خبر و دیدگاه

آینده نامعلوم صلح و انتخابات در افغانستان

 

اضافه تر از ۷۷ روز از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری میگذرد طی همین ۷۷ روز در ۳۰ کشور دنیا یا انتخابات پارلمانی یا ریاست جمهوری یا شاروالی ها برگزار شد با گذشت ۲۴ ساعت نتایج همه انتخابات در کشور های دیگر بطور شفاف اعلان گردید اما افغانستان با کمتر از یک میلیون و هشتصد هزار که در صندوق ها در ۶ میزان ریخته شده بود متاسفانه تا هنوز نه حسابی معلوم است و نه کتابی، از سوی دیگر اضافه تر از یک سال است که آقای زلمی خلیلزاد گاهی اینجا میرود و گاهی آنجا جنگ ادامه دارد و سر کله ای صلح هنوز در پرده ای از ابهام است به عقیده من در حال حاضر وضعیت در کشور نسبت به هر زمان دیگری  آشفته، گیج کننده و پرآشوب بنظر میرسد. فساد اداری، فساداخلاقی و رسوایی در قانون شکنی تقلب در انتخابات و دیگر امورات کشوری و لشکری  موج می ‌زند. 

در هر وضعیتی، توجیه‌گران، چاپلوسان و حقه‌بازان بی‌شماری نیز سبز میشوند. امیدواری و ناامیدی، خوش‌بینی و بدبینی، سرخوشی و سرخوردگی، شادی و غم را به نفع شخصی خود توجیه میکند گاهی آدم فکر می‌کند، خوش بینی تنها حماقت زیسته شده در راه آینده برای ما افغانها رقم زده شده.

  در یک نگاه ساده، دست کم بر اساس دو روش و فرضیه ساده می‌توان برای تحلیل این وضعیت نقطه عزیمت برگزید. یکی این که بگوییم جهان بر اساس تفکر غلط و یک توطئه بزرگ و حساب شده، در افغانستان  دچار بحران و آشوب‌زدگی شده است که اکنون گره ‌گاه و بزن‌گاه اصلی و نیز تاریخی آن به لحاظ زمانی و مکانی، ما هستیم؛ یعنی ما قربانی یک بازی کلان جهانی  و توطیه‌آمیز شده ایم. پس قبل از آن که فعالان متفکر، عاقل و مختار باشیم، موضوع بازی‌ها هستیم یعنی وسیله بخاطر هدف  و همین طور خانه ما هم میدان نبرد و سنگر اصلی جنگ است و نماد تخته شطرنج را داریم که دیگران روی آن بازی می نمایند علاوه براین، واقعیتی دیگری هرگز  وجود ندارد بلکه حدَت واقعیت ها نیز این بازی را ماجراجویانه ‌تر کرده است. پس ما و حرف ما و تصمیم ما چیست؟ بر اساس این روش باید نسبت به همه چیزی یک شک حسابی معطوف به توطئه کرده و لاجرم دست به یک قیام مردمی علیه این همه جنایات بزنیم تا هم از شر هرگونه توطئه و تفکر خارجی و داخلی  رهایی حاصل کنیم و هم نیکویی و نجابت خویشتن را پاس داشته و زنده نگه داریم و اجازه ندهیم که قربانی توطئه و تفکر داخلی و خارجی شویم.

 اما شرایط دست ما را از پشت سر بسته است نه همت آن را داریم و نه توان آن را باور دوم این است که نه تفکر توطئه در کار است و نه توطئه سازمان یافته برای زدایش و تباهی نجابت و نیکویی انسان و به خصوص ما افغان‌ها  بلکه این حکومت ما و ما هستیم که نه تنها که خویشتن خود را در بحران و نیستی غم‌انگیزی غرق کرده ایم بلکه دیگران را نیز بهترین اهداف نیستی و مرگ می‌بینیم و برای تحقق آن از سر و جان خود نیز می‌گذریم. یعنی، جهان و عالم در برابر سربازان مرگ و نیستی، گیج و مبهوت مانده اند و در نتیجه وضعیت پرآشوب و ناامید کننده شده است. اصلاً مایه‌ی شیطانی کردن جهان و شیطانی دیدن جهان ما هستیم اما حق و ناحق برف بام خود  را بالای بام دیگران می اندازیم و دیگران را ملامت می دانیم و میگوییم اگر بیگانه ها نمی بودند حالا افغانستان را گل و گلزار میساختیم

در نهایت ما به فرافکنی‌ای کشنده‌ و خود سبک کنِ سهل‌انگارانه مواجه هستیم که راه هر گونه فهم و دانایی را قفل می‌زند. یعنی، به جای فهم این وضعیت و بحرانی که ما را در کام خود فرومی‌برد و سرگیجه مان کرده است، دست به فرافکنی‌های ناامید کننده و کودکانه می‌زنیم که انگار جز ظهور ابرانسانی دیگر راه حل ممکن وجود ندارد. در فرضیه اول تمام درد و آلام را به دیگری و بیرون از خود ارجاع می‌دهیم و به برائت خویشتن پافشاری کرده برای دریافت یک راه حل دراماتیک  وغیرواقعی سرگردان هستیم. اما در فرضیه دوم تمام نگون‌بختی را بر خویشتن خود بار می‌کنیم، هرچند امکان دارد بسیاری از آشوب‌ها ریشه در بیرون از ما داشته باشند،  واما محور فتنه در جهان پرآشوب ما هستیم و دست پر آشوب کشور های همسایه ما دیگر شیفته‌گی بی‌خردانه زاده یی نبود درک ما از آنچه که بر ما و منطقه می گذرد بوده میتواند .

 

ما و مسئولین عالی رتبه ما عادت کرده ایم که در هر کاری خارجی ها را ملامت دانسته و توطیه گر معرفی کنیم آیا تقلب در انتخابات ریاست جمهوری توطیه خارجی ها بود یا بی کفایتی و خیانت ما آیا انتخابات ریاست جمهوری یک نمایش محض بود؟ این نمایش و توطیه را ما کردیم یا دیگران ؟ نه خیر ! ما کردیم و مسئولین کمیسیون های انتخاباتی ما کردند یا اصلاً این چیزها از بنیاد اتفاق نیفتاده است بلی افتاده است اما ما نقاب به رو انداخته همه چیز را نا دیده می پنداریم بلکه  ما افسون و دیوانه حادواقعیت هستیم؟ یا هم رسانه‌ها ما را در گیرو اسطوره‌ی یک رخداد اسیر کرده که چنان نبوده است؟ این سوال‌ها را می‌شود با روش‌های فهم پذیر توصیف کرد. اما تنها با حادواقعیت و انصاف  و شکوه و درک درست نه کور خود و بینای مردم  …

حالا مسولین و ما  این وضعیت را در کدام سطوح تحلیل می‌کنیم؟ مثلا در سطح کوچک تر مثل برگزاری انتخابات و تقلب و مشکلات مربوط به آن و یا در سطح کمی کلان‌تر مثل آشفتهگی و بربادی کل مملکت که هر روز دامنش از خون لکه دارتر می‌شود: در چارچوب رخداد و فرایند. گذشته از این، واقعیت‌ها  و فاکتورها را طبیعی می‌بنیم و یا پدیداری؟ بعد هم راه حل چیست؟ روش ارائه راه حل، مطلوبیت راه حل، عقلانی بودن راه حل، علمی و عملی بودن راه حل از جمله مسائل بحث برانگیز دیگری است که باید مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند. همان طور که در تبیین وضعیت نیز این مسائل را ملاحظه می‌کنیم: مسوولیت اندیشی سنجش گرایانه باید داشت.

پس، وضعیتی را که توصیف کردم، واقعیتی است که باید در جهت دانستن و بیان آن تلاش بیشتر صورت بگیرد. بنابرین، پرسش این است که چگونه میشود وضعیت بهتر شود؟  در نهایت تحلیل ما از وضعیت چیست؟ به حاشیه‌ها چسبیدن  و موارد خاص را بر کلیت تعمیم دادن، انحرافی در بحث به وجود می‌آورد. چیزی‌که حاد شده و همه به آن تمسک می‌جویند، “اصلاحات” است. راستی چه کسی آمده در این مملکت اصلاحات را تئوریزه کرده است؟ و با شکیبایی شناخت و نقد کرد، نه با فرافکنی‌های خود-ارضا گرایانه که از نگریستن و دانستن امر دشوار می‌گریزند این است حقیقت که باید گفته شود .

آیا همه چیز مربوط امریکایی ها است یا ما هم  منحیث وارثین این سرزمین نقشی داریم آیا همه مزدوریم آیا رسالت ما همین است که انتظار داشته باشیم چه وقت کشته می شویم و چه وقت خارجی ها تصمیم در سرنوشت ما میگیرند.

 

آنچه که من  میدانم از دیر زمانیست که بسیاری از صاحب نظران و تحلیلگران امور سیاسی به امید اینکه امریکا و نماینده آن زلمی خلیلزاد در راه مصالحه با طالبان بجای مطلوبی میرسد و بالاخره استراتیژی امریکا در آوردن صلح کارساز میگردد و بالاخره طالبان با دولت افغانستان مذاکره میکنند آتش بس میشود و همه چیز خوب و خوبتر میگردد اما با گذشت تقریباً اضافه تر از یک سال در راه مصالحه همه چیز در پرده ای از ابهام است متاسفانه زمامداران افغانستان طور شاید و باید در تعین سرنوشت افغانستان و بخاطر صلح در حاشیه قرار دارند عدۀ بر بنیاد حدس و گمان ورجماه بالغیب از یک اقدام راهبردی موثر، دقیق و آن هم موفق توسط دونالد ترامپ در افغانستان ومنطقه صحبت دارند، عده ای تنها چشم به خلیلزاد دوخته اند و عده ای دیگری در انتظار لطف و محبت پاکستان اند ازانجائیکه کشور های زیاد در مسئله افغانستان ذینفع ودارائی اثر اند ایجاب می نماید تا نوع رابطه امریکا با کشور های جهان منطقه یکجا مورد بحث قرار گیرد.من درین نوشته به یک سلسله اقدامات عملی مقامات کاخ سفید اشاره میکنم که  بیشتر فرامنطقه ای وغیر افغانی است امریکایی ها در مذاکره دولت افغانستان را دور زده اند با سیاست های نا عاقبت اندیشانه های خود طالبان را مغرور کرده اند اینها باید بدانند که نقش دولت افغانستان و کشور های منطقه در کجای قضیه قرار دارد بدون تردید  غیر مستقیم اثر خودرا بر اوضاع سیاسی وامنیتی افغانستان دارد مشروط بر اینکه برای مسئولین ما صلاحیت تعین سرنوشت داده شود آنها بدانند که به اجازه امریکا یا بدون اجازه ما  

 

تا کدام حد صلاحیت پیشبرد متوازن و آزاد مصالحه با مخالفین خود را داریم و همزمان مخالفین به چی اندازه بدون پاکستان صلاحیت پذیرش ویا عدم پذیرش را دارند مسئله خود ارادیت در هر دو طرف تا کدام حد موجود است  و آیا عدم موجودیت یک مکانیزم معین و شفاف در سیاست دولت در مصالحه با مخالفانش باعث یک نوع بی مضمونی و بی هدفی در زمینه نگردیده ؟

 طوریکه مشاهده میگردد محاسبه فورمول ها، تر کیب عناصر و گزینش مولفه ها تا مسیر حرکت  بسوی قله های صلح وآشتی در افغانستان ، همه بر مبنی خوشبینی های کاذب استوار است.از آنجائیکه صلح یک نیازملی ویک ضرورت فوری در کشور ما است می بایست  همه پیش نیاز های این پروسه بصورت درست ودقیق محاسبه وسنجش گردد تا نتائح مورد انتظار راتحویل مردم منتظر وتشنه به صلح  دهد.

اولین گام وجستی که بخاطر صلح وآشتی از طرف دولت افغانستان باید بر داشته شود باید طور محسوس ومشهود در افغانستان، از طریق دولت مشروع افغانستان باشند تمام عوامل نارضایتی تا اسباب خشونت ثبت وراجستر وراه های حل وعناصر موثر وذیربط مشخص گردد.اگر ما عوامل انگیزه ها وظرفیت هارا درست پیشبینی ومحاسبه نکنیم اولین گام را اشتباه بر میداریم وقتی ما از دقت یا یا فتن حقیقت صحبت میکنیم ویافرایند تلاشهای کنونی صلح را نقد می کنیم منظور ما منفی بافی وسنگ اندازی نیست بلکه ما میخواهیم از ضیاع وقت ویا هدر رفتن تلاشها وقربانیها جلوگیری شود..درست است که معضله فعلی افغانستان ابعاد گسترده ووسیع در سطح منطقه وجهان دارد اما بسیاری از عوامل بحران در خانه وخاک خود ماست.متأسفانه شورای عالی صلح یا به عباره دیگر وزارت دولت در امور مصالحه، در دید و بازدید های خویش در داخل کشور طور دقیق ومشخص بر مشکلات وعوامل أصلی نا رضایتی ومخالفت عدۀ ازهموطنان انگشت نگذاشتند بلکه با ذکر کلیمات مبهم وکلی گوئی ازنتایج سفر های مکرر  در ولایات دید و بازدید ها با بزرگان بیک خوشبینی کاذب وغیر واقعی اکتفا نمودند به عقیده من متاسفانه زیادتر عامل اکثر مشکلات ما نبود قانون پذیری است زمامداران ما چه در راه انتخابات چه در راه مصالحه و چه در راه بهبود وضعیت در کشور قانون را ملاک عمل خود نمیدانند. تا قانون حکومت نکند  همه ارزش ها بجای نمی رسند.

 

بدون تردید نقش قانون از پیش شرط های تامین مشروعیت حاکمیت، و امنیت در یک کشور و جامعه است،متاسفانه در مورد افغانستان باید گفت که جامعه جهانی و حکومت افغانستان از توجه جدی در این زمینه  یا غافلند یا بی اعتنا،  تطبیق قانون از وظایف دستگاه های عدلی و قضایی است که متاسفانه کاملا منفعل بوده، به بهانه توجه جدی به امنیت، بی توجهی به این حقیقت که قانونیت منشا ومنبع اصلی امنیت است نادیده گرفته شده است. این برداشت و عمل کرد به تضعیف نقش قانون انجامیده است، این رویکرد و گرایش ناموجه باعث گردیده تا از نیروی پولیس به جای اینکه جان و مال مردم را محافظت کنند و از تطبیق قانون پاسداری نمایند به عنوان نیروی جنگی علیه اشوب گری استقاده می شوند ، حکومت هنوزهم از نبود پالیسی جامع امنیتی که بتواند از قانون گریزی جلوگیری نماید رنج می برد، با وجود بعضی از پیشرفت های ساختاری در برخی ا زنهاد ها وموسسات عدلی و پولیس این ساختارها عملآ از ظرفیت تامین  قانون عاجز اند ، ظاهرآ در وضعیت منازعه و کشمکش و تهدید های امنیتی بسیاری از الزامات قانون به صورت مستقیم  یا غیر مستقیم متاثر می شود ، با آن هم نباید مساله اجرای عدالت را از نظر دور داشت.  در نتیجه همه ای این گفته ها می توان اظهار داشت که اجرای قانون است که مستقیما به امنیت وسلامت یک جامعه و ملت کمک می کند . مبارزه با فساد اجتماعی از مهمترین ارکان قانون در هر جامعه میباشد، آخرین راه حل برای غالب شدن بر فساد گسترده تغییر خود وضعیت است . هیچ پاسخی ساده و عاجل برای هزاران مشکلی که وجود دارد موجود نیست .اما اتخاذ تصامیم مبنی بر مبارزه با فقر، تادیه معاش بهتر به کارمندان که مجری قانون هستند و آنانی که خدمات اجتماعی را انجام میدهند،  غیر سیاسی کردن اداره های انفاذ قانون با موضع گیری شدید در برابر کارمندان  متخلف حکومت، ما را در این مبارزه دشوار موفق خواهد ساخت .

احمد سعیدی

احمد سعیدی نویسنده و تحلیلگر امور سیاسی افغانستان می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا