شعر

ادمی

من به دنیا امدم با نام انسان امدم
نی یهودی نی نصارا نی مسلمان امدم
هر که در هر گوشه ی گیتی چشم خود کشود
انتخاب دین و مذهب اختیار او نبود
پس چرا سر می برند با نام دین هر گوشه ی
کی کُشد انسان که است او صاحب اندیشه ی
شدت دین خود محصول جهل وحشت است
عقل انسان باعث رشد و جلال و حشمت است
گر تو انسانی بیرون کن از سرت شر و فساد
هیچ مادر روز اول کودک وحشی نزاد
هر که میگوید درین عالم که دین من حق است
وحشت انجا است که دین او نشان بیرق است
گر تو انسانی تعمق کن بر کردار خویش
می نباید کرد دین را وسیله افسار خویش
هر چه می بینی به نام دین کسان اغشته اند
با یکی فتوا هزاران ادمان را کشته اند
گر شود حاکم تعقل در جهانِ ادمی
روز گاران شاد گردد همدلی و هم دمی
ادمی را حرمت انسانیت والا تر است
از هزاران دین و ایمان ارزشش بالا تر است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا