خبر و دیدگاه

امید، حکومتِ مشارکت ملی قربانی تجربه های ناکام حکومت وحدت ملی نشود

 

در این تردیدی نیست که در این جهان پر ماجرای کنونی هیچ کشوری از آسیب حوادث در امان نمانده و هر یک آزمون های دشوار را پشت سر نهاده اند؛ اما در فراز و نشیب حوادث تاریخی کمتر کشوری را در جهان می توان سراغ نمود که پس از دهۀ هشتاد میلادی تا کنون تجارب هولناکِ حوادث خونین را پشت سر نهاده باشد. افغانستان پس از تهاجم شوروی وارد فصل خونبار تاریخ خود شد که با خروج و شکست شوروی پس از کمتر از ده سال حکومت تحت حمایت آن سقوط کرد و حکومت مجاهدین تشکیل شد. حکومت مجاهدین در نتیجه ٕ اختلاف و جنگ های تنظیمی بوسیله ٕ طالبان سرنگون و بر  خرابه های آن حکومت پولیسی و استخباراتی طالبان تحت  نظر مستقیم پاکستان و حمایت امریکا و عربستان حاکم شد. طالبان با چوب و چماق برگرده های مردم افغانستان  سوار شدند و مردم افغانستان تحت حاکمیت آنان بدترین شرایط را سپری کردند که در تاریخ حکومتداری در افغانستان بی پیشینه بود.  پس از حادثۀ  یازدهم سپتامبر و  انکار ملاعمر برای تسلیمی اسامه برای امریکا، حکومت طالبان مورد خشم و نفرت امریکا قرار گرفت و بوسیله  نیرو های امریکایی سرنگون شد. بر خرابه های حکومت طالبان بر بنیاد توافق بن حکومت موقت به رهبری حامد کرزی تشکیل شد. پس از پایان حکومت موقت حامد کرزی برای دو سال دیگر زمام امور حکومت انتقالی را در دست گرفت. حامد کرزی برای دو دوره بحیث رئیس جمهور انتخاب شد که در دور دوم انتخابات به دور دو رفت و با انصراف عدالله کرزی بحیث ریس جمهور انتخاب شد. دور سوم انتخابات ریاست جمهوری قربانی تقلب های گسترده و سازمان یافته شد که بخش عمده  این تقلب ها را امرخیل رهبری می کرد تا آنکه تقلبش بوسیله ٕ جنرال ظاهر کشف شد و پس از بحران بالاخره با پا در میانی جان کری حکومت وحدت ملی ساخته شد.

شگفت آور این که در دور سوم انتخابات بجای این که جنرال ظاهر با توجه به درک وظیفه شناسی مسئولیت خود را انجام داد و طرف تقلب این عمل او را حمایت از عبدالله تعبیر کرد و او مورد خشم آقای غنی قرار گرفت و بالاخره بجای پاداش او را از وظیفه سبک دوش کرد. با تاسف که هرچند جنرال ظاهر در جناح عدالله قرار نداشت و اما کشف تقلب بوسیله ٕ او عبدالله را به مقام ریاست اجرایه رساند و با تاسف که او حتا رسم جوان مردی را هم در حصه ٕ جنرال ظاهر ادا نکرد و جنرال ظاهر را مورد حمایت قرار نداد. اما برعکس آقای امرخیل که معروف به سازماندهنده ٕ تقلب های گوسفندی مورد تقدیر آقای غنی قرار گرفت و به مقام مشاوریت خاص و حالا بحیث وزیر پارلمانی نامزد شده است. با تاسف که دور چهارم انتخابات ریاست جمهوری بازهم انتخابات قربانی تقلب های گسترده شد و کمیسیون انتخابات به رهبری خانم نورستانی متهم به حمایت از آقای غنی شد و خانم نورستانی هم مانند سلف خود آقای نورستانی درجه دار تقلب وظیفه خود را انجام داد. برایند تقلب آقای نورستانی  حکومت وحدت ملی است که مورد لطف قرار گرفت و از سوی آقای غنی سفارت برایش پاداش داده شد و بعدتر دوسیه ٕ فساد یک صد هزار دالری آن در امریکا افشا گردید. به همین گونه حکومت مشارکت ملی هم محصول کار غیر شفاف خانم نورستانی به شمار می رود. حالا که آقایان غنی  عبدالله موافقتنامه امضا کردند، زمان آن رسیده است که باید متهمان به تقلب در کمیسیون های انتخابات و شکایات به اداره های عدلی و قضایی معرفی شوند. البته این زمانی لازم و نتیجه بخش است که در رهبری اداره های یادشده تغییرات بنیادی بوجود آید.

 هدف از اشاره به حکومت وحدت ملی و اکنون هم حکومت مشارکت ملی معرفی دو حکومت پس از بحران   است که هر دو محصول تقلب های انتخاباتی هستند. حکومت هایی که به بهای به بازی گرفتن دوکراسی و پشت پای زدن به ارزش های مردم سالاری شکل یافتند و به دموکراسی جوان افغانستان جفا شد واراده  رفتن به پای صندوق رای را به یاس بدل کردند و آدم هایی سمارق وار در بدنه آن سبز شدن. ممکن آقایانی با این سخن موافق نباشند و اما این سخن آقای خرم که برایم گفت: آقای غنی هر روز دو رکعت نماز بخواند و به حق او دعا کند، هیچ شک و شبهی را در این زمینه باقی نمی ماند. آنچه در این بحث مهم است، این که این همه تحولات در افغانستان در حالی روی داده است که این کشور از لحاظ تاریخی، تاریخ نگاری دولت مدرن را به سوی گذار به شهروندی یا دولت – ملت تجربه می کند که هدف اصلی آن جدا کردن افغانستان تاریخی از تاریخ افغانستان است. 

اما با تاسف بنا بر عوامل گوناگون خارجی و داخلی افغانستان در مرحله ٕ پسین تر از آن قرار دارد  و  با تاسف سیاستگرانش در تب و تاب آتش قوم گرایی و ناسیونالیسم سخت می سوزند و اما شعله ٕ آن مردم را نیز می سوزد.

شاید دلیل عمده اش دشواری گذار از امپراطوری احمدشاهی به حکومت سرزمینی دولت – ملت باشد که  رویکرد تاریخ نگاری گذار از امپراطوری به حکومت سرزمینی دولت ملت به آن پرداخته است و اما با تاسف که از چگونگی انتقال امپراطوری ابدالی به دولت سرزمینی افغانستان کوتاه آمده است و هم نقش مبارزات مردم را در برابر متجاوزین توضیح داده نتوانسته است؛ اما بازهم نسبت به رویکرد تاریخی ملی گرایانه باستان گرایانه و رویکرد تاریخ نگاری ملت گرایانه و قوم مدار چند گام پیشتر است. زیرا  رویکرد های نخستین و دومی روح ناسیونالیستی و قومی دارد و غرور کاذب را در انسان ایجاد می کند. با تاسف که این  غرور به مجسمه ای بدل شده که به زمین زدن آن اکنون ساده نیست. بخشی از دشواری دست و پاگیر امروزی ما محصول آن است. این نگرش ر افکار مورخان کشور چون مرحوم غبار نیز تاثیر داشته است. او می خواهد برای این جغرافیا تاریخ تصویر کند. عبدالحی حبیبی هم چنین رویکرد داشت که دیدی ناسیونالیستی است و به فاشیزم می انجامد. 

هرچند افغانستان از لحاظ تاریحی در مرحله سوم قرار دارد؛ اما در عمل افغانستان مرحله ٕ نخستین و دوم را تجربه می کند. از همین رو است که افغانستان قربانی افکار قومی و برتری طلبی های فاشیستی شماری زیر نام قوم و تبار است. حالت یادشده چنان سنگین در افغانستان دامن گسترده که کم ترین مجال باقی نمی ماند تا   رویکرد چهارم که همانا مردم افغانستان عامل اصلی تکامل تاریخ اند مورد تحقیق قرار گیرد تا مبارزات مردم در برابر متجاوزان خارجی اساس تکامل تاریخ پنداشته شده است. 

این کم توجهی نه تنها بخشی از تاریخ واقعی این کشور را که نقش مردم در آن بارز و تعیین کننده است، به ابهام کشانده و روند گذار به گفتمان شهروندی یا دولت – ملت را نیز دچار چالش کرده است. چنانکه در بالا اشاره شد که چگونه به دلیل تهاجم قدرت های خارجی و از سویی هم افکار کانکریتی و غیربالنده  و آمیخته با بیماری مدحش قومی و ایده ئولوژیک حتا از کم ترین فرصت ها هم سود نبردیم و شاهد حاکمیت فاسدترین حکومت و فاسدترین سیاستگران بودیم. پس از حکومت موقت باوجود کمک های بیش از ۱۳۰ میلیارد دالری امریکا بستر ابتدایی دموکراسی و ساختار های آن در افغانستان ساخته نشد و ارزش های آن نهادینه نشد. تشکیل حکومت وحدت ملی و اکنون هم مشارکت ملی پس از یک  دوره بحران قدرت نمونه ٕ آشکار شکست دموکراسی است. این به دنبال سفر طولانی بیش از پنج ساله ٕ حکومت ناکام وحدت ملی است که پس از تشکیل این حکومت  قافله داران بیمار و ناخدایان عصبی و شتاب زده و خوش ذوق آن توانستند تا با کاروانیان غرقه در حیرت و بیشتر فاسد و شماری هم زنباره و درگیر وسوسه های کشنده، لنگ لنگان تا اینجا آمدند، اما آنچه در گذشته و در عقبه ٕ خود بر جای نهادند، مملو از ناسازگاری ها و همدیگر ناپذیری ها و ناکامی ها و شکست ها و  بی باوری ها و تبار گرایی ها و عصبیت زده گی ها و ده ها مشکل دیگر است. دشواری های گذشته چنان سنگین و پرحجم و حل ناپذیر و وحشتناک است که فایق آمدن به آن ها امری ساده نیست که در نتیجه حکومت وحدت ملی را قربانی ناشادیهای خود نمود. حال که آن فصل ناتمام گذشت و بار انبوهی از دشواری ها را همراه با ناملایمات تازه بر دوش حکومتی به نام مشارکت ملی نهاده است. دیده شود که این حکومت این بار کج را تا کدام منزل ناشاد به پیش خواهد کشاند. حال که این حکومت تشکیل شده و کشور های منطقه و جهان و مردم افغانستان در نهایت مجبوری از آن حمایت کردند. در حالیکه این حمایت بیشتر شبه ٕ نوشیدن جام شوگران را؟دارد، زیرا ناکارایی ها و سازش ناپذیری ها و رقابت های منفی در موجی از تبار گرایی ها و عصبیت زده گی های حکومت گذشته، لیمت یا حد امیدواری ها برای شادکامی ها و موفقیت ها و کارآیی های این حکومت را نیز به صفر تقرب داده است. این بار هم توافقنامه ٕ حکومت مشارکت ملی باری از چالش ها و “پای پچلک”ها را در پیش رو دارد که کمتر می توان به موفقیت آن امیدوار بود تا این بار را به سلامت به منزل برساند. هنوز هم ترس آن موجود است که بسیاری تصمیم ها و فیصله های شورای مصالحه به رهبری عدالله پا در هوا بماند و از سوی آقای غنی قابلیت اجرایی پیدا نکند؛  اما باز هم مردم امیدوار اند تا حکومت مشارکت ملی از گذشته های ناکام و رسوای خود درس خوب گرفته باشد و بدور از گرایش های قومی  گروهی و سیاسی، افراد پاک و با اخلاق و میهن دوست و صادق به مردم و کشور را در پست های بلند دولتی معرفی کند تا راه برای حکومتداری خوب فراهم شود و تمامی مفسدان و افراد بدنام و بداخلاق از مقام های ارشد دور ساخته شوند. آشکار است که این امری است، دشوار و حتا  ناممکن، زیرا افرادی که در رکاب این دو جناح قرار دارند و کشتی توفان زده ٕ حکومت وحدت ملی را در گل بنشاندند و حالا هم برای ماندن در مقام های شان اشتیاق فراوان دارد و شماری تازه واردان در دو طرف نیز در فکر رسیدن به قدرت اند. بنا براین بعید است که به مقرری های افراد سالم و پرهیزگار  و متخصص از سوی این حکومت امیدوار بود تا برای جبران ناکامی های گذشته فضای سالم اداری را با اراده سیاسی واقعی ایجاد کند. تنها اصلاحات واقعی با گزینش افراد سالم در پوست های دولتی است که میزان امیدواری مردم به این حکومت افزایش یابد. در این صورت است که مردم به این حکومت می توانند، امیدوار باشند. هرگاه این  حکومت مانند گذشته عمل کند و اراده ٕ واقعی برای ایجاد اصلاحات و حکومتداری خوب نداشته باشد و باز هم مانند گذشته بخواهد با همان افراد بدنام وناشایسته ای  کشتی طوفان زدهٕ این حکومت را به پیش راند که بجای دغدغه ٕ منافع ملی و اقتدار ملی برعکس وسوسه ٕ “لاطائلات” را به گفته ٕ مولانای روم داشته باشند، برای آنانی که پوهنتون بگویند، سر بدهند و از آنانی سر بخواهند که به زبان مادری خود دانشگاه بگویند یا آنانی به دانشکاه گویان سر بدهند و از پوهنتون گویان سر بخواهند.  پس معلوم است که با این حال هیچ چیزی به منزل نمی رسد و تنها میدان برای شغالان خالی خواهد ماند که از آن بحیث مانوری برای فساد پراگنی و تبار پرستی و زنباره گی سود جویند.

 میان  را داشته باشند که گویا را همین اکنون توقع حمایت مردم را نداشته و در این صورت این شعر حافظ ” اگر نمرده به فتوای من بر او نماز کنید” مصداق حالش خواهد بود.  در دوران حکومت وحدت ملی طالبان در پشت دروازه های ارگ رسیدند و  از خطر بالقوه به خطر بالفعل بدل شده اند و در صورت ناکامی های حکومت مشارکت ملی نیرومندتر خواهند شد.  بنابراین این مهم این است که آیا این حکومت ظرفیت و توانایی آن را خواهد داشت تا با آماده ساختن شرایط مذاکرات و با توجه به ارجحیت دادن به کیفیت و نه کمیت و تعیین هیئت آگاه به سیاست و آگاه از سیاست های کشور های منطقه برای مذاکرات با طالبان هر چه زودتر گام های جدی را برای گفت و گو های بین الافغانی برای رسیدن به صلح حتمی خواهد برداشت و در نتیجه موفقیت مذاکرات مرحله ٕ گذار به سوی انتخابات ریاست جمهوری را فراهم خواهد ساخت یا این که این دوره هم در میان تنش های ارگ و سپیدار خواهد گذشت و این حکومت هم قربانی تجربه های ناکام حکومت وحدت ملی خواهد شد و بازهم برگ برنده بدست طالبان خواهد بود.  

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا