خبر و دیدگاه

منابع پشتیبان آزادی بیان

مبحث هشتم

آزادی بیان تامین کننده حیثیت انسان ها میباشد که بدون این آن انسانها ارزش معنوی  خود را از دست خواهند داد.

بعضی از انسانهای نخبه آزادیهای که توسط آن کرامت انسانی شگوفا می شود را اینطور  توصیف کرده  اند:

انسانهای دارای مقام معنوی حد اکثرتوانایی های خود را در کشف ازطریق معنوی بدست می آورند.(هارولد کلمپ.). اکثر فرستاده ها که بلا شک پیام آور آزادی معنوی و مادی در حیات انسانها می باشد کوشیده اند تا زمانیکه در قید حیات هستند  درراه پخش حقیقت بصورت  مستقیم ویا با واسطه امواج مکاشفه ها ویا پیامهایی که از سوی خداوند به آنها می آید مردم را  باخبر  ساخته اند .نوح وابراهیم و موسی و عیسی و حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم ) در طول رسالت شان بدون ترس و هراس پیام های شان را به امت و ملت خود  بدون وقفه رسانده اند.

هرولد لمپ در کتاب «آزادی معنوی چیست؟» آورده است:

«بر اوقیانوس طوفان هستی،با باد و با دریا،وامواج کوه پیکر آبها  در نبردیم.گویی سفر مخاطره آمیز ما را پایانی نیست.(همانجا .ص۲) واقعیت هم چنین است استحقاق و حق زندگی را  آنهانی دارند که در برخورد با هر نوع  ناملایمات وستیزه ها اعم از طبیعی وحوادثی که از طریق انسانها و گسترش جنگ ها و شورش ها حیات ما را تهدید می کند نهراسند.اگر این جرئت در وجود،یعنی در اندرون ما به ودیعه گذاشته شده باشد ،هرگز از این پدیده ها ترسی بخود راه نداده و با  اطمینان کامل  در راه احیای  حق حیات و آزادی های مربوط به آن نباید بهراسیم.زیرا انسانهای  قوی واستوار معتقد اند که عاقبت کشتی درهم شکستۀ شان به دریای آرام معنوی ،راه یافته اند.

در مورد بیان آزادی،هر دینی دارای دو حقیقت عمده می باشد قسمیکه علمای دین شناسی مشعر اند: جنبه های برتر خداوند را که همۀ جنبه های آن برتر است گفته است:«این دو جنبه که در عین حال تفاوت های بسیاری دارند،اما همۀ آن جزء یک آموزش میشوند؛تعالیم ظاهری  مطالبی هستند که در متون دینی (قرآن)می خوانیم که این تعالیم دارای قواعد و نظام مندی های حقوقی ای هستند که همه چیز را در نظام هستی به بشرمی آموزاند.این قواعد ناشی از دستورات قرآنی در مدرسه ها از طریق یاد گیری به جامعه فراهم می گردد.پی گیری و اعتقاد به آن اساس و ستون ایمان را دردین  تشکیل میدهد و مسلمان مکلف است تا آن را بپذیرد تا داخل جماعه اسلام کردد که ارکان وشرایط آن را مفسیرین وصاحبان مذاهب شرح داده اند.

حقیقت دوم  دین حقیقت عرفانی و یا بلندای دین است که از حضرت پیامبر(ص) بما رسیده است. قسمیکه علمای اسلامی مخصوصاَ آنانیکه با گفتار های پیامبر  آشنایی دارند در کتب حدیث که از ارشادات نبوت و تفسیر قران منشأ دارد در این راه زحمات زیادی کشیده اند تا گفتار های پیغامبر را مو بمو و با ارائه سلسله اسناد معتبر دور از تحریف به زمان پیامبر می رسانند .مثالهای برجسته آن سنن یا صحاح بخاری،ابن ماجه،ابی داودونسایی و دیگران میباشد.

حضرت محمد عثمان پاد خوابی و جناب نیاز احمد جان فانی مرشد بزرگ طریقت (رح) در آثار شان ریاض العرفان و سلسله مشایخ مشعراند که یک نوع  تعالیمی دیگری نیز بعد از آنکه  پیامبر گرامی ما از سفر معراج بر گشتند به برگزیدگان خود مخصوصاَ به ابابکر و سه یار دیگرش و دخت خود فاطمه و به هر کدام شان به روش مخصوص این علم را که علم سۤر ویا علم طریقت یاعرفان است برایشان تعلیم داد که این روش نهایت نازک و در خور توجه عارفان دین میباشد که عامۀ خلق را بدان دسترسی نمی باشد از حیث نازکی سۤر وحالات نفیسی که نفس را بطرف ان می کشاندکه توسط سلسله های مختلف تا به امروز بما می رسیده است. در این تعالیم مسلمانان قواعد دین را با چشم دل پذیرا می شوند و آنرا در روشنی وجدان اسلامی عملی می سازند. که اگر در این موضوع زیاد پیش برویم افتراق پیش خواهد شد. همین بهتر که اینطور این علم را تعریف کنیم که علمی است که به عالم سۤر و وجدان و به مقوله دیگر به قلب و روح  و روحانیات که از عالم غیب است ارتباط می گیرد،که همیشه در پهلوی شریعت بنام طریقت یاد می گردد و کسی که پیرو طریقت است همواره مسایل شرعیت را آن طور که در قرآن و سنت و دستورات دینی آمده است مو بمو اطاعت و پیروی می کند هر گز به گناه بر نمیگردند چرا که این ها بدست مرشد  توبه نسوح نموده اند که باز گشت به گناه همه چیز شان را معیوب خواهد  کرد.و کسانی را که ازدستورات آن عدول کرده اند به  تیغ شریعت سیاست شده اند.پس بخاطری که در راه طریقت به حقیقت نایل آییم مراعات نمودن تمام این جنبه ها،مو بمو دستوری لازم است که انجام آن توسط انسانهای عادی،کار سهلی نخواهد بود و بزرگترین مردان خدا این راه را طی نتوانسته و سر های شان را به باد داده اندویا با تیغ  شریعت پست گردانیده شده اند که نظیر و نمونه های زیادی از آن،در تاریخ تصوف وتواریخ اسلام مشاهده می گردد،مانند شیخ شهاب الدین سهروردی که به دستور داود قاضی بغداد او را با نفت وبوریا سوزاندند ویا داستان مشابه آن در مورد عین القضات همدانی ودر عصر خود مان نسیمی که بحث روی آن ما را از موضوع و هدف اصلی در این نوشته دور خواهد ساخت.

در متون تصوف که صوفی گشاینده وادامه دهنده این راه  است چنین تعریف گردیده است:«صوفی آن مرد عارف مسلمانی را می گویند که تمام ارکان وشرایع دین را در پرتو عرفان مراعات کرده وراهی را در پیش بر می گزیند که در آن خذلان گنجایی ندارد وصوفی به مانند زمین نم ناکی است که در آن خاک  سائیده شده (که آنرا مت لب جوی نیز می گویند)و مرطوبی  فرش گردیده که  قدم گذاشتن در آنجا نه پای را  می آزارد و نه  پا ها را کیثیف و پرخاک می سازد،بلکه دراین نوع زمین قدم های عابر را راحت و آسایش می بخشد .

 

نتایج رو آوری به آزادی اندیشه وبیان قرآنی

شیوۀ قرآن برای جمع کردن انسان ها بدور خویش این است که افراد را به تعقل واندیشه واداشته تا از این راه به قدرت و عظمت خداوند ره یاب شوند و تمام این نشانه ها را برای افرادی تلقی می کند که دارای اندیشه بوده و از عقل و شعور  بهره می گیرند.زیرا برای انسان جاهل وبی فکر هیچ دلیل و مدرکی حجت نیست.آنانیکه از رویارویی با استدلال ومنطق قرآن هراس داشته اند سعی می کردند با سپر کردن عقاید متعصبانه قومی ومذهبی خویش،خودرا از این مبارزه نجات دهندو با بر انگیختن احساسات قومی و قبیله وی افراد آنها را در برابر پیامبر اسلام(ص) قرار دهند.که این شیوۀ مبارزه بین دو گروه انبیاء و بی دینان و کاهنان ،در طول تاریخ همواره در حالت تکرار بوده است.قرآن ماهیت تعصب را زیر سؤال می بردو از کسانی که با چنین پوششی از تن دادن به حقایق سر باز می زنند می پرسد:

قرآن درآیه ۵۲ سوره سبا می فرماید:

وَ قالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ۵۲

ترجمه: و می گویند: «به او ایمان آوردیم.» و چگونه از جایی [ چنین ] دور ، دست یافتن [ به ایمان ] برای آنان میسّر است؟

ودر آیه ۶۸ سوره کهف می فرماید:

وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلی‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً۶۸ 

ترجمه:  و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی؟

ودر سوره اسرا آیه ۳۶ قرآن می فرماید:

 

{وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً۳۶}

ترجمه: و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن ، زیرا (در روز باز پرس)گوش و چشم و قلب ، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.

به دستور قرآن انسان نمی تواند به چیز هایی پایبند باشد که خود از انها هیچگونه آگاهی ندارد واگر چیزی را  شنید و دید ولی اگر نتواند آنرا به اندیشه اش  توجیه کند،باید از قبول آن خود داری نماید،زیرا  در روز قیامت در برابر آن پاسخگو خواهد بود.انسانی که قادر نیست به ان چیزی که بدان پایبند است  وبرای دفاع از آن  جدیت بخرج می دهدو شکیبایی نشان میدهد،دلیل قانع کننده ای بیاورد وتنها با تقدس بخشیدن بدان،درب هر گونه گفتگوی آزاد اندیشی را می بندد،به شیوۀ مغایر با شیوه قرآن که صراحتاَ بر مبنای تعقل واندیشه و پرس و پاسخ بنا شده است ،روی می آورد.اسلام دین حقیقت است وروحیۀ حقیقت طلبی با تعصب و کوتاه بینی هیچگونه همخوانی ندارد. روحیۀ حقیقت  طلبی و آزاد اندیشی واخلاص،انسان را یاری میرساند تا که صرف نظر ازمنافع و مرام حزبی،قومی،نژادی و مذهبی در جستجوی راهی بهتر به سوی هدف باشد.و بدین ترتیب پیوند خود را با خدای خودمحکمتر کند.اما روحیه تعصب گرایی که بر مبنای عدالت استوار نشده و هدف از آن تعصب، برتری عقیده ویا شخصی  خاصی است،این اجازه را از انسان سلب می کندکه راه خوب و بد را بر مبنای شایستگی ها انتخاب کند .و بخاطر همین هدف است که دانشمندان  دین شناس تا روزی که انسان و دین و دنیا وجود دارد درمنابر امر به نیکی و نهی از پلشتی را به مردم می آگاهاند و این آگهی دینی یکی از وسایل انتقال علم و دانش از طریق مساجد و منابربر جامعه است که حقیقتاَ از جمله قدرت مند ترین رسانه خیلی ثابت وپر قدرت است که مردم را در روشنی و آگهی قرار میدهند.

نظر به توضیحات قرآنی آدمی در برابراشتباه عقیده یا اعمالش آگاه است،اما تعصب و خود رأیی مانع از هر گونه  حقیقت پذیری وی می شود.فرد متعصب ترجیح میدهد که چشم وگوش ،عقل خود راببنددو آنها را در هر مبارزۀ بیکار کند ودر عوض حقانیت، مکتب خود بزرگ بینی وبه روش های غیر انسانی متوصل میشود وبه روی آوردن به تقدس مآبی  حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهند و چنانی که در جامعه ما در شعبات داد رسی همین بازی کتمان حق در برابر زور و غاصبین  وجود دارد که به چشم دیده می شود و صد ها مورد آن از طریق رسانه های چاپی و تصویری به اطلاع مردم رسانیده می شود.

خداوند در آیه ۲۲ سوره انفال در این مورد  می فرماید:

{إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ}۲۲

ترجمه: بدترین جانوران نزد خدا کسانی هستند که ( از شنیدن و گفتن حرف حق ) کر و لالند که اصلا تعقل نمی کنند.

فرد متعصب که هرگز تحمل شنیدن سخنان دیگران را نداردوناچار است برای پوشاندن ایدۀ غلط خود،از گفتن حقیقت سر باز زند.

 

نتیجه روی آوری به اندیشه وبیان

بعد ازسقوطحکومت صحابه وبر قراری حکومت سلطنتی بر جهان اسلامْ در هر مقطع ای از زمان تنها یک تفکر رایج بوده که عرصه را برسایر مکاتب فکری تنگ می نموده است ومکتب غالب (مکتب زور) مکتبی بوده است که توانسته با گروه حاکم از در دوستی در آید یا رضایت آنها را جلب نماید.

بر قرار نمودن تنها  یک تفکربر فضای جامعه و قلع و قمع کردن سایر تفکرات،نتیحۀ جز تفرقه و کاشتن بذر کینه در دلها در بر نداشته است. و گروه های فکری و مذهبی مغلوب که سالها در خفقان وفشار وشکنجه با یاران شان به حیات شان ادامه میدادند،بعد از وارونه شدن قدرت ودستیابی به آن،همان رفتار زور گویانه را با مکاتب قدرت مند سابق و دیگر تفکرات رایج در جامعه داشتند.

(که نظیر آن را در فرو افگندن حکومت شیبانی خان ازبک به زیر پای شاه اسماعیل صفوی،خونخوار ترین چهره تاریخ که سالها در کاسه سر شیبک خان که آن را  با طلا اندوده بود به رسم خشم وانتقام  شراب می خورد (تاریخ اجتماعی ایران مرتضی راوندی)و یا بعد از بر انداختن حکومت رضاشاه در ایران  ورویکار آمدن حکومت اسلامی از آدرس شیعه به رهبری خمینی وبعد اَ خامنه وی که اصلاَ در مدت ۴۲ سال تمام مکاتب تفکری باز و بلندی که درتضاد با شیعه قرار داشت همه مردود و بسته ویا بسیط ساخته شدند ۰ این ها نتایج بارز تعصب مذهبی  است که شور بختانه در تاریخ اسلام نظیر آن زیاد بنظر می رسد[جهت معاومات بیشتر به  تاریخ طبری ؛ابن خلدون؛ این اثیر و دیگران مراجعه کنید])

خلاصه اینکه هر شعبه ویا فرقۀ دینی که به قدرت می رسد،از این قدرت خود برای بایکوت نمودن دیگر فرقه ها و شعبات دینی بهره می جست.

حکومتها نیز از سر تعصب ویا سیاست به این خواسته های نامعقول گردن نهاده و مزدور قربانی کردن سایر گروه های اجتماعی و مذهبی می شدند.

اینست که حتی تا امروز عقاید و تفکرات مختلف و گروهای مذهبی،حاضر به نزدیکی با هم وپیوند مسالمت آمیزگروه های مذهبی حاضر به نزدیکی با هم و پیوندی مسالمت آمیز نیستند،زیرا هر کدام آنها تجربۀ تلخ جور و فشار دیگری برخود بیاد دارند. بدون در نظر داشت دشمنان قوی خارجی وغیر اسلامی،به فکر نابودی هم هستند.

برداشت نا درست ازلفظ وحدت عقیده وکلمه سبب شده است،که گروه های غالب در هر دورۀ زمانی وحدت را به معنای هم عقیده کردن دیگر گروه هاو تفکرات رایج در جامعه با خود،تلقی کنندو بدین ترتیب هر فرقه ای که از قبول عقاید گروه های غالب خود داری می نمود،ضد وحدت شناخته می شد.

تفکر غالب در منطقه این طور  تصور می کند که اگر گروه های دیگر حق سخن گفتن نداشته باشندو عقاید درونی خود را با ایشان هم آهنگ کنند،وحدت تحقق یافته است وبین مسلمانان همدستی ایجاد  شده است.

کمرنگ کردن حق آزادی واندیشه و بیان سایر فرقه ها و گروه های موجود در جامعه اسلامی،توسط یک گروه غالب به بهانه حفظ وحدت بین مسلمان ها وپدیدار شدن یک نظام عقیده تی یک نواخت و هم آهنگ،نه تنها جلوۀ از وحدت واقعی را در بر نداشته است،بلکه همواره به تفرقه،وجدایی و  کینه توزی دامن زده است که باعث رواج اختلاف وبرادر کشی در بین جامعه مسلمان می شود که نظیر آن را ما در جنگ های ۴۲ سالۀ افغانستان شاهد  هستیم. چیزی که زیاد قابل تأسف است تجربۀ ۱۴ قرن حکومتهای مختلف اسلامی وعدم توانایی آنها در ظاهر ساختن وحدت حقیقی مسلمانان هنوز هم در بین مسلمانان در نقاط مختلف تکرار می شود  ودر هر منطقۀ تفکر مذهبی وکلامی وجود دارد که حیات تفکرات دیگر را نفی کرده و وجود آنها را برای بقای وحدت مضۤر میدانند.

با توجه به این تجارب تلخ و ظهور وحدت مصنوعی برای مسلمانان راهی نمی ماند،مگر اینکه به دستورات قرآن در زمینه وحدت و آزادی بر گردندو شیوۀ رسول خدا محمد صلی الله علیه وسلم  را الگوی خود قرار دهند. وشهامت حقیقت طلبی را در خود افزایش بخشیده و با تعطیل نمودن بازار تعصب در میان مردم،فرمان حیات سایر عقایدو آرا را در جامعه،بطور عادلانه صادرکنند.

در این عرصه راهی نیست بجزاینکه مسلمانان به دستور قرآن عمل نهاده و  ودروازه تعصب را برای آزادی اندیشه ها بکشایند..

وحدت حقیقی زمانی تحقق می یابد،که همه بطور مساوی حق سخن گفتن،اظهار نظر و پرسیدن داشته باشند. در چنین شرایطی پیروان سایر عقاید بجای کینه توزی و تفرقه ،درس برابری و برادری می آموزند و می بینیم که تغییرات حکومتی نمیتواند در آزادی اندیشه ها تأثیر گذار باشدوجا بجا شدن قدرت های سیاسی،عزت و مقبولیت یک ایدۀ مذهبی را نمیتواند تغییر بدهد. در واقع وحدتی ارزشمند است که از روی اراده و شناخت باشد،نه جبر وفشار وتنها چنین وحدتی پایدار و حقیقی است…

وحدت به معنای اتحاد در اصل اسلام می باشدکه تمامی گروه های اسلامی از آن برخوردارند وتفرقه از جایی آغاز می گردد که یک گروه دیگر فرقه ها را مجبور کند که در چیز هایی که اتحاد و آزادی اندیشه  حق مسلم می باشد،دیگران به یک اجتها د واندیشه خاص هم اهنگ شده ودور آزادی و تحۤرک را خط بکشند و خواسته ویا ناخواسته تسلیم گروه غالب شوند.

(در افغانستان  قسمیکه دیده می شود همین بازی ادامه دارد و  گروه طالبان میخواهند با استغمال مواد انفجاری،مسلسل ها سبک وسنگین ،خمپاره انداز و اعمال هراس افگنانه و اکثراَ جنگ های میدانی وسبوتاز های اقتصادی مردم را برای پذیرش آیین واندیشه های شان به وحشت می اندازند تا برنامه های عقیدتی شان از طرف جامعه باز افغانستان قهراَ مورد پذیرش واقع شود که در این میان دولت های مقتدر و موسسات حقوق و آزادی های جهانی نیز  شور بختانه به مردم افغانستان پشت کرده اند که نمونه ای از پذیرش ستم عقیدتی در چوکات به اصطلاح عقاید اسلامی می باشد.)

خداوند در سوره آل عمران آیه۷ می فرماید:

{هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ}۷

ترجمه: «اوست خدایی که قرآن آرا بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب آیات محکم است که اصل و مرجع سایر آیات کتاب خداست و برخی دیگر متشابه است ، و آنان که در دلشان میل به باطل است از پی متشابه رفته تا به تأویل کردن آن در دین راه شبهه و فتنه گری پدید آرند ، در صورتی که تأویل آن را کسی جز خداوند و اهل دانش نداند گویند: ما به همه کتاب گرویدیم که همه از جانب پروردگار ما آمده ، و به این ( دانش ) تنها خردمندان آگاهند.»

انسان بواسطه عقل و شعور خود وبا استفاده از منابعی چون آیات قرآنی و سنت نبوی به تغییر متشابهات قرآنی پرداخته،ولی هیچگاهی حق ندارد،تفسیر خود را عین  حقیقت  تلقی کند  ودیگران را از تفسیر وتحقیق در این زمینه منع نماید که پرداختن به متشابهات خیره سری است .(تاریخ فلسفه در اسلام. سید محمد شریف  استاد دانشگاه لاهور٬٬ جهان بینی قرآن٬٬)

هارون رشید که میخواست کتاب ٬٬موطا٬٬ را که کتاب رسمی در جهان اسلام بود اعم (همگانی)کند ودیگران را در تحقیق در این زمینه منع کند.ولی امام مالک (رح) او را از این کار منع کرد واجتهاد و تحقیق را حق همه دانست.(ابتین امیری، اندیشه وبیان قرآن .پیشین ،ص۱۰۵)

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا