا شـدسـت

امروز نـوبت همه اعضای خـاور است

ما را رسـانـه های جهان گول می زنند

انسـانیت بـه قـلـزم خـونین شـناور است

افـراطـیـت را همه جـا پخـش کـرده انـد

زهر کشنده یی که پر از نیش اژدر است

آزادگی و عـزّ و وقــار اســت افـتـخـار

از زندگی به زیر ستم مرگ بهتر است

خـورآســتـان گـور تجــاوزگــران بُــوَد

این سـرزمین خلق غیور و دلاور است

۱۲/۳/۲۰۲۲

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا