خبر و دیدگاه

اشرف غنی خطاب به من گفت:

اگر دو ماه دگه حکومته می‌ماندم تو دری ره ده وطن رواج می‌دادی.

من بنابر دلایل شرعی و قرآنی و هم عقلانی به خواب یا همان رویا عقیده و باور دارم.

آن‌چه را من روایت می کنم حقیقت کامل همان رویا هاست و بدون کم و کاست می‌نویسم. این که چه کسی چی فکر و برداشت دارد مربوط خودش است. البته که من مانند مرحوم صبغت‌الله مجددی استخاره نه کردم و ضرورتی هم به سر هم بندی کدام ساخته کاری نه دارم.

سه ماه تا شش ماه پیشا خیانت و فرار غنی مدام او را در خواب می‌دیدم. اما همیشه در فضای پر از غبار و دود و خاک‌آلودی و دشت ها و تپه های مملو از خارزار ها و زمین های بایر.‌ وجه مشترک آن همه رویا ها دو چیز بود یکی آن که غنی در هر بار خواب دیدن من عالمی از فُضَلات انسانی را از وجودش تخلیه و همه جا را آلوده و گندیده و متعفن می‌ساخت و من ناچار آن را پاک می‌کردم. مثلاً یک بار دیدم در محبس کهنه‌ی ده‌مزنگ می‌رویم و دیوار ها و تشناب ها را چنان آلوده می‌کند که توان پاک کاری من نه می‌باشد و می‌گویم باید لباس هایش را از لوثِ کثافت پاک کنم. باری در یک کویر بزرگ ‌و بی حد و ‌حصر گیر می‌اُفتیم که رهایی از آن بسیار دشوار بود. ستون های بزرگی از دود و سیاهی به آسمان بلند می‌شد. فقط چند نفری پیدا شدند و در پی نجات غنی افتادند. یا دو بار دیدم که او را هم‌راهی می‌کنم و همه کثافات بیرون شده از وجودش را‌ می‌روبم‌ و در ختم راه به یک ایست امنیتی برمی‌خوریم. پاس‌داران پاس‌گاه غنی را می‌شناسند و او را تکریم کرده اما من را اجازه‌ی دخول نه می‌دهند تا آن‌ که به اشاره‌ی غنی مرا هم اجازه‌ی دخول می‌دهند و‌ مزاحمت نه‌ می‌کنند. آن خواب ها پی‌هم تکرار بودند و من حیران می‌ماندم که چی در جریان است؟ و چی رابطه‌یی بین من ‌و غنی است؟ و خواب دیدن او همیشه در لجن‌زار کثافات بیرون شده‌ی غیر قابل کنترل از وجود خودش و پاک کاری من.
و‌ اما خواب اخیر:
یک‌شنبه‌ی گذشته می بینم که من با غنی و یک کسی دیگر در یک اتاق کوچک بودیم، آن آدم را نه شناختم. غنی با پیراهن و ‌تنبان و واسکت اما بسیار آرام و مغموم در کنج راست یک کوچ تکیه زده و من با آن آدم ایستاده بودیم. من با او در بحث می‌باشم که چرا وضعیت وطن را با چنان خیانت خراب کرد؟ غنی در هیچ مورد گفته های من عکس‌العملی نشان نه داده اما بسیار معنا دار بریم می‌گوید:
(… مه اگه دو ماه دگه حکومته می‌ماندم تو زبان دری ره ده وطن رواج می‌دادی…)
پسا بیداری در فکر شدم که دشمنی آن جانیان و خاینان حتا در خواب هم با زبان پارسی دری است. مگر چی ضرری دیده اید از این زبان زیبای جهانی و شیرین پارسی دری و چرا مثل موریانه به آن چسپیده اید؟ راه تان را راست بروید مثل زبان پارسی دری.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا