خبر و دیدگاه

ازدواج فاشیزم وتروریزم زیر نام صلح

امریکابرای اشغال و تداوم آن از همان آغاز پروسه ننگین بن در کشور بازی دوگانه را پیشبرد: از یکسو برای تروریستان طالب حیات خلوت سیاسی و نظامی در پاکستان به وجود آورد و از سوی دیگر حاکمیت قبیله یی مزدور و دستنگر خود را از راه کوتاهای متعدد در بن با پیشکاری خلیلزاد، یکی از بازیگران سازمان سیا و پیرو اندیشه های فاشیزم هیتلری بر مردم ما تحمیل کرد. هدف ازین بازی دوگانه زیر نام بازگشت به دموکراسی و ارزشهای حقوق بشری! در واقع وارد کردن فشار نظامی و سیاسی برای اضمحلال سیاسی ونظامی جبهه مقاومت ضد طالبان، خلع سلاح مردم وگذاشتن مردم به ترحم حاکمیت های قومی و قبیله کرزی واحمدزی و لشکر افغانی تروریستی پاکستان بود.
در نتیجه ای بازیهای پیچیده امریکا در تفاهم با کرزی و احمدزی زیر مدیریت خلیل زاد ماشین جنگی طالبان بارهایی زندانیان طالب وسخاوت مالی و تسلیحاتی امریکا، کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی، پاکستان، رژیم دست نشانده کابل تقویه شد و آنها با حمایت این مجموعه نتنها جنوب و شرق را زیر سیطره سازمان تروریستی شان قرار دادند، بل تمام نیروی شان بر شمال کشور متمرکز کردند. امریکا توانست درین بازی پیچیده وچند بعدی مخالفان پشین طالبان را در تراز منطقه وجهان به حامیان طالبان مبدل کند. روس ، ایران، چین وتعدادی از کشور های آسیای میانه به شمول ترکیه در حمایت از طالبان قرار گرفتند. در پروژه صلح امریکایی زیر مدیریت خلیل زاد نتنها نیروهای مقاومت و در مجموع نیروهای ملی، ترقی خواه، دموکرات وآزادیخواه در سطح داخلی شکست نظامی وسیاسی خوردند، بلکه کشورهای منطقه به شمول ایران، روسیه، کشورهای آسیای میانه، هند و … دست خالی برگشتند. پیروز این بازی در گام نخست پاکستان است، که حکومت صوبه ای خود را تشکیل خواهد کرد و اگر به این کار توفیق نیابد، حاکمیت دست نشانده آن در کابل مستقر خواهد شد. در قدم دوم مجموعۀ زیر رهبری عربستان سعودی، امریکا و انگلیس حریفان شان راکه در پشت طالبان خزیده بودند، از میدان افغانستان بیرون کردند.
گرچه پروژه صلح امریکایی به مدیریت خلیل زاد! یک بازی نو پنداشته میشود؛ اما در واقع این بازی در سده های اخیر به گونه متناوب تکرار شده است ودر اصل همان دور زدنهای با طل تاریخ است، که درین جغرافیه جعلی ومخلوق استعمار روس وانگلیس بار ها وبار ها اتفاق افتاده است. تنها درین میان چیزهای که تغییر کرده اند، پهره بدلی نیابتی استعمارگران از انگلیس به روس و امریکا ونوکران منطقه یی انهاست؛ در ماهیت بازی چندان تغییری وارد نشده است. بازی نیابتی استعمار گران با کارت قبایل و حاکمیت دست نشاده ای قبیله یی و قومی در کابل تکرار تجربه استعمارگران روس وانگلیس است. استعمارگران درین بازی پس از تجزیه کردن خراسان به کمک حاکمیت قبیله یی دست نشانده خود در کابل، منافع استعماری خود را در منطقه حفظ کرده ومیکنند و حاکمیت قومی وقبیله یی با استفاده از حمایت استعمار گران با حذف دیگران، سلب مالکیت پیوسته از آنها و جابجایی پشتونهای پاکستان در مناطق غیر پشتونها، جغرافیه، حاکمیت، فرهنگ، زبان، تاریخ و هویت یک قومی میسازد و همان استحاله دریکی و تشکیل « لوی افغانستان».
استعمار گران دیروزی با تحمیل حاکمیتهای قبیله یی عبدالرحمن، نادرخان وحاکمیت توتالیتر ایدویولوژیک دنبال بدست آورودن هند طلایی با کارت قبایل بودند و استعمار گران امروزی با نصب کرزی، احمدزی، ملا عمر و برگشتاندن لشکر افغانی پاکستان دنبال تصاحب نفت و گاز وثروتهای زیر زمینی وکنترول منطقه از طریق سرزمین بی صاحب افغانستان بوده ومیباشند.
معاهده صلح خلیل زاد در واقع رخ دیگر همان بازیهای استعماری با کارت قبایل وحاکمیت دست نشانده قومی برای تحقق اهداف ومنافع دوسویه استعمارگران و الیگارشی قبایل است، که در دشمنی آشکار، با آزادی، استقلال، حاکمیت ملی، دموکراسی، ارزشهای پذیرفته شده حقوق بشری و مشارکت عادلانه جوامع واقوام برادر در مقدرات ملی و سیاسی قرار داشته ودارد.
برای مقابله بااین صلح ننگین دست پخت خلیل زاد، مساله ایجاد جبهه سیاسی ــ نظامی در برابر نیروهای مقاومت پیشین، روشنفکران، نیروهای ملی، آزادی خواه، دموکرات، ترقیخواه، طرفدار رشد مستقلانه ملی و نا وابستگی کشور، جوانان، زنان، احزاب وجریانهای سیاسی متعهد و رسالتمند به امر تاخیر ناپذیر مبدل میگردد. این جبهه بر خلاف ساختارهای یپشین که بر پایه ای سلیقه ای، بده وبستان فردی میان چند تیکه دار برای گرفتن چند کرسی صورت میگرفت، باید با بر نامه روشن برای چگونگی تشکیل حاکمیت سیاسی، پیشبرد پروسه های دموکراتیک، رعایت ارزشهای پذیرفته شده حقوق بشری وملی گرایی به صف مبارزه ای سیاسی داخل شود. جبهه چی به لحاظ قومی و تباری و چی به لحاظ فکری وسیاسی همه شمول باشد و جغرافیه افغانستان رادر وجود خود منعکس کند. رهایی مردم از چنگال فاشیزم، تروریزم، افراط گرایی، بنیاد گرایی، استعمار و ایادی منطقه یی آنها در گرفتن چند کرسی درالیگارشی قومی وقبیله ای قابل حل نیست و باید برای تمامی معضلهای کشور راه حل اساسی و ریشه ای جستجو کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا