خبر و دیدگاه

بی میلی رهبران آن سو و اشتیاق پیوستن در این سوی خط


 

منظور پشتین فریادی کوبنده بر فرق نظامیان پاکستان

منظور پشتین رهبر جنبش تحفظ پشتون پاکستان همراه با شش نفر از فعالان این حزب توسط پولیس پاکستان بازداشته شده‌ است. آقای پشتین شب گذشته در منطقه تاکال شهر پیشاور پاکستان بازداشت شده.  محسن داور، عضو پارلمان پاکستان و از اعضای ارشد “جنبش تحفظ پشتون ” در تویتر خود نوشته که بازداشت منظور پشتین مجازاتی برای مطالبات برحق، صلح آمیز و دموکراتیک ما است. اما دستگیری منظور پشتین ما را قوی تر خواهد کرد.” شکایت رسمی که علیه آقای پشتون وجود دارد، اینکه او در جلسه‌ای در ۱۸ جنوری امسال قانون اساسی پاکستان را رد کرده و گفتار توهین آمیز نسبت به دولت داشته است. اما مقام‌های جنبش تحفظ پشتون می گویند که آنان بدلیل درخواست دموکراتیک حقوق بشری شان مجازات می‌شوند. نهاد های دفاع از حقوق بشر بازداشت پشتین را خلاف قانون و یک عمل استبدادی از سوی حکومت پاکستان عنوان کرده اند.

از تشکیل این جنبش بیشتر از یک سال می گذرد، درست زمانی که در جنوری سال ۲۰۱۸ نقیب الله مسید، مودل جوان و تجارت پیشه در شهر کراچی، بزرگترین شهر پاکستان توسط پلیس در “رویارویی از پیش طراحی شده” کشته شد. پلیس وی را مرتبط با گروهای مسلح تندرو خواند. “جنبش تحفظ مسید” گردهمایی اعتراضی خود را با ۲۰ نفر از دیره اسماعیل خان آغاز نمود. وقتی این مظاهره کنندگان به بیرون باشگاه خبرنگاران در پایتخت پاکستان رسیدند، تعداد آنان به هزاران نفر رسیدند. ابتدا این اعتراض مورد توجه قرار نگرفت ولی آهسته آهسته به تعداد افراد معترض افزوده شد و مردم از شهرهای دیگر برای پیوستن با مظاهره کنندگان به اسلام آباد، پایتخت پاکستان می‌آمدند. بعد از ده روز، جنبش تحفظ مسید به “جنبش تحفظ پشتون” تغییرنام داد. رهبری این جنبش بدست منظور پشتین سی ساله است و بیشتر اعضای گروه رهبری آن را جوانان تشکیل می‌دهند. مانند، محسن داور، علی وزیر، گلالی اسماعیل، آرمان لونی، ورانگه لونی و چندین جوان دیگر. زنان جوانی چون گلالی اسماعیل در رهبری این جنبش قرار دارد و صدها زن در تظاهرات های این جنبش در صحنه حضور می‌یابند. بشرا گوهر، عضو پیشین پارلمان پاکستان در صفحه توییترخود نوشته است: “این اعتراضات جنبش تحفظ پشتون بود که یک زن قبیله‌ای منطقه وزیرستان را ترغیب کرد تا از آزار و اذیت جنسی به دست ارتش پاکستان سخن بگوید”.

این جنبش در موقعیت حساسی قرار دارد. از یک سو ارتش و دستگاه استخبارات ارتش پاکستان آنرا ابزار دست کشورهای همسایه (افغانستان و هند) می‌داند و از سوی دیگر اسفندیار ولی خان، رهبر یکی از احزاب ملی گرای پشتون‌های پاکستان این جنبش را آلت دست ارتش و استخبارات پاکستان می‌خواند. اما از سخنان ژنرال قمر جاوید باجوا، رییس ستاد ارتش پاکستان که پرقدردترین فرد نظامی این کشور است، فهمیده می شود که نظامیان از این جنبش هراس دارند. چنان که آنان در این موضوع مداخله کرده، اعتراضات این جنبش را “مهندسی شده” توصیف کرده و مدعی شده اند که آنها از دستورات یک دشمن خارجی تبعیت می‌کنند در حالیکه به نظر می‌رسد اعتراضات خود جوش هستند. این جنبش مدعی است که پشتون‌ها سال‌هاست بین گروه‌های شبه نظامی تندرو طالبان و ارتش پاکستان گیر افتاده‌اند. آنان می گویند،  اگر کسی ریش نداشته باشد طالبان او را به طرفداری از حکومت متهم می‌کند و اگر کسی ریش داشته باشد سربازان او را به وابستگی به گروه‌های تندرو متهم می‌کنند.

بدون تردید نظامیان پاکستان این جنبش را دشمن اهداف تروریستی شان در مناطق پشتون نشین می دانند. این جنبش در حالی ظهور کرده است که مدعی اند ده ها جوان پشتون به اتهام های نادرست از سوی نظامیان پاکستان زندانی شده اند. این جنبش معتقد است که نظامیان پاکستان می خواهد مناطق آنان را عمدی به منطقۀ ناامن بدل کنند تا فرصت بهره جویی های آنان از جوانان پشتون فراهم شود. این جنبش عامل اصلی فقر و بیکاری و بدبختی در قبایل را نظامیان پاکستان می داند و می گویند، نفوذی که نظامیان بر حکومت های ملکی پاکستان دارند، نمی گذارند تا در قبایل تروریستان و لانه های شان نابود شود. زیرا نظامیان پاکستان از تروریستان استفادۀ ابزاری کرده و باصدور آنان به افغانستان و هند و مناطق دیگر اهداف شوم و ضد انسانی شان را در سطح منطقه دنبال می کنند. این جنبش خواهان بازگشت صلح و آرامش و رفاۀ اقتصای در مناطق قبایلی است. زمامداران پنجابی از سال ها بدین سو هر از گاهی با حادثه آفرین های گوناگون تمامی فرصت های بازسازی و پیشرفت در مناطق قبایلی را از بین برده اند و در هر برهه ای از تاریخ این مناطق صحنۀ نبرد های خونین بوده است که حکایت از عقب مانده گی سیصد سال مناطق قبایلی پاکستان دارد.

حال پرسش این است که این جنبش توانایی مبارزه با ارتش پرقدرت پاکستان را دارد و آیا قادر خواهد شد تا حق مردم خود را از حکومتی بدست آورد که تحت سیطرۀ نظامیان پاکستان بسر می برد. چنان که بازداشت منظور پشتین بوسیلۀ حکومت در اثر فشار نظامیان پاکستان صورت گرفته است. بیرابطه نخواهد بود تا اندکی به عقب برویم و به پیشینۀ جنبش ها در آنسوی سرحد نگاهی تند نماییم. منطقۀ قبایل آنسوی سرحد چه در زمان حضور استعماری انگلیس در نیم قاره و چه بعد از آن شاهد جنبش های گوناگون بوده که با تاسف هیچ یک نتوانستند، به اهداف شان برسند و هر کدام به دلایل مختلف سرکوب شدند. 

با آغاز قرن بیست به تدریج جریان های سیاسی در سرحد بوجود آمد . پیش از آن در سرح جریان های قبیله یی حاکم بوده و تمامی امور صلح و جنگ بر اساس رسم قومی و قبایلی به پیش میرفت . اولین جریان سیاسی در انسوی سرحد (۱)   در دههٔ‌ اول قرن بیستم به رهبری حاجی صاحب ترنگزایی با همکاری مولوی عبدالعزیز انمانزوی به وجود آمد که در آنزمان غفار خان خانزادهٔ جوان اتمانزایی فرزند بهرام خان نیز در این راه با ایشان می کوشید . در آغاز جنگ اول انگلیس ها امر گرفتار ی حاجی صاحب را صادر کردند . حاجی صاحب ناگزیر به انتقال « حزب الله » به سورکمر در باجور گردید . وی زمانی این تصمیم را گرفت که انگلیس ها قصد حمله بر حزب الله را داشتند . این جنبش تا سال های ۱۹۱۹ در مناطق تانک ٬ مغول کوت ٬ کیسی و ساحات دیگر نیرو های انگلیس را مورد حمله قرار دادند و در جنگ استقلال افغانستان فشار بر نیرو های انگلیسی را افزایش دادند . 

دومین حرک سیاسی پشتون های آنسوی سرحد در جنگ سوم انگلیس بر ضد افغانستان بوجود آمد که سبب تشکیل کمیتهٔ ۹ نفری گردید  . این کمیته برای بسیج مردم تلاش کرد و اما انگلیس ها بر آنان سخت گرفتند ٬ رهبران آنان زندانی گردید و نیرو های استعماری حتا آب را هم بروی آنان بستند . 

 سومین گروهٔ سیاسی جمعیت خلافت بود که در سال ۱۹۲۱     در پشاور تاسیس گردید . این حرکت با ورود «پرنس آف ویلز» به پشاور دست به تظاهرات زدند . در  این زمان خان زندانی بود و شماری دیگر هم زندانی شدند . (۳)

چهارمین حرک سیاسی را غفار خان زیرنام «انجمن اصلاح افاغنه» در سال ۱۹۲۹تاسیس کرد که ادامهٔ حرکت حاحی  صاحب ترنگزایی بود . خان با همکاری و همراهی قاضی عطاالله خان مولف «د پشتنو تاریخ» ٬ عبدالکریم خان ٬ اکبر خان ٬ میا احمد شاه وشماری دیگر این جنبش را تاسیس نمود و در سال ۱۹۲۹ نام آنرا « خدایی خدمتگاران» عنوان کرد . (۴)

خدایی خدمتگاران در سال ۱۹۳۰ به نام « سرخ پوشان » یا اصلاح طلبان » تغییر نام کرد .  بعد از دههٔ سی قرن بیستم حرکت مسلحانه یی تحت رهبری حاجی علی خان مشهور به « ایپی فقیر » یا میرزا حاجی علی خان « فیترینی » در وزیرستان بوجود آمد که در سال ۱۹۲۹ قیامی را بر ضد انگلیس ها سازماندهی کرد . همین دلاور مرد بود که بعد از جدایی هند و پاکستان در سال ۱۹۵۰ بیرق پشتونستان را برافراشت و خشم دولت پاکستان را برانگیخت . دولت پاکستان مقر اجلاس او را به توپ وتانک بست و دهها تن را کشته و زخمی نمود .

زمامداران افغان در طول تاریخ از اینگونه قیام های مردم آنسوی سرحد حمایت نکردند و حتا به رسم همکاری با انگلیس ها برای سرکوب آنان برآمدند. البته در زمان هایی که نیم قاره تحت استعمار انگلیس بود و فرصت هایی بوده که زمامداران افغانستان از آن به سود کشور استفاده می کردند، اما نکردند. تلاش هایی که بعد از استقلال پاکستان در این رابطه صورت گرفته، بیشتر یک جانبه بوده و سران آنسوی قبایل با افغانستان اخلاص و صداقت نداشتند. بد نیست تا به گوشه هایی از حوادث تاریخی اشاره شود که از دو پهلو بودن  رهبران آن سوی سرحد در برابر صداقت زمام داران و مردم افغانستان پرده بر می دارد. چنان که در جریان این حوادث غفار خان که با گاندی پیوسته بود و طرفدار جنبش عدم خشونت بود. علاقمندی به عملیات مسلحانه نداشت . وی خواهان الحاق سرحد با هند بود که جواهر لعل نهرو نپذیرفته و‌ آنرا غیر عملی دانست . وی برای خان توصیه کرد که به عوض الحاق به هند پیرامون الحاق سرحد به افغانستان فکر کنند و اما خان علاقه یی برای پیوستن سرحد با افغانستان نداشت . او تا آخر عمر کوچکترین گامی برای الحاق سرحد با افغانستان از خود نشان نداد . چنانکه ابوالکلام آزاد در کتاب خود زیر نام « هند آزادی گرفت » نوشته است که خان مرحوم به بازمانده گانش توصیه کرد تا جسد وی را در افغانستان به خاک بسپارند ؛ در  حالیکه در آستانهٔ تجزیهٔ هند به رغم توصیه های گاندی و نهرو حاضر به الحاق پشتونستان به افغانستان نگردید . (*) هم چنین خان غفار خان در سال ۱۹۴۸ قرار بود تا به دعوت هند و اشتراک در کنفرانس عدم تشدد به هند برود؛ اما به نسبت نداشتن پاسپورت پاکستانی خواست حکومت افغانستان را برای دادن پاسپورت به وی نپذیرفت و تا آن که سفارت پاکستان برایش پاسپورت داد. 

سپایکمن دانشمند جغرافیایی امریکا رقابت میان قدرت های بزرگ را تصرف و یا کنترول نواحی حاشیهٔ بحری میدانست و اصرار داشت که امریکا متوجه کشورهای حاشیه یی باشد و از نفوذ روسیه بالای این کشورها جلوگیری نماید . بر اساس همین توصیه ها ٬ ترومن رییس جمهور امریکا با دادن کمک  به کشور های حاشیه یی مانند یونان ٬ ترکیه ٬ ایران ٬ پاکستان و … برای عملی شدن طرح یاد شده بعد از ۱۹۴۷گام برداشت . دانشمند دیگر امریکایی جارج کننن برای زمامداران امریکا سیاست کانتین منت را توصیه نمود تا تمام مناطق حاشیه یی ابحار یا رم لند را در اختیار خویش داشته باشد .امریکا به همین اساس بخاطر تحت کنترول داشتن بنادر دردانیل و باسفور د رباریکهٔ مدیترانه و بحیرهٔ سیاه به کشور های ترکیه و همچنان کشورهای دیگر می پرداخت .پس از این زمان رقابت میان دو ابر قدرت درمنطقه آغازشد و تشدید یافت .  (۵) (a) 

مرحوم عبد الغفار خان مبارز بزرگ نیم  قارهٔ هند با صراحت ، متمایل به پیوستن به هند بود، نه افغانستان. حتا مشورهٔ  جواهر لعل نهرو را برای اعلام پیوستن به افغانستان قبول نکرد. داکتر خان صاحب برادر بزرگش که مدتی رییس حکومت ایالتی بود، طوری که در گذشته تذکر رفت، به صراحت به نهرو نوشت که: «ماهیچگاه حاضر به پیوستن به افغانستان نبوده‌ایم. دولت افغانستان فقط می‌خواهد از اوضاع به‌وجود آمده، به نفع خویش استفاده کند.» (۱)

برادر غفار خان داکتر خان با مسلم لیک معاهدۀ صلح را امضا کرد و وزیر اعلی صوبه سرحد گردید . خان ولی فرزند خان با نیرو های دموکراتیک وترقیخواه جنبشی را بوجود آورد و اما خان از سیاست گوشه گیری کرد . او تلاش کرد تا جدایی میان افغانستان و پاکستان را از بین ببرد و خود را تیغی در میان سرحد ساخت . از همین رو خانه اش در جلال آباد بود و اما در پشاور زنده گی میکرد . دولت پاکستان زمانیکه عمر خان به درازا کشید و کهن سال گردید ، برایش اجازه داد تا به کشور های هند و افغانستان بدون پاسپورت آزادانه رفت و آمد کند . وی در سال ۱۹۷۰ زمانیکه بوتو ۵۰۰۰ تا ۷۰۰۰ نیرو را برای سرکوب بلوچ ها فرستاد . خان به آنجا سفر کرد . این زمانی بود که شاۀ ایران اسلحۀ زیادی را بوسیلۀ طیارهها برای پاکستان فرستاد . (m)

در جرگه‌ی بزرگ «بنو»، تمام رهبران ملی و مذهبی فیصله صادر کردند که: «نه هند می‌خواهند، نه پاکستان [نه افغانستان]، بلکه جمهوری بر بنای اسلامی می‌خواهند.» در ریفراندم ماه جون ۱۹۴۷ م به نفع پاکستان رأی دادند. در جرگه‌ی بزرگی که در سال ۱۹۴۹م به نام پشتونستان در کابل تشکیل شد، اشتراک‌کنندگان پشتون و بلوچ با صدور قطعنامه یی، با پیوستن به افغانستان مخالفت کردند.  

به استناد صفحه ۴۲   و ۳۴ کتاب “ما و پاکستان”، در جرگۀ بزرگ جلال آباد (۱۹۴۹م) نیز روی استقلال خود پافشاری و آجندای مجلس مبنی بر پیوستن خود به افغانستان را رد کرده‌اند. مقاله‌ی تحلیلی سال ۱۹۳۶خان عبدالولی خان پس از برگشت از سفر کابل [جریان آن درگذشته تذکر رفت] تغییر قانون اساسی و انتخابات ۱۹۷۳م و ده‌ ها موارد دیگر، دال برعدم تمایل مطلق پشتون‌ها و بلوچ‌ها به افغانستان بوده است و تعدادی روشنفکران آنها که به واسطه‌ی پول و مدارک افغانی غرض تحصیل به اتحاد شوروی می‌رفتند. 

در سازمان ملل متحد پس از۲۰ روز مخالفت با عضویت پاکستان [عبدالحسین خان عزیز یکی از اقوام نزدیک پادشاه]، با موافقه‌ی سلطنت، به عضویت پاکستان رأی مثبت داد. نجیب‌الله خان نماینده خاص محمد ظاهر شاه (به قولی از احفاد امیردوست‌محمد خان)، حاکمیت پاکستان را در کراچی تصدیق کرد. 

پیش از سال ۱۹۴۷ و میان دو کشور تبادل نمایندگان دیپلماتیک صورت گرفت. و تا مدت ۱۸سال حکومت نادرخان و پسرش محمد ظاهر شاه که انگلیس‌ها من‌حیث امضا کننده‌ی معاهده در منطقه حضور داشتند، هیچ‌گونه ادعایی صورت نمی‌گرفت؛ اما وقتی پاکستان تشکیل شد ـ از سال ۱۹۴۷م (۱۳۲۶خورشیدی) تا سال ۱۹۴۷م (۱۳۵۴خورشیدی) ـ به اقدامات علنی تحریک آمیز و مداخله علیه پاکستان دست زدند و رهبران پاکستان نوتشکیل را «به مرگ گرفتند تا به تب راضی شوند».  (b)     

میر آزاد خان   بلوچ سکرتر جنرال شعبهٔ دولت بلوچستان در حال تبعید مقیم اوریشلیم  اسراییل در مقاله یی بلوچستان ر ااز حدود بیش ار ۱۸۰ سال از ۱۸۳۸ سه جانبهٔ‌ لاهور میان شاه شجاع و رنجیت سنگه حاکم مقتدر پنجاب  و مکناتن و تجاوز اول انگلیس تا ۱۹۴۸ برابر به یورش محمد علی جناح بر منطقه یی مستقل میداند. وی می گوید که معاهدهٔ سه جانبهٔ لاهور بدون موافقت مهراب خان حکمران بلوچستان مرحوم مهراب خان وهم معاهدهٔ دیورند  بدون اجازهٔ میر خدا داد خان حکمران بلوچستان به امضا رسیده ٬ غیر قانونی هستند . 

در بخشی از این مقاله آمده است که در اگست ۱۹۴۷ دولت هند بریتانیایی ادارهٔ بلوچستان را به عالی  جناب میر احمد خان که عهده دار قلات بود ٬ سپرد . جناح ادارهٔ‌ بلوچستان را زیر حاکمیت میر احمد خان مذکور امضا کرد . 

میر احمد خان بلا فاصله اعلام استقلال کرد . نیویارک تایمز در ۱۲ اگست ۱۹۴۷ نوشت : قلات با وضعیت موجود من حیث یک قلمرو مستقل شناخته شده است . همزمان دهلی هم بیانیه یی صادر نمود که قلات حکومت مستقل در بلوچستان با پاکستان به یک موافقتی دال بر جریان آزاد ارتباطات و تجارت رسیده ٬ در مسایل دفاعی و خارجی نیز مذاکرات جریان دارد . 

در ۱۳ اگست نیویارک تایمز نقشه بلوچستان مستقل را نشر نمود . (۴) در ۱۵ اگست ۱۹۴۷ میراحمد خان اجتماع بزرگی را در قلات تشکیل و استقلال کامل بلوچستان را اعلام نمود . مجلس علیا و سفلی بلوچستان را تشکیل نمود . هر دو مجلس تقاضای پاکستان رامبنی بر پیوستن بلوچستان به پاکستان رد کردند . در ۱۵ اگست  ۱۹۴۸ دولت مستقل بلوچستان مورد حملهٔ جناح قرار گرفت ٬ مجلس قانونگذاری را منحل و رهبری دولت بلوچستان را زندانی نمود . (۵)

در جای دیگر نوشته که در تمام دورهٔ زمامداری انگلیس بر هند بلوچستان هیچگاهی به تصرف کامل بریتانیا در نیامده و تنها معاهده های تجارتی میان هند بریتانیایی و بلوچستان به امضا رسیده است . هیچ کدام از این اسناد برای انگلیس ها اجازه  نمیداد که انگلیس بدون اجازهٔ حکمران های بلوچستان مرز های بلوچستان را با افغانستان تقسیم نماید . در حالیکه معاهدهٔ دیورند در ۱۸۹۳ مرز های سه حاکمیت هند بریتانیایی ٬ بلوچستان و افغانستان را تعیین نمود . (۶) (c) بر اثر بی توجهی و معامله گری های زمامداران کابل حتا غفار خان هم نتوانست ، برنامۀ خود را به پیروزی برساند . در همه پرسی که از ۳ تا ۱۷ جون سال ۱۹۴۷ تعداد ۲۸۹ هزار تن به جانبداری از پاکستان و ۲۸۰۰ نفر مطابق خواست غفار خان برای پیوستن مناطق پستونستان به هند رای دادند . در جرگۀ بنودر ۲۱ جون سال ۱۹۴۷ که در آن نماینده گان تمام قبایل اعم از آزاد ومحکوم و بلوچستان حضور و احزابی چون خدایی خدمتگاران ، جمعیت العلمای سرحد و زلمی پشتون نیر در آن حضورداشتند . فیصله کردند که قبایل نه با هند  و نه با پاکستان می پیوندد ؛ بلکه می خواهد مستقل و آزاد باشد . این جرگه برای پشتیبانی از خواست های خود نماینده یی به کابل هم فرستاد و اما زمامداران کابل حمایت کامل نکردند . 

در  حالیکه دولت کابل فرصت کافی داشت تا از ناخون زخمی انگلیس ها استفاده کند و انسوی سرحد را بصورت امتیاز از انگلیس ها بدست می آورد و اما به عکس با اعلان بیطرفی در ۵ نوامبر ۱۹۴۱ پابوسی خویش را برای بادارش به اثبات رسانید . ظاهر شاه به در حالی به نماینده گان نشست بزرگ بنو در ۲۱ جون ۱۹۴۷ جواب سرد داد و آنان را به آرامش دعوت کرد که ۲۵ هزار جوان مسلح زلمی پشتون به رهبر ایپی فقیر آمادهٔ پیکار با انگلیس ها بودند و از حمایت چندین ولایت افغانستان نیز برخوردار بودند. (۳)

در سال ۱۹۵۰ باشنده گان آنسوی خط دیورند دست به قیام بر ضد دولت پاکستان زدند . طیارههای پاکستان سرحد را بمباردمان کردند . در کراچی اعلامیه یی به نشر رسید که در آن آمده بود : در میان گروۀ حمله کننده گان سربازان افغانی نیز موجود بودند که در ۳۰ سپتمبر مرز را عبور و وارد پاکستان شدند ؛ اما زمانیکه سربازان پاکستانی با آنان رو به رو شدند ، به بسیار سرعت عقب نشینی کردند . نمایندۀ شاه در ولسی جرگه گفت … که یاید اصل آزادی و عدالت برای تحقق حق آزادی مردم آنسوی خط در نظر گرفته شود . حکومت افغانستان بصورت بسیار جدی انتظار دارد که این دشواری به شکل مسالمت آمیز حل گردد ؛ اما تا حال از آنطرف پاسخ قانع کننده نرسیده است. در آنزمان باشنده گان سرحد جرگه های محلی را تشکیل دادند که جرگه یی از افریدی ها به رهبری ایپی فقیر تشکیل داده بودند که یک شاخۀ آن در تیرا و شاخۀ دیگر آن در وزیرستان بود .  این جرگه که ممثل تمام قبایل پشتون بود ، بیرق آزادی شتونستان با بر افراشت و اعلامیه ییرا از سوی اسامبلۀ مل پشتونستان صادر نمود که این اعلامیه کشور های اسلامی و سازمان ملل را مخاطب قرار داده بود . این اعلامه در رادیو کابل خوانده شد . در این هنگام یک باره خبر مرگ خان منتشر شد ؛ اما به زودی رادیو کابل آنر رد کرد . دولت پاکستان هم بوسیلۀ یک اعلامیۀ مطبوعاتی این موضوع را رد کرد . خان در اپریل ۱۹۵۱ برای معاینات صحی به شفاخانۀ لاهور منتقل گردید . در این زمان آوازه های برای پیوستن او به دولت پاکستان منتشر گردید . غفار خان در یک اعلامیه گفت : زمانیکه او در زندان بود . به رهبری لیاقت علی خان سرپرست زندان برایم گفت که آیا من حاضر به سهم گیری در دولت هستم یا آیا نظریه های من پیرامون جدایی هند و پاکستان تغییر کرده یا خیر . من به پاسخ دوم او گفتم : مانند زندانی ها نمی خواهم به بحث سیاسی بپردازم و در مورد پیوستن با دولت برای او گفتم : آنان از حکومت کردن به عنوان در دست داشتن قدرت و در حالیکه من حکومت را برای خدمت کردن قبول دارم . پس میان این دو خواست فاصلۀ زیادی  موجود است پس چگونه می توان این فاصله را از میان برد . پیش از این من چهار سال را در زندان سپری کرده ام . (d)  

به همین گونه خان عبدالولی فرزند غفار خان در ماههای اخیر صدارت داوود خان به  کابل ‌آمد و بعد از بازگشت به پشاور مقاله یی پیرامون پیشرفت های پاکستان و عقب مانده گی های افغانست سخن زده  و به گونهٔ مثال چنین نوشت : در کالج دخترانهٔ دانشگاهٔ پشاور به تعداد ۹ هزار مصروف آموزش اند ؛ در حالیکه در دانشجویان دانشگاهٔ کابل شامل پسر و دختر از دو هزار تن بیشتر نیستند . آیا ما( پشتون ها ) جانب افغانستان باشیم یا جانب پاکستان  ؟ (۱۰) 

رادیو کویته در ۵ فبروری ۱۹۶۳ اعلامیه ییرا از سوی عبدالولی خان رهبر خدایی خدمتگار به نشر سپردو در آن تبلیغات دولت شاهی افغانستان در مورد پشتونستان را ادعای ارضی بیهوده خواند و آنرا تقبیح کرده بود و در ضمن گفته بود که هرگا تبلیغات دولت افغانستان قطع نگردد ٬ طوفان بزرگی از میان پشتون های پاکستان (بر ضد افغانستان ) بیرون خواهد شد . (۱۱) 

به گفتهٔ عادلشاه خان یکی از محققان پشتون تبار در دانشگاهٔ نیوزیلند نوشته است: پشتون های پاکستان زمانی مخالف تشکیل پاکستان و خواهان دولت مستقل بودند ٬ امروز یکی از قوی ترین شرکا در سلسلهٔ مراتب (هیراراشی)دولتی پاکستان به شمار می آیند. پشتون ها با حدود ۱۵ در صد جمعیت پاکستان ۲۵ در صد ارتش نیم ملیونی پاکستان را تشکیل داده اند . از زمان آزادی پاکستان تا کنون دو رییس جمهور غلام اسحق خان ٬ جنرال ایوب خان دیکتاتور نظامی پاکستان و چهار لوی درستیر از میان پشتون های ماورای سرحد بر خاسته و ادارهٔ‌ سیاسی و نظامی این کشور را به عهده گرفته اند.  (۱۲) 

پشتون های پاکستان بعد از جدایی پاکستان در سال ۱۹۷۳پشتون های ماورای سرحد به قانون اساسی رای داده و در تشکیلات صوبه یی پاکستان صوبه سرحد و بلوچستان را پذیرا شده و حتا اصراری بر گذاشتن نام پشتونستان نکردند . دو حزب ناسیونالیست خان ولی خان کابینهٔ‌ بلوچستان و با جمعیت العلمای اسلام کابینهٔ ایتلافی را در  صوبه سرحد تشکیل داد . (۱۳) (e) 

داوود در ۳  مارچ استعفایش را به ظاهر شاه تقدیم و به جای او در ۷ مارچ ۱۹۶۱ داکتر یوسف بحیث نخست وزیر افغانستان ابقا گردید . (۴۲) در کابینهٔ او دو گرایش وجود داشت که در راس یکی آن سید قاسم رشتیا ٬ سید شمس الدین مجروح وزیر عدلیه ٬ داکتر ظاهر ٬ موسی شفیق ٬ میر محمد صدیق فرهنگ ٬ عبدالصمد حامد ٬  ٬ میر نجم الدین انصاری ٬ قرار داشتند که خواهان دگرگونی ٬ دموکراسی ٬ تامین آزادی های فردی و تصویب قانون اساسی بودند و در راس جریان دوم علی احمد پوپل وزیر معارف سید عبدالله وزیر داخله ٬ عبدالله ملکیار غزنوی وزیر مالیه و شماری دیگر قرار داشتند که مخالف اصلاحات بودند و یکی پی دیگر از بین رفتند . 

داکتر یوسف که در تشکیل کابینه صاحب صلاحیت بود .  دو موضوع یکی حل مسآلهٔ پشتونستان و دیگری تصویب قانون اساسی را در راس کار خود قرار داد . وی در مسآلهٔ پشتونستان با میانجیگر شاهٔ ایران  هیآتی را به ریاست سید قاسم رشتیا به ایران فرستاد تا مناسبات متشنج میان پاکستان و افغانستان حل گردد . 

بعد از توظیف هیآتی برای بررسی دوسیهٔ زندانیان ملکیار پوپل و سید عبدالله از وظایف شان استعفا دادند . در دسمبر ۱۹۶۵ دومین جنگ میان هند و پاکستان در گرفت . به نسبت نبود داوود نخست وزیر جدید به هیچ اقدامی دست نزد و حتا در تجلیل روز پشتونستان در ۹سنبلهٔ ۱۳۴۴ غفار خان در بیانیه یی تنها خواهان حقوق پشتون ها گردید و اینکه پشتونستان متعلق به افغانستان است . هیچ ذکری به عمل نیاورد . (۴۵)

به گفتهٔ رشتیا شماری ها مانند گل پادشاه الفت رییس قبایل ٬ محمد عظیم وزیر فواید عامه و شماری دیگر تحت رهبری عبدالقیوم وزیر داخله نشست فوق العادهٔ‌ کابینه را برگزار کرده و مدعی شدند که پاکستان در حالت جنگ با هند است ٬ باید از این حالت استفاده کرد و بر موضوع پشتونستان نقطهٔ  پایان گذاشت و در سطح بین المللی شوروی هم از افغانستان حمایت خواهد کرد . داکتر یوسف بیطرفی خود را در جنگ اعلام نمود . کابینهٔ داکتر یوسف در ۱۳ مارچ ۱۹۶۳ اعلام شد و در ۲۸ مارچ کمیتهٔ تسوید قانون اساسی تعیین گردید و در ۱۴ می ۱۹۶۴ کارش را تمام نمود . 

مرحوم عبدالحی حبیبی  مورخ و پژوهشگر مشهور کشور در صفحهٔ ۵۴ کتاب خود نوشته است : داوود برای خان عبدالقیوم خان دو ملیون و ۴ صد هزار افغانی داد تا برای جدای   طلبان پشتونستان‌ توزیع کند. وی چندی بعد برگشت و دو میلون آنرا دوباره برای داوود مسترد گردنید . داوود برایش گفت که دیگران بیشتر از این پول برده که بر نگشتانده اند و اما شما دو ملیون آنرا پس آوردید . او برایش پاسخ میدهد که صرف ۴۰۰ هزار افغانی را برای اشخاصی توزیع کردم که چنین داعیه دارند . به ادامه گفت : دیگران که پول ها را برده اند ٬ به جیب خود زده اند.

سید قاسم رشتیا رییس مطبوعات وقت ضمن مصاحبه یی گفته است : درسال ۱۹۴۷ میلادی و ۱۳۲۶ خورشیدی  بعد از تجزیۀ نیم قاره به دو کشور هند و پاکستان دولت افغانستان نشستی را به سویۀ عالی برگزار کرد و در  آن فیصله شد که وقت زیادی سپری شده و افغانستان نباید ادعای ارضی نماید . افغانستان تصمیم گرفت تا به آنطرف سرحد حق خود ارادیت یعنی سلف انترمنیشن بدهد و اما با رایگیری در پاکستان مردم سرحد به پاکستان پیوستند . (۱) کابینۀ افغانستان در ۲۶ جولای ۱۹۴۹ برابر به نیمۀ ماه اسد ۱۳۲۸ کابینه و ارکان اساسی دولت را خواست و تمامی معاهدات گذشته را ملغا قرار داد . دو نظر پیرامون پشتونستان بوجود آمد ؛ یکی حق خود ارادیت و تعیین سرنوشت و دیگری الحاق به افغانستان بوجود آمد که با پیوستن سرحد به پاکستان دولت افغانستان این حق را نداشت و در صورت دوم شناخت دیورند در گذشته و سکوت دولت های افغانستان در زمان انگلیس ها سبب شد که این داعیه نیز زیر سوال برود  . (۲). تنها حق تعیین سرنوشت برای سرحد در اسناد زیادی تذکر یافته است که بر اساس میثاق های بین المللی سال ۱۹۷۰ یعنی حق تعیین سرنوشت بود که تمامی کشور ها از سیطرۀ استعمار رهایی یافتند . (۳) مردمان آنسوی سرحد بک بار در رایگیری ۳ الی ۱۷جون سال ۱۹۷۴ با رای دادن ۲۸۹۰۰۰ تن از جملۀ ۵۷۰هزار واجدین شرایط با الحاق به پاکستان و صرف ۲۸۰۰ تن با الحاق به هند ، باری هم در سال ۱۹۷۳ تمامی احزاب و گروههای سرحد شمامل حزب خان ولی یعنی خدایی خدمتگاران پدرش به قانون اساسی پاکستان رای دادند ، سرحد را جز جدا ناپذیر پاکستان خواندند و در انتخابات شرکت کردند . (۵) (f)

در  ۹ سپتمبر لویه جرگه قانون اساسی دایر و در ۲۰ سپتمبر ۱۹۶۴ قانون را تصویب کردند و در اول اکتوبر ۱۹۶۴ پادشاه قانون اساسی جدید را توشیح نمود . (۴۷) بر اساس قانون اساسی جدید افغانستان دولت مشروطه گردید و از تاریخ توشیح قانون اساسی تا انتخابات شورای ملی  در ۱۳ اکتوبر ۱۹۶۵ دورهٔ انتقالی نامیده میشود . داکتر یوسف نقش فعال مناسابت نیک همجواری با پاکستان نگاه کرد . (۴۸)

پادشاه  که یوسف خان را مانند قبیله گرا ها استخوانی در گلوی خود یافت. در صدد برکناری او بود تا آنکه رویداد سوم عقرب رخ داد و در عقب آن سردار ولی ٬ داوود  و شماری قوم گرا های دیگر بودند . یوسف خان استعفا کرد و پادشاه بدون درنگ میوند وال را بحیث صدراعظم تعیین نمود. میوند وال که گاهی دسترخوان پشتونستان را می گسترانید و اما در زمان اعتمادی روحیهٔ قوم گرایی افزایش یافت . (۴۹) اما باز هم روابط دو کشور عادی بود . داکتر ظاهر هم در رویداد تجزیهٔ پاکستان در سال  ۱۹۷۱ اعلام بیطرفی نمود . با آمدن موسی شفیق آخرین صدراعظم که شخص زیرک و با درایتی بوده و خواهان حل عادلانهٔ پشتونستان بود . چنانچه مسآلهٔ آب هلمند را با سرعت با ایران حل نمود و در پاسخ یک خبرنگار قوم گرا گفت : ما نمی خواهیم افغانستان را قربانی پتشونستان کنیم . (۵۰)

به گفتهٔ  فرهنگ داوود پیش از استعفایش طرحی را برای ظاهر شاه داد که از سوی او رد گردید و بعد ها در آخر حوت ۱۳۵۳ برابر به ۲۰ مارچ  ۱۹۷۴ افشا گردید که همانا تشکیل حزبی به نام «کلوپ ملی» که رهبری دولت را بگیرد و به استثنای داوود دیگر تمام خانوادهٔ شاه حق مداخله در دولت را نداشتند . (۴۱)

این حزب در به قدرت رساندن داوود نقش داشت و بعد ها « غورزنک ملی» را تشکیل داد و تمام احزاب سیاسی را سرکوب نمود. بعد از  کودتای سرطان ۱۳۵۲ برابر به ۱۷ جولای ۱۹۷۳ داوود به تحریک شماری ها موضوع پشتونستان را تازه کرد و در بیانیهٔ خود گفت : پاکستان یگانه کشوری است که ما با آن اختلاف داریم . وی در یک مصاحبه مطبوعاتی قضیهٔ پشتونستان را یک حقیقت انکار ناپذیر خواند . (۵۱) به نوشتهٔ‌ عبدالصمد غوث بعد از این اظهارات داوود رهبران پاکستان دست به واکنش زده و به تبلیغات پرداختند که گویا داوود در صدد تجزیهٔ کشور اسلامی پاکستان بوده و می خواهد مانند بنگله دیش بخشی از پاکستان را جدا بسازد . (۵۲) در این تبلیغات بوتو که در سیاست مظلوم نمایی استاد بود  . دست بالایی داشت و توجهٔ کشور های اسلامی را به خود جلب کرد . 

در ۲۱ سپتمبر سنبلهٔ  ۱۳۵۲ میوند وال با ۴۵ تن از همراهانش به اتهام کودتا دستگیر شدند . برای اثبات جرم او هیچ اسنادی در دست نبود و اما فیض محمد وزیر داخله و یک عضو  پرچم (شاید سلیمان لایق ) او را در زندان کشتند و گفتند که خود کشی کرده است . این قضیه را باز هم شماری مغرضین و فرصت طلبان به پاکستان نسبت داده و مدعی شدند که در عقب این رخداد پاکستان دست دارد .(n) 

اعضای نهضت اسلامی بعد از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ به پاکستان مهاجر شدند، ۵۰ تن رهبران اخوان بعد از آن افغانستان را ترک کردند که غلام محمد نیازی و عبدالرحیم نیازی در ۴ می ۱۹۷۴ بوسیلهٔ داوود بازداشت شدند و هشت جوزای ۱۳۵۸ بوسیلهٔ‌ تره کی شهید شدند . در جوزای ۱۳۵۳ بیش از دو صد تن فعالان اخوان دستگیر شدند . (۶۲)   این بزررگترین اشتباۀ داوود بود و این رویکرد داوود رهبران نهضت اسلامی را مجبور به فرار به پاکستان کرد و آنان هم بالاخره قربانی رقابت نظام ها در کابل و اسلام آباد شدند. 

سلیک هریسن افغانستان شناس امریکایی و دیه گو کوردویز در اثر مشترکی به نام ” خروج افغانستان ” حوادث پس از  کودتای ۱۹۷۳ میلادی و در مورد تبدیل شدن افغانستان به صحنهٔ عملیات سیاسی و استخباراتی کشور های منطقه و غرب و چرخش ۱۸۹ درجه یی داوود به سوی غرب نوشته است . پس از کودتای داوود سازمان ساواک ٬ تلاش کرد تا با نفوذ اتحاد شوروی در افغانستان مقابله کند . ساواک سعی کرد ٬ داوود را تحت فشار قرار دهد تا در برکناری کمونیست ها از دولت اقدام کند . در عین زمان ساواک نقش پل ارتباطی را برای انتقال اسلحه و کمک به مخالفان داوود به عهده گرفت . بخشی دیگر از طریق پاکستان به گروههای  بنیاد گرای اسلامی داده می شد . پاکستان در رشته عملیات های پنجشیر ٬ لغمان ٬ بدخشان و نقاط دیگر که طرح آنها در اسلام آباد ریخته شده بود . داوود خان را تحت فشار قرارد داد . سازمان سیا ٬ ساواک و استخبارات پاکستان در حوادث نافرجام سپتمبر و دسمبر ۱۹۷۳ و جون۱۹۷۴ دست داشتند . 

پروفیسور فرو هار لیدی استاد علوم سیاسی دانشگاهٔ لندن عقیده داشت که سیاست توسعه طللبانهٔ شاه  ایران در تغییر رویه داوود اثر داشت . شاهٔ ایران در ترکیه ٬ پاکستان و هند نفوذ داشت . داکتر اسدالله علم مشاور شاهٔ ایران در کتاب خاطرات خود نوشته است که شاهٔ ایران به افغانستان به چشم یک خویشاوند فقیر می نگریست خواهان دستور دادن  به افغانستان بود . هارلیدی اشتباهٔ داوود را داخلی راندن تند خلقی ها پرچمی ها خارجی بریدن از شوروی خوانده است . شوروی هم بخاطر پیشگیری افتادن افغانستان به دامن غرب به دلیل نگرانی هایش پیرامون کشور های آسیای مرکزی در صدد مداخله به این کشور بر آمد. افتادن گروههای اسلامی به دامن پاکستان و تمایل بعدی داوود به پاکستان اشتباهی بود که دست دولتمردان پاکستان را تا حلقوم در کام مردم افغانستان فرو برد . در حالیکه پیش از سال ۱۹۷۴ پاکستان همیشه نگران مداخلهٔ افغانستان در امور آن کشور بود. 

عبدالرحیم شیرزوی سفیر افغانستان در اسلام آباد می گوید که  وقتی در سال ۱۹۷۵ اولین پیام داوود را برای بوتو دادم ٬ باورش نمی آمد . موصوف دراین پیام به بوتو نوشته بود : « ما یک افغانستان و پاکستان قوی و متحد در منطقه می خواهیم . » یعنی هر دو محتاج یکدیگر شده بودند . در أنزمان بنا بر برنامهٔ اتومی پاکستان مورد خشم امریکا قرار داشت . در سال ۱۹۷۵ میلادی وحید الله معین سیاسی امور خارجهٔ  افغانستان نیز در نشست عمومی سازمان ملل متحد گفت : « ما هیچ مشکل دیگری با برادران پاکستانی خود نداریم ؛ مگر شناختن حقوق برادران پشتون و بلوچ . » 

بعدتر داوود به پیشنهاد کشور های غربی دست به تجزیه زد و پرچمی ها و خلقی ها و سایر گروههای چپی را از دولت برکنار نمود.  به کوشش رهبران ایران ٬ ترکیه و عربستان سعودی به چند کشور سفر نمود. به دعوت داوود ٬ بوتو در ۷ جون سال ۱۹۷۶ به کابل سفر نمود ٬ بیانیهٔ مشترکی را به نشر سپردند که اختلاف دولتین را به اساس  اصول پنجگانهٔ کشور های غیر متعهد ها در باندونک حل میسازند که بر اساس یکی از آن اصول شناختن خط دیورند بوسیلهٔ افغانستان حل میگردید. (۸) به گفتهٔ وحید عبدالله داوود می خواست با پاکستان کنار بیاید و از قول او نوشته است مردم پاکستان پشتونستان را جزیی از خاک خود میدانند و فعالیت های افغانستان را مداخله گرانه تلقی میکنند و به نقل از داوود نوشته است: ما نباید از یاد ببریم که ولیخان گفته بود٬ او پاکستانی است و پدر او نیز خود را باشندهٔ پاکستان می شمارید . و ی می گوید که داوود می گفت پذیرش پنج اصل به ما ضرر نمیرساند و اما حسن نیت ما در برابر پاکستان ثابت می شود . (۹)

داوود به دنبال سفر بوتو از ۲۰ تا ۲۴ اگست ۱۹۷۶ برابر به ۲۹ اسد تا ۲ سنبلهٔ ۱۳۵۵ پس از اشتراک در کنفرنس باندونک وارد اسلام آباد شد و با بوتو ملاقات کرد. بوتو ٬ داوود را پدر خوانده و برایش گفت : من تو را پدر می خوانم و قضیهٔ پشتونستان را به هر ترتیبی که تو بخواهی  ٬ من هم می خواهم که همان طور باشد ؛ لیکن فکر باید بکنید که یک فرزند را پیش ملتش خجالت ندهید . این سیاست مورد حمایت رهبران ماورای دیورند نیز قرار گرفت . (۱۰) داوود در یک سخنرانی خود در پاکستان گفت : « من به شما اطمینان میدهم که امروز با کمال حسن نیت به وطن شما آمده ام و حتاالمقدور می کوشیم مشکل خود را رفع نماییم . » به تاریخ ۲۲جون ۱۹۷۷ برابر به اول سرطان ۱۳۵۶ بوتو به کابل  آمد و فردای آنروز ساعت ۱۱بجه افغانستان را ترک کرد . (k) 

داوود در یک مذاکرات مخفی با نارضیان پشتون و بلوچ از آنان خواست تا ۳۰ اپریل ۱۹۷۸ برابر به ۱۱ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی افغانستان را ترک کنند .  اجمل ختک یکی از سران جدایی طلب پشتون می نویسد : “داوود به ما گفت که نباید تشویش به خود راه دهید؛ زیرا ما حقوق خویش را در حکومت ضیاالحق به دست خواهیم آورد. ما برایش گفتیم که ضیا مرد متقلب و دغل باز است٬ ما بر نمیگردیم.” وی اظهار داشت که از خیانت داوود افسران پشتون به سرعت آگاه شده و به امین کمک کردند که شبکهٔ زیر زمینی را در قوای مسلح افغانستان توسعه بدهد . (۱)

داوود در سفر دومی ۵ مارچ ۱۹۷۸ مطابق به ۱۵حوت ۱۳۵۶ خورشیدی به پاکستان طی مصاحبه یی گفت : در بارهٔ‌ همه چیز بحث صورت گرفته و به مرور زمان جای مناسبش را خواهد گرفت . از این گفته های داووودر موقع مناسبش را خواهد گرفت . ازاین اظهارات داوود آشکار بود که او از موضوع پستونستان گذشته و در ضمن یا مقامات پاکستانی روی گرفتن امتیاز راهٔ ترانزیت از بخش های جنوب غرب کوتل مزاری هلمند تا بندر گوادر کراچی به فاصلهٔ ۳۹۰ کیلومتر به توافق  رسیده بود . در حالیکه اکنون اموال تجارتی افغانستان به فاصلهٔ ۱۱۶۳کیلومتر از طریق بندر کراچی وارد کشور می شود . (۳)

رابطه میان پاکستان و افغانستان در حال بهبودی بود که بوتو در پاکستان و داوود در افغانستان در دو کودتای جداگانه نخستین به کمک امریکایی ها ودومین هم به کمک شوروی پیشین از بین رفت. این دو کودتا حیات سیاسی  و اجتماعی مردمان هر دو کشور را وارد بدترین و دردناک ترین حالت نمود که تا امروز ادامه دارد. امریکا و شوروی بخاطر رقابت های داخلی شان در زمان جنگ سرد و بقای حضور شان افغانستان و پاکستان را قربانی اهداف شوم و توسعه طلبانۀ خود نمودند. 

هرچند گفته هایی وجود دارد که احتمال مداخلۀ شوروی در افغانستان را حتا پیش از حادثۀ ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ و هفت ثور ۱۳۵۷ پیش بینی کرده اند . چنانکه عبدالمجید زابلی در یاد داشت های خود همچو نگرانی ها را ابراز کرده بود که یاد داشت های خود را به درباز نیز می فرستاد. از سویی هم تغییرات اساسی در نظام مطلقۀ افغانستان به مشروطه و تصویب قانون اساسی جدید در افغانستان در سال ۱۹۶۳ و ۱۳۴۳ پاسخی برای جلوگیری از همچو مداخله بود که داوود را از قدرت برکنار کرد. هدف از قانون اساسی و تشکیل مشروطه در افغانسان کنار زدن داوود از صحنۀ قدرت بود و اما با رفتن او سردار ولی فرزند کاکای شاه به صحنۀ قدرت آمد . حکومت های مشروطه هم بنا بر دخالت های پی در پی شاه بار بار بصورت زود هنگام سقوط کرد . به اساس قانون اساسی جدید آزادی های رسانه یی در کشور بوجود آمد . نشراتی مانند خلق ، پرچم به مدیریت خیبر ، انگار ، گهیز به مدیریت مرحوم گهیز یارای نشر یافتند که به دلیل عدم تصویب قانون احزاب در پارلمان احزاب سیاسی بصورت مستقل عرض اندام کرده نتوانستند . 

بعد از دهۀ شصت نرخ نفت در بازار های جهانی بلند رفت و کشور هایی مانند هند با صدور کارگران زیاد به کشور های عربی سود زیادی از آن بردند  و ایران با فروش نفت اضافه تر از ۷۵ ملیارد دالر سود بیشتر بدست آورد . شمار زیاد افغان ها برای کار وارد ایران شدند و اما اوضاع اقتصادی در افغانستان به مراتب خطرناکتر از کشور های منطقه بود . فاصله میان شهر نشینان و ده نشینان خیلی زیاد بود . در پایتخت کشور مکتب هایی برای دختران و پسران تاسیس شد  و پوهنتون کابل یگانه دانشگاه در سطح آموزش های عالی در کشور تاسیس گردید . در حالیکه بیش از نود در صد مردم افغانستان از نعمت سواد محروم بودند و بیشتر از هشتاد درصد مردم در روستا ها زنده گی میکردند و هر روز این فاصله بیشتر میگردید . نظام برای هراس از قرار نگرفتن در برابر خشم مردم نمی خواست ، وضعیت اقتصادی مردم بهبود یابد.  

ضیاالحق در هنگام سفرش به کابل در ۹ سپتمبر ۱۹۸۷ بسته شدن سرحد را با تره کی مطرح کرد و اما رهبران حزب خلق نپذیرفتند . بعد از آن بود که ضیاالحق با استفاده از  داعیهٔ‌ مجاهدین افغانستان را به آتش کشید. دیه گو کوردویز نمایندهٔ خاص سازمان ملل می گوید که پاکستان از آغاز مذاکرات غیر مستقیم ۱۹۸۱ – ۱۹۸۸ موضوع سرحد دیورند را مطرح کرده بود . اما کوردویز به دلیل شرایط بحرانی از مطرح کردن آن خود داری کرد. عبدالوکیل وزیر داخلهٔ داکتر نجیب در ۱۴ مارچ ۱۹۸۸  د رکابل اعلام کرد که زین نورانی وزیرخارجهٔ پاکستان و رییس هیات این کشور در مذاکرات ژنیو موضوع دیورند را مطرح کرد . (۳) پاکستان از زمان سقوط طالبان تا کنون ( ۲۰۰۹ ) بار بار موضوع بستن دیورند را مطرح کرده اند . مشرف در سفر خود به کابل در سال ۲۰۰۷ در یک کنفرانس خبری گفت که شما افغان ها میگویید که پاکستان در امور افغانستان مداخله میکند و اما پاکستانی ها می گویند که افغانستان در امور پاکستان مداخله مینماید. هدف از کاربرد مداخله همان ادعای ارضی است. پاکستان بیشتر از ۳۵ سال بدین سو افغانستان را به تباهی کشانده است و این فاجعه آفرینی خود را زیر نام ادعای پنهانی ارضی پیشکش کرده و برای تحقق آن قمچین بد امنی ٬ جنایت ٬ ترور ٬ اختناق٬ انفجار و انتحار  را به یاری پیش مرگان رایگان و مفت را در دست داشته و فاجعه را تا دروازه های ارگ کابل و حتا فراتر از آن دامن میزند. (g)

گفتنی است که خان بعد از کودتای ضیاالحق از آزادی های بیشتری برخوردارد شد و در سال ۱۹۷۸ اجازۀ سفر به افغانستان را پیدا کرد . او در سال ۱۹۸۲ دوباره به پاکستان برگشت . خان جهاد افغانستان را نه جنگ اسلام وشیطان ؛ بلکه جنگ دو قدرت بزرگ می خواند . او مهاجران خواست که دوباره به افغانستان برگردند . دولت پاکستان دو باره فشار ها بر او را افزایش داد تا اینکه یک ماه بعد در سال ۱۹۸۴ دوباره به افغانستان بازگشت. او مدتی بعد در افغانستان وفات نمود و طی مراسم خوبی در جلال آباد به خاک سپرده شد . نجیب او را رهبر پشتون ها و یک مبارز عالی خطاب کرده و گفت که نظر به وصیتش باید در جلال آباد به خاک سپرده شود . روزی برای او گفته شد که سفری به هند نماید او گفت که هند بعد ازآزادی داعِیۀ او را ترک کرده و به کمک او نشتافت . از این رو علاقه یی برای سفر به هند ندارد . او در برابر این پرسش که برای جلب افکار عامه تمایلی برای سفر هند ندارید ؟ پاسخ داد که این بسته به روش حکومت هند است  . او در برابر سوالی دیگر که آیا نمی خواهد جنبش خدایی خدمتگاران را در هند توسعه بدهد ؟ جواب داد که هرگاه مردم هند خواسته باشند ، در این مورد دقت خواهد کرد افزود این زمانی ممکن است جنبش یاد شده در سراسر پشتون نشین گسترش یابد . (h)

خان که خواهان کمک های اخلاقی ، اقتصادی و سیاسی ازهند بود تا آخر عمر خواهان دوستی هند با افغانستان بود . ولی خان فرزند ۷۱ سالۀ او نیز به داعیۀ پدر خود در مورد دوستی هند و افغانستان وفا دار است . راجیف گاندی در ۸ می سال ۱۹۸۸ از اقدام تازۀ شوروی برای حل اوضاع افغانستان استقبال کرد و اقدام گورباچوف را خوب خواند و در این رابطه با شوروی در تماس بود . شوروی بعد از خروج نیرو هایش از افغانستان برای مجاهدین نیز سلاح داد . این زمانی بود که کانگرس امریکا کمک هایش را برای مجاهدین متوقف گردانیده بود . امریکا در سال ۱۹۸۷، ۷۱۰ ملیون دالر برای مجاهدین افغان را کمک کرد. (i)

غفار خان قبل از مرگ اش در سال ۱۹۸۸ در پیشاور وفات کرد. وی پیس از مرگش تحت بازداشت خانگی  قرار داشت. او را بنا بر وصیت اش  در خانه خودش در جلال آباد، افغانستان به خاک سپردند. ده‌ها هزار نفر از مردم عزادار در مراسم تشییع جنازه او، راهپیمایی از طریق گذرگاه خیبر از پشاور به جلال آباد، شرکت کردند. اگر چه آن راهپیمایی توسط انفجار دو بمب به کشته شدن ۱۵ نفر منجر شد. با وجود مبارزه سنگین در آن زمان، هر دو طرف از جنگ شوروی در افغانستان، ارتش کمونیستی و مجاهدین، آتـش بـس اعلام کردند تا با این کار اجازه دهند تا دفن او شود[۷]. شماری ها از از این سخنان خان طوری تفسیر کرده اند که ګویا او نه تنها خواهان پیوستن آن سوی سرحد به هند بود و بلکه خواهان پیوستن این سوی سرحد نیز به هند بود.

بعد از مرگ خان شورای ملی و اسامبلهٔ پاکستان نشستی را تشکیل دادند تا پیرامون برگزاری فاتحهٔ خان بحث کنند ؛ اما در آن نشست شماری اعضای پارلمان خان را نوکر هند خواند و شماری هم مجلس را ترک کردند. فاتحه در فضای بارانی برگزار شد و در مراسم فاتحه خوانی بی نظیر بوتو ٬ نوابزاده نصرالله ٬ غلام مصطفی جتوی ٬ اصغر خان مارشال هوایی پاکستان و ملک قاسم خان اشتراک کردند و سخنرانان خان را یک شخصیت بزرگ و مبارز بزرگ ضد بریتانیا خواندند . (j) 

در پایان باید متذکر شوم که این حق باشنده گان آن سوی سرحد است که چگونه باید زنده گی کنند و این حق را کسی نمی تواند، از آنان بگیرد و اما آنچه مسلم است که خواست های بالا و بلند پیوستن به این  سوی خط و یا ماندن در آن سوی خط زنده گی این مناطق را به گروگان گرفته و فرصت توطیه های خطرناک را در مناطق قبایل فراهم کرده است. این سبب شده تا باشنده گان این مناطق از نعمت زنده گی محروم بوده و از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزش و فرهنگی عقب نگهداشته شده اند. این سبب شده که امروز این مناطق به پناه گاه های تروریستان بدل شده است که نه تنها تهدیدی برای باشنده گان آن، بلکه برای تمام جهان مورد تهدید قرار داده اند. این وضعیت سبب شده تا نظامیان پاکستانی به بهانه های گوناگون از این مناطق برای اهداف تروریستی شان سربازگیری کنند که اکنون به خشم و نفرت مردمان این مناطق بدل شده است و در برابر نظامیان پاکنستانی قیام کرده اند. یاهو

 

–  a پشتونستان خواهی، ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۱ ٬ ۳۰می 

(m)   m – خدمتگار ، شمارۀ ۳۴۵ ، ۱۰ می

b-    پشتونستانخواهی … ٬ ماندگار٬شمارهٔ ۵۹۲ ٬ ۱۵ جون

c  – پشتونستان خواهی … ٬ ماندگار٬شمارهٔ۵۹۱ ٬ ۱۳ جون 

۱ – دولت آبادی ٬ بصیر احمد ٬ شناسنامهٔ افغانستان ٬ ص۳۱ و ۳۲ ٬ سال ۱۳۸۲ ٬ چاپ دوم ٬ تهران 

۲ – دو سوی دیورند : باتلاق تاریخ معاصر ٬  ص ۱۳

۳ – پشتونستان ٬  چالش سیاسی افغانستان  و پاکستان ٬ ص ۱۱

۴ – مجلهٔ دو هفتگی شورای متحد ملی افغانستان ٬  ص ۵۷ ٬ شمارهٔ پنجم سال ۱۳۸۷ خورشیدی کابل 

۵ – همان اثر ٬ مقالهٔ میر آزاد خان ٬ ترجمهٔ داکتر مهدی ٬ ص ۵۷ 

۶ – همان اثر ٬ ص ۵۷  و ۵۸

d – خدمتگار ، شمارۀ ۲۷۰ ، ۵ فبروری

e  – پشتونستان خواهماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۰ ٬ ۲۹می

f     –    

۱ – سیستانی اکادیمیسن محمد اعظم ، مقاله “پشتونستان و زخم ناسور سرحد دیورند ” انترنیت ، سایت آریایی

۲ – عزیز پور ، عید محمد ، مقاله “عدم شناسایی سرحد دیورند و عواقب آن ” ساید انترنیتی آریایی 

۳ – عزیز پور ، مقاله”رد پذیرش معاهدۀ دیورند و موازین حقوق بین المللی ،سایت آریایی ، ۲ دسمبر 

۵ –  عزیز پور ، مقاله”رد پذیرش معاهدۀ دیورند و موازین حقوق بین المللی ،سایت آریایی ، ۲ دسمبر ، ص ۱۴

–  n پشتونستان خواهی … ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۶ ٬ ۶جون ٬ ۱۶ جوزا

  k  –  پشتونستان خواهی …. ٬ ماندگار٬شمارهٔ۵۸۹ ٬ ۱۱جون

g

۱- اندیشمند ٬ محمد اکرام ٬ ما و پاکستان ٬ ص ۱۶۶ 

۲ – مجلهٔ دو هفتگی شورای متحد ملی افغانستان ٬ شمارهٔ اول ٬ ص ۵ – ۲۰ ٬ ۱۶ اسد ۸۷ ٬ مصاحبهٔ یون مشاور کرزی 

۳ – دو سوی دیورند : باطلاق تاریخ معاصر ٬ ص ۱۴۴و ۱۴۵ 

پشتونستانخواهی … ٬ ماندگار٬ شمارهٔ ۵۹۳ ٬ ۱۵ جون

h    – دمتگار ، شمارۀ ۲۷۳ ، ۸ فبروری 

I    – دمتگار ، شمارۀ ۲۷۴ ، ۹ فبروری 

j –  خدمتگار ٬ شمارهٔ ۳۵۵ ۲۲٬ می

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا