خبر و دیدگاه

طرح حکومت مشارکتی نقشۀ راۀ صلح یا فصلی تازه برای بحران های دیگر

 

در این تردیدی نیست که آمریکا قصد ماندن درازمدت در افغانستان را ندارد و طرح حکومت مشارکتی آخرین تلاش امریکا برای بیرون شدن مسئولانه اش از افغانستان است. در رهنمود راهبرد موقت امنیت ملی ایالات متحده که به تازگی در ۲۴ صفحه نشر شده به پایان مسئولانه جنگ در افغانستان تاکید شده است. این رهنمود که خط سرخ خوانده شده با تاکید به این که نباید افغانستان به جای امن به تروریستان بدل شود، منافع امریکا را در کوتاه‌مدت حفظ می‌کند و جنگ افغانستان را بی‌پایان خوانده و تاکید کرده که امریکا نباید در جنگی مصروف شود که تریلیون‌ها دالر هزینه برداشت. در این رهنمود استفاده از نیروهای نظامی آخرین گزینه خوانده شده است. امریکا با این طرح خواسته برخود اتمام حجت کند وبهانۀ خروج نیرو هایش از افغانستان را منطقی جلوه بدهد. امریکا با این طرح خواسته توپ را پیش پای حکومت و گروه های سیاسی و مردم افغانستان بیندازد و به تعبیری بر خود رفع مسئولیت نماید.  

موضوع حکومت مشارکتی پس از سفر خلیل زاد به کابل مطرح شده است. گفته می شود که این بار خلیل زاد طرحی را از سوی دولت امریکا آورده است که از آن به عنوان طرح حکومت مشارکتی یاد شده است. وی جزییات این طرح را به رئیس جمهور افغانستان، رئیس شورای عالی مصالحه و شخصیت ها و رهبران گروه های سیاسی چون آقایان حامد کرزی، استاد سیاف، صلاح الدین ربانی، استاد خلیلی، محمد محقق، حکمتیار و شماری دیگر مطرح کرده و در مورد طرح یاد شده با آنان گفت و گو کرده است. 

پس از دیدار های خلیل زاد با رهبران حکومت و شخصیت ها و گروه های سیاسی منابع نزدیک به حامد کرزی و عبدالله عبدالله تایید کردند که آقای خلیل‌زاد پیش‌نویس یک طرح حکومت مشارکتی را به این سیاست گران سپرده‌است و گفته‌است که دیدگاه‌های شان را دربارۀ این طرح هرچه زودتر با وی، درمیان بگذارند. حکمتیار نیز از گفت و گو با خلیل زاد به گونۀ آنلاین سخن گفت و به او از ناکام شدن مذاکرات دوحه سخن زده‌است. وی گفت: «خلیل‌زاد اولین کسی را که دید من بودم یعنی اول با من دید و گفت سه روز بعد پس از دیدار با رهبران دیگر با خودت هم می‌بینم من از مأموریت تازه خلیل‌زاد حمایت می‌کنم.» رسانه ها به نقل از خلیل‌زاد گفتند که او به سیاست گران کشور همچنان گفته‌است که روند صلح در دوحه به حاشیه خواهد رفت و برای ایجاد یک حکومت مشارکتی که طالبان بخش آن خواهند بود، نشست بزرگ ملی و جهانی مشابه به نشست “بن” برگزار خواهد شد. ریاست جمهور افغانستان در رابطه به این طرح واکنش نشان نداد؛ اما اما رییس‌جمهور غنی پیش از این هشدارداده‌است که تا زنده است طالبان روی حکومت موقت را نخواهند دید. اما رئیس جمهور غنی در مراسم افتتاح سال سوم دورۀ هفدهم مجلس نماینده گان سکوت را شکست و هرنوع انتقال قدرت را مشروط به انتخابات خواند. این سخنان او به معنای توپ افگندن پیش پای امریکا است تا در رابطه به طرح پیشنهادی خود چگونه عمل می کند. هرچند در بازی های سیاسی هیچ گاهی حرف آخر را اول نمی گوید و از سوی هم دیده شود که آقای غنی تا چه زمانی به این وعدۀ خود پایبند می ماند و یا این که در دقیقۀ نود تغییر موضع می نماید. اما این سخنان او را نمی توان نادیده گرفت که برای خلیل زاد گفت، سراغ هر دروازه نروید، تنها وثیقۀ ملی ما قانون اساسی است. وی گفت: هر نهادی می‌تواند برای عبور از بحران طرح‌های روی کاغذ بنویسد، از این کاغذها در گذشته بسیار نوشته شده است، اما وثیقه‌ی ملی ما قانون اساسی است. ولی همزمان به برگزاری انتخابات زودهنگام و تعدیل قانون اساسی نیز اشاره کرد.

 زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان پس از دیدار هایش در کابل، شام روز پنج شنبه به دوحه رسید و با هیئت‌های مذاکره‌کنندۀ جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان دیدار و گفت‌وگو کرد. در همین حال، فوزیه کوفی، عضو هیئت جمهوری اسلامی افغانستان گفت که او با خلیل‌زاد دیدار داشت و وی گفت که مذاکرات خوبی با خلیل زاد داشت؛ اما آنچه مسلم است، این که هیئت دولت با توجه به وابستگی ها و عدم استقلالی که دارد، هنوز نتوانسته ابتکاری به خرج بدهد و طالبان را به گفت و گو های معنا دار وادار بسازد. هرچند خلیل زاد طرح خود را رسانه ای نساخت و اما دو روز بعد از سفر وی به کابل یک مقام بلندپایۀ وزارت خارجه ایالات متحده که خواست از وی نام برده نشود، روز (چهارشنبه، ۱۳ حوت) به طلوع‌نیوز گفت که زلمی خلیل‌زاد، فرستادۀ ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان درجریان دیدارهای سه روزه‌اش با چهره‌های اثرگذار سیاسی و رهبران حکومت افغانستان، ایجاد دورۀ انتقال برای گذار به ساختار سیاسی آینده، مشخص شدن پرنسیپ‌های نظام آینده و برگزاری نشست جهانی شبۀ بن نخست با میزبانی سازمان ملل را پیشنهاد کرده‌است. درهمین حال انتونی بلنکین، وزیرخارجه امریکا گفت که این کشور از جنگ افغانستان آموخته است که راه حل سیاسی تا چه اندازه مهم از یک مداخله نظامی است. وی گفته است: «هنگامی که به دهه‌های گذشته از دخالت نظامی خود در جهان، به ویژه در افغانستان و خاورمیانه نگاه می‌کنیم، باید آنچه را که دربارۀ محدودیت‌های نیرو برای ایجاد یک صلح پایدار آموخته‌ایم، به یاد بیاوریم که فردای یک مداخله نظامی مهم همیشه از آنچه تصور می‌کنیم دشوار است. و پیگیری هر راۀ ممکن برای دستیابی به راه حل دیپلماتیک چقدر حیاتی است.» وزیر خارجۀ امریکا در حالی این سخنان را گفته است که بیشتر از یک ماه است که حکومت تازه ایالات متحده امریکا سرگرم بررسی توافق‌نامه دوحه است. 

آمریکا در حالی طرح حکومت مشارکتی را ارائه کرده است که یک سال از توافقنامهء دوحه سپری شده است و طالبان بند های این توافقنامه چون؛ قطع رابطه با القاعده و کاهش خشونت ها را نقض کرده اند و از گفته های خلیل زاد پیدا است که توافقنامهء دوحه مورد قبول جوبایدن نیست. طرح جدید در واقع بدیلی برای توافقنامهء دوحه و دور زدن آن است و رهبران جدید کاخ سفید خواسته اند تا در این طرح نقش به باد رفتهء حکومت و مردم افغانستان را جبران کنند و از نقش انحصاری حکومت و طالبان در روند صلح بکاهند‌ هنوز آشکار نیست که این طرح در تسریع روند گفت و گو های دوحه اثرگذار باشد‌؛ اما از فحوای متن طرح جدید فهمیده می شود که این طرح نه تنها از دشواری های گذشته کاسته؛ بلکه برآنها افزوده است؛ اما امریکا با قایل شدن به نقش سازمان ملل خواسته تا از نقش انحصاری خود بکاهد و فرصت تقویت اجماع منطقه ای وجهانی افزایش یابد. به همین گونه هدف از برگزاری نشست استانبول بر بنیاد طرح جدید ایجاد و تقویت اجماع ملی و کاهش نقش دو طرف و افزایش سطح مشارکت ملی است. چنانکه وزیر خارجۀ امریکا در آخرین پیام خود به آقایان غنی و عبدالله به این نشست تاکید کرده است. وی همچنان از نشست زودهنگام کشور های هند، ایران، روسیه، امریکا، چین پاکستان تحت نظر سازمان ملل در مورد افغانستان خبر داده است. هرچند واکنش طالبان هنوز معلوم نیست؛ زیرا آنان بر عملی شدن توافقنامهء دوحه تاکید دارند و اما به گفتهء یک عضو مجلس کنار رفتن آقای غنی در صورت تطبیق آن حتمی است، موضوعی که تا کنون آقای غنی مخالف آن است و شرط انتقال را فقط تحویل به یک حکومت انتخابی عنوان کرده است. بنابراین طرح یادشده بجای کاهش بحران برعکس برآن افزوده است و مقام های آمریکایی هم با توجه به مخالفت های آقای غنی عواقب نامیمون آن را می دانند. حال پرسش این است که امریکا در صورت عدم پذیرش آقای غنی چه بدیلی خواهد داشت. آیا منتظر میمانند تا رضایت او را جلب کنند و یا اینکه به گونه مستقل دست به کار شده و آقای غنی را وادار به پذیرش می کند. در این حال طرح یادشده بجای رهایی افغانستان از بحران، برعکس پیچیده گی های جدید را به بار می آورد که در آخرین تحلیل آمریکا تن ندادن آقای غنی به طرح و ناسازگاری ها و اختلاف ها در کابل را بهانه قرار داده و گویا برخود اتمام حجت کرده و افغانستان را ترک خواهند کرد و شاید بر پیشانی آن «خروج مسئولانه» خواهند نوشت.

در رهنمود راهبرد موقت امنیت ملی ایالات متحدۀ امریکا که به تازگی در ۲۴ صفحه نشر شده به پایان مسئولانه جنگ در افغانستان تاکید شده است. این رهنمود که خط سرخ خوانده شده با تاکید به این که نباید افغانستان به جای امن به تروریستان بدل شود، منافع امریکا را در کوتاه‌مدت حفظ می‌کند و جنگ افغانستان را بی‌پایان خوانده و تأکید کرده که امریکا نباید در جنگی مصروف شود که تریلیون‌ها دالر هزینه برداشت. در این رهنمود استفاده از نیروهای نظامی آخرین گزینه خوانده شده است؛ اما واقعیت این است که پیش از تشکیل حکومت مصالحه هرگونه خروج نیرو های امریکایی از افغانستان خطرناک است و در این صورت جنگ در کشور تشدید یافته و افغانستان در عمق یک بحران خطرناک دیگر فرو خواهد رفت. گمانه زنی هایی هم وجود دارد که آمریکا زیر نام نشست شبهء بن مکانیزمی را ایجاد کند که برای یک مدت کوتاه امنیت را در کشور تامین کند و چند ماه بعد فاجعهء بدتر از بن اول در کشور تکرار شود. مردم افغانستان با توجه به نشست بن اول در پیوند به نشست دوم آن چندان خوشبین نیستند و حوادث بیست سال گذشته نتیجۀ نشست ناکام بن است که در یک تعامل بد سیاسی خیلی شتاب زده بدون حضور طالبان و حزب حکمتیاربرگزار شد. در نشست بن نخست اکثریت خاموش مردم افغانستان در نظر گرفته نشد و بدون اجماع ملی انجام شد و فیصله به حضور کسانی صورت گرفت که خود آنان عامل بحران بودند. نشست بن اول بیش از بیست سال افغانستان را به کام بحران برد وحال ترس آن می رود که بن دوم هم بعد از یک آرامش نسبی بار دیگر افغانستان را برای بیشتر از بیست سال دیگر به بحران بکشاند. از قراین فهمیده می شود که نشست بن دوم هم از نبود اجماع ملی رنج خواهد برد و فیصله های آن صلح دایمی را در کشور تامین کرده نتواند. زیرا آنانیکه عامل بحران کنونی در کشور اند، از فیصله کننده گان بن نخست اند و با تاسف که اکنون هم چنین خواهد بود و عواقب بد آن از همین اکنون آشکار است. بازهم از روی ناگزیری گفته می توان که برای عبور از بحران چنین میکانزمی لازمی است و اما این بار باید از اجماع ملی به گونۀ کامل برخوردار باشد و از ضمانت کشور های منطقه و جهان برخوردار بوده و ضمانت پاکستان و ایران مهم ترین بخش فیصلۀ بن دوم در نظر گرفته شود تا زمینۀ صدور تروریزم به افغانستان از این دو کشور برای همیش مسدود شود. پاکستانی ها که به افغانستان از دید عمق استراتیژی تا رسیدن به یک حکومت دست نشانده نگاه می کنند. معلوم است که دست از حمایت های مالی و نظامی طالبان برنخواهند داشت و توافقنامهء دوحه هم بجای کوتاه کردن؛ برعکس دست مداخلهء پاکستان در افغانستان را درازتر کرده است.

 تحول در روند صلح افغانستان پس از آن بوجود آمد که جوبایدن فرمان تجدید نظر روی توافقنامۀ دوحه را صادر کرد. مقام های امریکایی در حالی از طرح حکومت مشارکتی سخن می زنند که هنوز کاخ سفید موضع اش را در پیوند به توافقنامۀ دوحه اعلان نکرده است. از گفته های خلیل زاد پیدا است که توافقنامۀ دوحه مورد قبول کاخ سفید نیست و این نشاندهندۀ نارضایتی کاخ سفید از توافقنامۀ دوحه است. ماموریت دور جدید خلیل زاد در واقع نفی توافقنامۀ دوحه و جاده صافکن برای طرح جدید امریکا مبنی بر حکومت مشارکتی است تا زمینه برای خروج مسؤولانۀ نیرو های خارجی از افغانستان فراهم شود. مقام های امریکایی در رابطه به خروج نیرو های این کشور از افغانستان می گویند که نخست از همه باید روی یک ساختار سیاسی در افغانستان ایجاد شود و بعد نیرو های آنان این کشور را ترک خواهند کرد. مقام ها در کاخ سفید بدین باور اند که توافقنامۀ دوحه در غیاب حکومت و مردم افغانستان به گونۀ یک جانبه با طالبان به امضا رسیده است که بجای تامین کردن صلح در افغانستان برعکس جاده صافکن برای برنامه های تروریست پرورانۀ نظامیان پاکستان است.

چنانکه شاه محمود قریشی، پس از پخش اعلامیۀ مشترک امریکا – کابل در روز امضای توافق‌نامه صلح امریکا و طالبان، گفت که هیچ نیازی نیست تا امریکا در بهبود روابط کابل و اسلام‌آباد نقش بازی کند. درحالی که در متن این اعلامیه آمده‌است که امریکا گفت‌وگوها میان پاکستان و افغانستان را تسهیل می‌کند. پس از امضای توافق صلح امریکا- طالبان، شماری از مقام‌های برحال و پیشین پاکستان از تغییر نظام و نادیده گرفتن حکومت افغانستان سخن زدند. در همان زمان زید حمید، جنرال بازنشسته پاکستانی گفت: «ما به تغییر نظام در کابل نیاز داریم. در دهۀ هشتاد با حکومت کابل و با نجیب‌الله می‌جنگیدیم و سرانجام نجیب را برکنار ساختیم و مجاهدین را در کابل نشاندیم. این کار اکنون نیز باید انجام شود. نکته دوم که باید سیاست اعلام شدۀ ما باشد این است که هند در افغانستان پذیرفته نمی‌شود. اگر نیروهای هندی به افغانستان می‌روند، پاکستان نیز به افغانستان داخل خواهد شد و سرمایه‌های ما که طالبان استند، با نیروهای هندی و رژیم کابل خواهند جنگید. پاکستان باید این دو سیاست را اعلام کند. با اشرف غنی و رژیم کابل نباید گفت‌وگو شود؛ رژیم را باید تغییر دهیم.» در واقع به حاشیه رانده شدن حکومت و مردم افغانستان از توافقنامۀ دوحه سبب دراز دستی ها و ابراز سخنان مداخله گرانۀ مقام های ملکی و نظامی پاکستان در افغانستان شد. این در واقع توپی بود که خلیل زاد با استفاده از شتاب ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا در پیش پای طالبان و پاکستانی ها افگند. از این رو مردم افغانستان به ماموریت خلیل زاد به دیدۀ شک نگریسته و او را لابی پاکستان می خوانند. 

این به معنای آن نیست که گویا ترامپ متمایل به پاکستان و کم علاقه به افغانستان بود و حالا بایدن رویکرد برعکس را آغاز کرده است. مقام های کاخ سفید هراز گاهی دنبال اهداف راهبردی شان در کشور های جهان از جمله افغانستان به مثابۀ راۀ اتصالی کشور های جنوب آسیا و آسیای میانه اند. در این میان نگاۀ آنان در پیوند به موقعیت جیوپولیتیک، جیواستراتیژیک و جیوایکونومیک کشور ها متفاوت است و از نظر امریکا، پاکستان یک کشور با ثبات است و در شرایط کنونی بیشتر می تواند، اهداف امریکا را درمنطقه در رابطه به رقابت هایش با روسیه و چین برتابد. با توجه به همین نکته است که جوبایدن زمانی گفته بود که پاکستان ده مرتبه نسبت به افغانستان برایش اهمیت دارد. این دید منافع ملی محورانه در پاکستان سبب شده که همیشه با برقراری روابط سیاسی با کشور هایی مانند روسیه و ایران امریکا را وادار به تانی های بیشتر در پیوند به پاکستان نمایند. برد پاکستانی ها در این است که دولت و گروه ها و مردم آن در پیوند به مسایل کلان ملی رویکردی انعطاف پذیرانه دارند و در پیوند به منافع ملی شان یک دست و متحد عمل می کنند. این سبب شده تا مولانا فضل رحمان در مسایل کلان ملی پاکستان اختلاف با عمران خان را کنار گذاشته و با یکدیگر همسو و هم صدا شوند. 

هزاران دریغ و درد که در افغانستان همه چیز برعکس است و تنها خطر تروریزم و مداخلۀ شبکه های استخباراتی کشور های خارجی نیست که این کشور را به میدان جنگ نیابتی کشور های منطقه و جهان بدل کرده است؛ بلکه اختلاف میان حکومت و گروه های سیاسی هرچه بیشتر عرصه را برای نفوذ و موفقیت گروه های تروریستی و حامیان منطقه ای و جهانی آنان بیشتر فراهم کرده است. اکنون بیشتر از چهل سال از جنگ افغانستان می گذرد و هر روزی که از این جنگ سپری می شود، مردم افغانستان بیشتر از گذشته متشتت و پراگنده و بی پناه می شوند. این موضوع سبب شده تا در ذهن هر شهروند افغانستان این پرسش خطور کند چگونه شد تا در بیشتر از چهل سال گذشته یک سیاستگر متعهد، مستقل و وفادار به افغانستان و مردم آن، در نقش گاندی ها در هند، نلسن ماندیلاها در آفریقای جنوبی، داکتر سن یادسن در اندونیزیا، تیتو در چکسلواکی و چنکایچک در چین پیش از مائو ظهور نکرد که افغانستان را از فاجعهء دوتهاجم و مصیبت های طولانی نجات میداد. دلیلش آشکار و آفتابی است؛ زیرا که سیاست گران چهار دههء اخیر افغانستان، چه چپ و چه راست و حتا راست به مراتب بیشتر از چپ؛ از سیاست زده ترین، ناکام ترین، بدنام ترین، قدرت طلب و ثروت طلب ترین و وابسته ترین سیاستگران به شبکه های استخباراتی کشور های منطقه و جهان بوده اند‌ و ناکامی و ناتوانی خود را در سطح ملی و بین المللی به اثبات رسانده اند. هیچ یک از سیاستگران کشور در مدت بیش از چهل سال نتوانستند تا با نه گفتن به قدرت و ثروت حتا یک گام برای نجات کشور و مردم ما بگذارند. آنان هرچه در توان داشتند، تمامی فهم و لیاقت و تخصص و استعداد خود را به کار برده اند تا به دستور استخبارات دنیا مردم افغانستان را زیر نام دین، مذهب، قوم و زبان به جان هم بیندازند و از اختلاف آنان برای کسب قدرت و ثروت استفاده کرده اند. نه تنها این، بل بدتر از آن حماسه ها، شجاعت ها، شهامت ها، ایثار و قربانی ها، عزت و شرف مردم افغانستان را در معامله با استخبارات کشور های منطقه و جهان گذاشتند. آنان آنقدر در دغدغهء قدرت و وسوسهء ثروت غرق بودند و هستند که شب و روز به این می اندیشند که‌چگونه به بهای ناشاد ساختن بیشتر مردم افغانستان، دین و مذهب و تبار و زبان آنان را ابزاری برای بهره گیری های سیاسی و نظامی قرار بدهند. امروز همۀ آنان در کاخ های مرمرین و ویلا های زمردین بی ننگتر از هر بی غیرتی در ناز و نعمت زنده گی می کنند و در جهان پوشالی ایکه برای خود ساخته اند و در آن غرق اند که حتا نعش های آغشته به خون و اشک های خون آلود مرد و زن این سرزمین خمی هم به ابروی آنان نمی آورند. آنان چنان مورد خشم و نفرت مردم قرار دارند که بدون تردید این خشم روزی به عصیانی بزرگ و سیلاب توفانزا بدل خواهد شد؛ اما چنان غافل اند و در دام قدرت و ثروت اسیر اند و از خودبیگانه شده اند که لحظه ای هم به آن عواقب خطرناک که هر لحظه آنان را تهدید میکند، لحظه ای هم فکر نکنند. سیاستگران کشور های دیگر از بام تا شام برای خوشبختی مردم خود می اندیشند تا در هر گامی به شادی ها و خوش بختی های مردم خود بیفزایند و اما هزاران دریغ و درد که قرعهء فال به نام سیاستگران افغانستان برعکس زده شده و آنان تمام فکر و احساس و نبوغ شان را برای غارت و تاراج و غضب و دزدی دارایی های شخصی و ملی مردم افغانستان به کار می برند و پیهم می اندیشند که چگونه پول را از شکم های گرسنهء مردم افغانستان بدزدند و با فرو بردن تیغ ستم و فساد در استخوان های آنان انتقام نامردی ها و نامردمی های خود را از آنان بگیرند.‌ در حالی که علم سیاست چه به مفهوم کلاسیک و مدرن آن و با تعبیر هایی چون؛ فشردهء اقتصاد به تعبیر مارکسیسم، فشردهء اعتقاد به تعبیر باقر صدر و ادارهء امور کشور به تعبیر دانشمندان سیاسی غرب حتا از ماکیاولیسم تا روسو و مونتسکو و فوکو و دیگران علم شریف و هدف آن هم شریف تر از آن است که اهداف آن خدمتگذاری به مردم و پاسداری از عزت و شرافت دارایی های مادی و معنوی مردم است؛ اما این علم شریف که هدفش خدمتگذاری به مردم است. چنان در کشور ما در سطح پایین سقوط کرده و زیر پای شده است که ارزش های سیاست و سیاستگری در افغانستان را به کلی زیر پرسش برده است. از همین رو سیاستگران ما هر از گاهی هویت اصلی و شخصیت واقعی شان را با پنهان شدن در لاک مذهب و قوم و زبان از مردم مخفی نگهمیدارند و با خاک زدن بر چشم مردم از تمامی ارزش های آنان به سود خود استفاده می کنند. بسیاری سیاستگران ما کرگس های مردار خوار و کفتر های لاشخوار اند که حتا از خوردن گوشت و پوست مردم افغانستان هم سیر نمی شوند. آنان در معامله گری های سیاسی نخست از همه هم تبار و هم مذهب خود را قشنگ تر از دیگران در پلهء ترازوی معامله می گذارند و حتا غرور و حیثیت آنان را زیر پای می گذارند. این ناکارآیی ها و ناتوانی های سیاستگران کشور است که هر روز بحران افغانستان فربه تر و در بستر آن تروریزم و مافیا های مواد مخدر و اسلحه و فساد گسترش می یابد و قانون ستیزی و عدالت ستیزی بیداد می کند و هر روز مصیبت بیشتر دهن باز می کند تا آرامش و خوش بختی مردم افغانستان را بیشتر ببلعد.

پس با این حال چقدر می توان به این سیاستگران امید بست که کاری برای خدا و مردم بکنند و اگر قرار باشد که نشستی شبۀ بن اول برگزار شود، با سهم گیری فعال در آن نشست کاری برای خدا و مصالح ملی و منافع کشور انجام بدهند و با فیصله های حیاتی سرنوشت مردم افغانستان را به  خوبی رقم بزنند تا باشد که شب های طولانی تاریخ افغانستان را به درازترین روز های خوش بختی مردم مصیبت زدۀ افغانستان بدل کنند. یاهو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا