خبر و دیدگاه

تجربیات معنوی و نسبت ماده با معنی

 

برون  لفظ محال است  جلوهء معنی ***  همان زکسوت اسما طلب مسما را

رسیده ایم ز اسما به فهم معنی خویش  *** گرفته ایم ز عنقا سراغ عنقا را

هزار معنی  پیچیده در تغافل توست   *** به ابروی تو چه نسبت زبان گویا را 

چنانچه قبلا گفتیم تجربهء معنوی مکاشفه است. البته مکاشفات از نظر کیفی از هم فرق دارند. مثل الهامات، مکاشفات تصویری و وحی مستقیم. مکاشفه حالتی است که سالک از فضای حواس ظاهر خارج شده و به فضای باطن وارد میشود. این حالت را حضور نیز گویند. حضور مقام تبادل معلومات بین آگاهی مفهومی یا جهان خارج از ذهن و آگاهی فرا مفهومی یا جهان باطن میباشد. اینجا باید یادآور شد که چه ذهن و چه جهان عینی خارج از ذهن هر دو از آگاهی مطلق که خداوند است سرچشمه گرفته اند. به این دلیل آگاهی کثرات مراتب، آگاهی مطلق به شمار آیند. ما از موقع تولد آگاهی حضوری را بالقوه با خود داریم. و در جریان برخورد با کثرات  و پروسه تعقل و تکامل میرویم تا آگاهی مطلق را در یابیم. پروسه تعقل چنین است که عقل ما در جریان برخورد با کثرات متعدد خودش را می شناسد. این شناخت را خود آگاهی گویند. یعنی اتحاد عقل، عاقل و معقول. در فرایند همین اتحاد است که تجربه معنوی شکل میگیرد. این حالت را وحدت یا اتحاد آگاهی مفهومی و آگاهی فرامفهومی نیز گویند. ما همه در حقیقت با آگاهی مطلق در تماس هستیم ولی از آنجا که مقدار زیاد حواس ما صرف آگاهی های مفهومی میشود، از جریان تبادل اطلاعات با عالم قدس بی خبریم. بهترین مثال این وحدت عالم رویا است. در عالم رویا اطلاعات فرا مفهومی به کمک قوه خیال به ما ظاهر میشوند. اما در بسیاری حالات قوه شناخت ما توان تجزیه و تحلیل آنها را ندارد. چون عالم عین افق دید محدود دارد. ما یک سطح معین از فریکوینسی اطلاعات را میتوانیم دریافت کنیم.

ما عادت کرده ایم که بر ماتریالیست ها بتازیم، اما واقعیت این است که حواس آگاهی مفهومی ما جز ماده و خواص ماده چیز دیگر را نمیشناسد. قضای الهی در عالم الوهی همین بوده است که ما در مرتبه ای پایین تر وجود قرار گیریم. آگاهی مفهومی ما در اثر ارتباط حواس ظاهر با عالم کثرت ایجاد میشود به شکلی که خواص ماده به صورت مفهوم در ساختار مفهومی مغز ما می‌گنجد. در این حالت عقل ما بعد از تجزیه و تحلیل به آنها احاطه علمی میابد. همانطور که آگاهی ما فعالیت های روزمره ما را مدیریت میکند. آگاهی مطلق نیز تمام کائنات را مدیریت میکند. تجربه های معنوی دقیقا در اتصال و وحدت این دو آگاهی ایجاد میشوند. البته این اتصال خاصیت سوبجکتیف داشته و در باطن انسان ایجاد میشود. به این معنی که علم حضوری یا آگاهی فرا مفهومی که از موقع تولد با خود داریم با علم اکتسابی یا آگاهی مفهومی ما در تماس شده ما را وارد جهان اطلاعات میسازند. البته ما و تمام کائنات به اساس هوش طرحریزی شده ایم. آن هوش در ما هست اما از چشم آگاهی مفهومی ما پنهان است. او به تمام اطلاعات درون مغز ما دسترسی دارد. او هوش یکتا و یگانه است که در مراتب مختلف صفات مادی و آگاهی ظاهر شده و اطلاعات ذهن ما را در اختیار دارد. او بدون شک بعد از مرگ ما را در ابعاد دیگر آگاهی ایجاد خواهد کرد. همانطور که هوش مصنوعی با بدست داشتن اطلاعات شما از شبکه های اجتماعی قادر است شخصیت فردی شما را بعد از مرگ طرح ریزی کند. کافیست یک بار به خود نظر اندازید. میلیارد ها سلول بدن شما که همه از یک ریشه ساخته شده اند میدانند که وظایف شان در بدن چیست. آنها میدانند که در کجای بدن گوشت، استخوان، مو، ناخن، و غیره ضروریات بدن شما را بسازند. بعد احتیاجات لازم  برای رشد خود را میشناسند و میدانند که کدام مواد را از بدن جذب کنند. بعد بین خود تبادل اطلاعات میکنند و همدیگر را در رساندن مواد غذایی کمک میکنند. حقیقت این است که آگاهی مطلق بحر است و ما حباب. عالم، مصداق آگاهی است. یعنی او بصورت مفاهیم ظاهر شده است. مثل آب که در قالب یخ ظاهر شده باشد. اما امکان دارد آب را چیز با ارزش دانست و یخ را لهو و لعب؟ در حالیکه یخ همان آب است در مرتبه دیگر.

آگاهی مفهومی خارج از آگاهی فرا مفهومی نیست بلکه در بطن آن قرار دارد. و همانجا بعد از تولد در دنیای ماده تکامل میکند و مربوط میشود به محیط زیست ما. 

آنانی که در این سرمای زمستان زیر صندلی های سرد با شکم گرسنه نشسته اند بدانند که انسان در این سطح از آگاهی خودش اختیار دارد زندگی خود را تغییر دهد. با گفتن چند آیت و حدیث صندلی گرم و شکم سیر نمیشود. همچنان جامعه و دولت موظف اند لباس، غذا و سرپناه شهروندان را تامین کنند. در جوامع اسلامی دولت ها علاقه ندارند مردم از حقوق شان آگاه باشند. به این دلیل در بلند بردن سطح آگاهی مفهومی مردم کوشش نمیکنند. در هر مسئله پای حدیث و آیت و صبر و خدا را پیش می کشند. در کشور ما برای طفل یتیم غذا و سرپناه نیست اما برای مسجد در گران ترین نقاط شهر زمین پیدا میشود. بدانید که خداوند در هر سلول بدن شما فعال است و دسترسی به تمام اطلاعات و عواطف و اندیشه‌ی شما دارد. بسیار جای تاسف است که میلیارد ها دالر برای زیارت حج که به دست انسان ساخته شده پیدا میشود ولی انسان که در هر سلول بدنش خداوند حضور دارد از گرسنگی و سرما میمیرد. حضرت بیدل فرمودند.

لب اهل زبان نتوان به مهر خاموشی بستن *** قلم از سرمه خوردن کم نسازد ناله ای دل را

غبارت محرم بی حاصل از معنی نمی باشد *** به لیلی چشم وا کن گر توانی دید محمل را

آنچه عارفان در مورد  تعلیق آگاهی مفهومی گفته اند برای گرفتن اطلاعات و پیشرفت است نه بخاطر عقب ماندگی و دوری از کاروان علم و دانش. زبان علم زبان مفهومی است که نصف مغز ما مصروف آن است. اما زبان دین، عرفان، هنر و عاطفه زبان فرا مفهومی میباشد که نصف دیگر مغز ما مصروف آن است. آنها باید در داد و گرفت اطلاعات باشند تا ما به تعالی برسیم. دین نباید در فراگیری علم تعیین تکلیف کند و مانع آزاد اندیشی شود. به علم نمیشود سرحد قائل شد. وقتی آزاد اندیشی محدود شد جریان اطلاعات از قسمت راست مغز ( فرا مفهومی) و قسمت چپ مغز ( مفهومی) اخلال میشود و علم از آگاهی مطلق وارد زندگی روزمره نمیشود و باعث عقب ماندگی و فقر میشود.  چهارده قرن است که جریان علم در زندگی مسلمانان محدود شده است و ما با یک تعبیر مفهومی قرون وسطی در فقر و تنگدستی زندگی میکنیم. هر روز انتظار داریم که یهود و نصارا که آنها را نیز کافر می شماریم لقمه نانی به ما کمک کنند

معنی برجسته‌ای شوقم نمی گنجد به لفظ *** میکند چون ناله در جیب نفس پنهان مرا 

بدان که آگاهی مفهومی ما مربوط به اجسامی است که ما را احاطه کرده اند. و آگاهی فرا مفهومی مستقل از ساختار شناسایی ماست. بنده با تمام تجربیات معنوی آشنا هستم و با جرات گفته میتوانیم که ساختار شناسایی ما نمی تواند او را وارد سیستم مفهومی خود کند. از عنقا سراغ عنقا گرفتن همین است. آن چه در خرد مفهومی از شهود آید، تصویر عالم فیزیکی یا فراکتال است. فراکتال معادلات ریاضی هستند در قالب اشکال هندسی این مفاهیم ریاضی حاوی اطلاعاتی هستند که در جهان تحقق می یابند و باعث انبساط کائنات میشوند. از جریان اطلاعات ما فقط تصویر میبینیم. چون سیستم شناسایی ما چنین طراحی شده است. اما معنی اطلاعات به ما معلوم نمیشود. این حالت را عارفان خیال گویند. یعنی صورت درک میشود اما معنی نا معلوم است. به این دلیل عارفان میگویند خیال نه موجود است نه معدوم. شاید بشر روزی این اطلاعات را دریابد در آن صورت میتواند گذشته و آینده را احضار کند.

معنی یعنی اطلاعاتی که از خداوند یا هستی مطلق سرچشمه میگیرد و توسط ذرات بنیادی در سطح اتم و بعد در صورت ماده ظاهر میشود. به این دلیل میشود گفت که ماده صورت معنی است. صورت معنی، یعنی صورت اطلاعات. چون مغز ما توان پردازش چنین حجم عظیم از معلومات را که در هر لحظه در کائنات پخش میشود را ندارد. به این دلیل سیستم شناسایی ما محدود است. اما این مقدار از آگاهی کافیست تا در این دنیا از سرما و گرسنگی نمیریم. سیستم شناسایی ما جهان را مکرر و ثابت میبیند. اما در جهان هیچ چیز ثابت نیست جهان همیشه در حال نو شدن است. اطلاعات در هر لحظه از عدم به وجود میایند و در ذهن ما صورتی را میسازند و دوباره به عدم میروند. جهان اگرچه منظم به نظر آید اما حقیقتش انتروپی محض است. اگرچه افق دید ما از ساحه ای کهکشان ما فرا رفته اما به هزاران سال دیگر نیاز است تا به تمام اسرار خلقت دسترسی داشته باشیم.

پس از آنچه گفتیم نتیجه چنین میشود که ملا ها و ملا صفتان و سیاستمداران فاسد جلو اندیشیدن مردم را نگیرند و راه خدا را نبندند. انسانهای مدرن به متافیزیک باور دارند. این را میشود در محور انکشافات دیجیتال دید. چنانچه جهان مجازی و موازی مانند جهان عینی در حال شکل گیریست. اوتوپیا یا آرمان شهری که غرب به سراغش است. قدم به قدم با بر طرف کردن نیاز های اولیه انسان مثل غذا، لباس و سرپناه در حرکت است. از نظر بنده انسان گرسنه و بی سرپناه نمی تواند به آرمان شهر و عاطفه باور داشته باشد. و این دقیقا باعث به وجود آمدن خلا در قسمت فرا مفهومی مغز او میشود. یعنی وقتی او ظلم و بی عدالتی را در جامعه دید، اعتقاد خود به خدا را از دست میدهد. او بعضی عادات و عبادات دین ظاهری را انجام میدهد.اما اندیشه ای انسان معنویت محور در او دیده نمیشود. آنها تصور میکنند که خداوند زندگی آنها را ترک کرده است. غافل از این که خداوند او را در زمین خلیفه مقرر کرده است. اما او از جهل خودش خود را در بند خرافات زندانی کرده است.

نظریه پردازان اسلامی باید بدانند که سوبژکتیویسم یا ذهن گرایی غربی با خداوند به صفت سوژه مشکل ندارد. هر کس به صورت انفرادی میتواند به خدایی مفهومی ذهن خود باور داشته باشد. اما وقتی باور های منفرد شکل جمعی گرفتند سوژه های قابل اعتبار اند که با واقعیت عینی مطابقت داشته باشند. مثلا آنها میگویند اگر مطالب کتب آسمانی خاصیت الهی دارند باید صد فیصد با علم سازگار باشند و علم حتی دقت نود و نه در صد را نمی پذیرد. اما بر خلاف دین ذهن گرایی غربی با عرفان مشکل ندارد. چون مطابق فلسفه وحدت وجود عالم، عین آگاهی است و قابل ادراک و اثبات میباشد. همچنان ماده صورت آگاهی است هرچه را دیده باشی او را دیده باشی. تمام جهان کثرت ظهور یک حقیقت ملموس و واحد است. در فلسفه وحدت وجود ذهن و عین مطابقت دارند. هر موجود بهره ای از وجود دارد و هر اسم معنی را از عالم قدس به عالم ماده آرد.

باید یادآور شد که اگرچه ملا ها و ملا صفتان سالهاست که به پوزیتیویسم یا اثبات گرایی مهر کفر میزنند و آنها را به صفت پاگانیست یا کفر کیش معرفی میکنند. اما همه روزه از محصولات علمی ایشان استفاده میکنند. و در انتظار دست آورد های جدید ایشان هستند. بدان که آنها هستند که کیفیت را به کمیت تبدیل میکنند یعنی علم را از عالم متافیزیک وارد عالم فزیک می سازند و به این ترتیب امکانات رفاه را برای مخلوق خدا ایجاد میکنند. امروز همگی در خانه حرارت سنج دارند. حرارت بدن خاصیت کیفی دارد و نمایانگر مریضی در بدن است. با حرارت سنج میتوان از حالات بدن انسان آگاه شد و به درمان آن پرداخت. این یک مثال بود .از خدمت پوزیتویست ها هزاران میتوان آورد. اما ملا ها چه خدمت به بشریت کرده اند؟ البته ما در مورد خدمات ملا لندی و امثال ایشان زیاد شنیده ایم.

مسلمانان من آن گبرم که دین را خوار میدانم *** مسلمانم همی خوانند و من زنار میدارم

ببستم   خانقه را  در، در میخانه  بگشودم  *** زمی من فخر میگیرم ز مسجد عار میدارم

چو یار اندر خرابات است،من در کعبه  چون باشم *** خراباتی صفت خود را ز بهر یار میدارم

 

امید این امانت به مستحق برسد.

۱۳- ۲- ۲۰۲۰

 

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

پاسخ دادن به شاهین

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا