خبر و دیدگاه

صلح درون قومی، مانعی برای تفاهم ومشارکت ملی

شروع رسمی مذاکرات طالبان نیکتایی دار وبی نیکتایی در قطر به لحاظ تاریخی وسیاسی معنی نمادین دارد. هیات های در ظاهر دوطرف و در حقیقت یک طرف در یازدهم سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی به دوحه پایتخت قطر رسیدند؛ درست در روزیکه دو دهه قبل گویا «جامعه جهانی» تصمیم گرفته بود، امارت طالبان را بردارد و صفحه ای جدیدی را با مشارکت جهانی در مبارزه با تروریزم برخاسته از اسلام سیاسی،سلفی گری وبنیاد گرایی دینی باز کند. سفر هیأت ها به دوحه مسیر تاریخ را دوباره به ۲۰۰۱ میلادی برگشتاند و قدرتهای جهانی در برابر افراطیت، تروریزم وفاشیزم برخاسته از بستر قبیلوی، زن ستیز ومدنیت گریز زانو زدو تسلیم شد وترور ودهشت افگنی را برای تصرف نا مشروع قدرت به رسمیت شناخت. برغم توافقات امریکا با طالبان وپاکستان در ماه فبروری ۲۰۲۰، که در آن طالبان تعهد کرده بودند، صف شان را از سایر گروه های تروریستی جدا میکنند. امروز همه شاهد اند وشاهدیم که هزاران جنگجوی القاعده، داعش، جماعت اسلامی پاکستان، سپاه صحابه، انصار المجاهدین، جیش محمد، جندالله، گروه های چیچینی روسیه، اویغورهای چین وده ها گروه دیگر در کنار طالبان در جنگ نیابتی پاکستان بر ضد کشور ما شامل اند. تعامل سران امریکا با جمهوریت غنی با داشتن آن همه پیمانهای استراتیژیک! بسیار شبیه به برخورد رهبران شوروی با حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در اواخر دهه ۸۰ میلادی است. شوروی با عجله به رعایت یک جانبه ای توافق عمل کرد و طرف دیگر ضد آن رفتار کرد و فرجامش شکست بود. سرنوشت حاکمیت وابسته دیگر با همان رعایت یک جانبه توافق از سوی امریکا قطعا شکست دیگری را بر جمهوریت قومی غنی تحمیل خواهد کرد.
مردم ما، پیش ازمذاکرات رسمی دوحه، شاهد چند دور گفتگوهای « بین الافغانی» بودند: باری این نشست در ماسکو دایرشد، که اشتراک کنندگان سه جناح را نمایندگی میکردند: طرفداران کرزی؛ مهره های استخباراتی آی.اس.آی. وارتش افغانی پاکستان ( طالبان). نشست دوم در اسلام آباد همان ترکیب بالا را داشت. اما در نشستهای قبلی قطر ستون پنجمی رژیم احمدزی ونمایندگان غنی با طالبان گفتگو کردند. در سازماندهی نشستها، خلیل زاد، کرزی واحمدزی به نیابت از پاکستان وامریکا نقش اساسی داشتند، هرچند این نقش ها در ظاهر متفاوت بود. هدف از جلسه های پیشین نمایشی در واقع اعلام موضع طالبان در برابر مخالفان، دشمنان اجتماعی شان، خوش خورکردن آنان در افکار عامه، به رخ کشیدن قدرت شان، راه اندازی تبلیغات برای داشتن حوصله دموکراتیک آنها وارتقای وجهه ای سیاسی طالبان بود. چنانکه دیدیم پس از این نمایشات صلح خواهی موجی خونینی از ترور، دهشت و وحشت به راه افتاد. در حالیکه گفتگوهای اصلی میان خلیل زاد و طالبان به نیابت از آی.اس.آی. وامریکا در قطر برای برگرداندن طالبان به محور قدرت پیش برده میشد.
این دور مذاکرات هرچند با هیاهوی بیشتر تدویر یافت، اما جای تصمیم گیرندگان واقعی عوض نشده است و چانه زنی اصلی در پشت پرده را همان بازی گران اساسی قبلی به پیش میبرند و نقش دیگران فیشنی ونمایشی است وبه مشکل از هیچ کاره بودن تفریق میشود. در حالیکه امریکا وپاکستان قبلا برای برگرداندن طالبان به قدرت تصمیم گرفته اند.ادامه جلسات « بین الافغانی» در اصل بیشتر تشریفاتی وبرای صحه گذاشتن به فیصله های امریکا وپاکستان بوده و این نمایش برای فریب مردم است. برای اینکه مخالفان طالبان را زیر تهدید وفشار نظامی ـ سیاسی قرار دهند، به پیشواز مذاکرات پنج هزار تروریست طالب را رها کردند، تا جنگ را در پایتخت وشمال کشور تشدید کرده ومخالفان را به تسلیم وتمکین در برابر ارتش افغانی پاکستان وادار کنند.
هرچند پیش بینی این بازیهای استخباراتی کار مشکل است، اماچند امکان از دل این جمع آمد ها برای صلح قومی بیرون داده خواهد شد :
احتمال بسیار ضعیف اینست که بر حسب قول وقرار های آی.اس.آی. به امرالله صالح! طوریکه خود در یک گفتگو با تلویزون یک بیان داشت، امارت در جمهوریت ادغام شود و طالبان شامل یک روند سیاسی مانند سایر احزاب جهادی وغیر جهادی شوند و سرنوشت سیاسی خود را بر خلاف تفکر طالبانی، سلفی گری و رویکردهای تروریستی برای غصب حق حاکمیت از مردم، به انتخابات گره بزنند؛ اما این رویکرد بیشتر نشخوار ماموران استخدام شده ای رژیم احمدزی است.
امکان دوم اما بسیار محتمل، مواضع مشترک امریکا و پاکستان برای تحمیل حل سیاسی بر طرف دیگر اینست که جمهوریت در امارت استحاله شود.این روند در آغاز برای سرد سازی اوضاع و فریب غیر خودیها همان میکانیزم حکومت موقت به رهبری طالبان و یا به محوریت طالبان است و سپس امارت طالبانی همان که شاهدش بودیم، جاگزین ساختار موقت خواهد شد؛
مساله سوم شکست احتمالی مذاکرات است. اگر چهره های سیاسی، قبیله ای ودینی جامعه پشتون با درنظرداشت خصومتهای گذشته ای تاریخی بر سر تصرف راس حاکمیت کنار نیایند ومذاکرات بین القومی به چالش کشیده شود، رقابت بین القبیله ای دوام خواهد کرد و جنگ بیشتر از این تشدید خواهد شد. بادر نظر داشت اینکه جوامع واقوام غیر پشتون خلع سلاح شده اند و توازن منطقه یی و بین المللی به سود طالبان است، دست طالبان برای پیروزی نظامی باز تر است.
اما آیا طالبان با زیر مجموعه های شان در درون جمهوریت! با در نظر داشت هریک از فیلنامه های جنگ وصلح قادر اند بر وضع سیاسی ونظامی مسلط شوند؟ به هیچوجه. شاید به لحاظ نظامی به تسخیر مناطق بیشتر موفق شوند. با در نظرداشت مخالفتهای بالای مردم با طالبان، آنها از همان روز نخست اقتدار نظامی شان شکست سیاسی خواهند خورد. به هیچ صورت افغانستان با امارت به صلح نخواهد رسید. در هرسه این حالت، چی صلحی درون قومی به وجود آید وچی جنگ دوام کند، باز هم جوامع واقوام غیر پشتون از دو محور جمهوریت وامارت زیر فشار شدید سیاسی و نظامی قرار خواهند گرفت، الی اینکه مانند گذشته دست به مقاومت هدفمند سیاسی ونظامی در وجود یک جبهه سیاسی بزنند و برای اعاده حق حاکمیت همه مردم به مبارزه متهورانه مانند گذشته بپردازند.
حال اگر فرضیه جنگ را کنار بگذاریم و بیشتر بر فرضیه صلح تمرکز کنیم، جوامع واقوام برادر غیر پشتون از این پروژه صلح امریکایی ـ پاکستانی دست خالی برخواهند گشت؛ زیرا با این سناریو همه بیرون از دایره صلح قرار خواهند گرفت و روند صلح از اتحاد بین القبیله یی وقومی فرا تر نخواهد رفت. در صورت بروزسخاوت پشتون ولی درین مذاکرات با خوش بینی مفرط به نتیجه ای مذاکرات، بازهم نقش این جوامع واقوام از مهره های تشریفاتی، نمادین وسمبولیک در حاکمیت سیاسی پسا صلح فراتر نخواهد رفت و داخل شدن به متن ومحور قدرت به مبارزه متحد سیاسی آنان در آینده بستگی خواهد داشت.
هیاتهای مذاکره کننده دوطرف ( در اصل یک طرف) طوری دستچین شده اند، که هیات طالبان که نیم تیم مذاکره کننده را تشکیل میدهد، تنها نماینده یک جامعه است. در ترکیب اجتماعی هیأت جمهوریت؟! هم بالا تر از هشتاد درصد از یک جامعه شامل است. در واقع ترکیب نود در صدی یک قومی صلح! برای کشوری با جوامع واقوام گوناگون که غیر پشتونها در جمع ترکیب اجتماعی نفوس کشور اکثریت را تشکیل میدهند. ترکیب اجتماعی وقومی شورای عالی مصالحه هم که گویا ماموریت صلح را به دوش دارد، با استثنای چند چهره آنهم مامور، نه تصمیم گیرنده، یک قومی است. در کنار اینکه تصمیم گیرندگان و رئیسان مذاکره کننده در هر دوطرف به یک قوم تعلق دارد. بر طبق زبانزد مردم « سالی که نیکو است، از بهارش پیدا است» این ترکیب اجتماعی برای صلح، جز اینکه صلح بین القومی را رقم بزند، پیامدی دیگری نخواهد داشت. در حالیکه ماهیت ومضمون جنگ از دهه نود قرن بیستم بدینسو اجتماعی وقومی بر سر چگونگی مشارکت در حاکمیت سیاسی، فرهنگ، اقتصاد، هویت ملی و شراکت برابر وعادلانه در سرنوشت ملی وسیاسی است. لذا باید یکطرف بیشتر هیأت جنگ وصلح نمایندگان با اعتبار و آگاه به مسایل سیاسی وملی جوامع واقوام غیر پشتون می بودند، که غایب اند. از این رو پیامد چنین صلحی برنامه ریزی برای جنگ های طولانی دیگر است؛ زیرا نه امارت طالبانی مورد پذیرش مردم است، نه انحصار قدرت به گونه قومی، نه چشم پوشی بر ارزشهای حقوق بشری واغماض از روند های دموکراتیک برای سپردن حق حاکمیت به مردم.
آنچه از درون این گفتگوهای بین الافغانی بیرون خواهد آمد، شکل دهی یک حاکمیت وابسته ای قومی در کابل خواهد بود، که سنگ بنایی برای پاکستان بزرگ در آینده است. وهمین طور شروع جنگها و سرکوب ها به دست جرنیلان پاکستانی ومتحدان منطقه وبیرونی آن مانند گذشته در پیش خواهد بود. در پروسه صلحی که امریکایی ها وپاکستانی به پیشکاری خلیل زاد در پیش گرفته اند،غایب اصلی صلح فراگیر وهمه شمول است. در صلح خلیل زاد، طالبان مانند گذشته همه ای کشور را به زندان مردم آن مبدل خواهند ساخت و همه بخشهایی جامعه شامل زنان، جوامع واقوام غیر پشتون، احزاب سیاسی ودر مجموع آزادی به بند کشیده خواهد شد. از این رو مردم، نباید از اتهام ترس دشمنی با صلح به نظاره گر وتماشاچی تبدیل شوند. تا کنون هیچ صدایی منسجمی در مخالفت با این صلح قومی بلند نشده است؛ در حالیکه در کشور بیش از یکصد حزب سیاسی، جریانهای سیاسی ـ قومی، نهاد های مدنی، سازمانهای صنفی زنان وجوانان حتی بیش از حد نیاز سیاسی جامعه وجود دارد و گویا همه با پای خود به زیر دار وکشتارگاه طالبان میروند.
هنوز هم فرصت یک تحرک سیاسی وجود دارد، تا پروسه صلح بین القومی به صلح همگانی تبدیل شده و برای آینده کشور رویکردهای دموکراتیک ومدنی در پیش گرفته شود؛ اما پس از بازگشت طالبان وایجاد امارت اسلامی زیر هر عنوانی که باشد راه های سیاسی بسته خواهند شد و تنها راه مقابله نظامی وجود خواهد داشت، آنهم در صورتیکه بستر داخلی، منطقه یی و بین المللی در مقابله با تروریستان طالب به وجود بیاید، که هنوز چشم انداز روشن آن نمایان نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا