خبر و دیدگاه

آیا به زودی شاهد بر افتادن نظام ایران خواهیم بود؟

در پاسخ به پرسش های شماری از دوستان:

در پاسخ باید گفت که باید این اندیشه را بیخی از سر خود به در کنیم و نباید زیر تاثیر جو پردازی های تبلیغی برخی از رسانه ها شویم. کسانی که در مسایل ایران وارد نیستند، این گونه پرسش ها را بسیار سطحی مطرح می نمایند. اما ایران شناسان یعنی کارشناسان مسایل ایران نیک می دانند که چنین چیزی به دور از احتمال است.
راهپیمایی ها، گردهمایی ها، پرخاشگری ها ، نافرمانی ها و اعتصابات توده یی در هر کشوری و در همه جا یک پدیده عادی است. خوب، ایران در تحریم به سر می برد و دولت آن سخت تنگدست شده است. در این حال، بهای بنزین در ایران یکی از ارزان ترین ها و بسیار بسیار پایین تر از قیمت جهانی است. اکنون دولت چاره یی جز بالا بردن بهای بنزین ندارد. زیرا خزانه دولت تهی است و به ناچار باید اندکی بهای بنزین را بالا می برد.
ایران بهای سنگینی در ازای آزادی و استقلال خود می پردازد. آزادی و استقلال هم حرف مفتی نیست که با دنگ و دهل و بر افراشتن درفش و اتن و آواز خوانی و دست افشانی و پا کوبی و سر دادن شعار های میان تهی و ستایش از این یا آن شاه مفلوک به دست بیاید. هزینه سنگینی دارد و کشوری که می خواهد مستقل باشد، باید در ازای آن قربانی بدهد و به قول معروف کمربندها را سخت ببندد. ایران کنون تنها کشور مستقل خاور میانه است.
بی تردید اوضاع کنونی نه به گناه نظام حاکم، بل که در اثر تحریم های نامشروع غرب به میان آمده است.
برای یک لحظه تصور نمایید که اگر در این چهل سال غرب و اعراب توطیه نمی کردند و جنگ با عراق را تحمیل نمی کردند، دارایی های ایران را بلوکه نمی کردند و تحریم های اخیر را وضع نمی نمودند، ایران چه وضعیتی می داشت؟
بیگمان در صف ده کشور برتر جهان می ایستاد و حالا انسان به کیهان فرستاده بود.
روحانیون ایران از روحانیون افغانستان از زمین تا آسمان تفاوت دارند. قم دارای یک حوزه علمیه یا اکادمی علوم مذهبی است که در آن طلبه ها زبان های خارجی و کامپیوتر و علوم مثبته را در کنار علوم دینی می آموزند و مانند ملاهای ما در مدارس وهابی طلبگی نمی کنند.
به هر رو، نظام کنونی کاستی هایی دارد و باید جای خود را به یک نظام ملی- اسلامی اعتدال گرا بدهد‌. اما نه با شیوه های سخت ابزاری، بل که با اصلاحات تدریجی. اوضاع کنونی بیشتر برخاسته از اثر تحریم های امریکا است، نه رفتارهای رژیم.

ایران برای دفاع از خود ناگزیر است در برابر توطیه ها، دسایس و دست درازی های امریکا، انگلیس، اسراییل، اعراب و ترکیه در عراق، سوریه، لبنان و یمن مقابله کند. اگر این کار را نکند، داعش را بر سوریه و عراق حاکم می سازند و نفت و گاز خلیج پارس را از راه ترکیه به اروپا صادر و کمر اقتصاد ایران را می شکنانند و این کشور را در محاصره رژیم های وهابی قرار می دهند و جنگ را به مرزها و حتا داخل ایران می کشانند.

در افغانستان هم عین قضیه است. مداخلات امریکا، انگلیس و اسراییل، برای ما زهر قاتل است. زیرا می خواهند از کشور ما یک اسراییل دیگر و تخته خیز تجاوزکارانه بسازند.‌ اما مداخلات وهابیون عرب، پاکستان و ترکیه بسیار ویرانگر است. به ویژه مداخلات پاکستان خطر استراتیژیک دارد. زیرا هدف آن اشغال نیمی از کشور و الحاق آن به خاک پاکستان د- فاکتو است.
ایران در افغانستان نه قصد و نه توان پیشبرد فارورد پالیسی و سیاست اشغال گرانه را دارد. سیاست آن در کشور ما واکنشی، بازدارنده و مهار کننده است. در نتیجه خطر استراتیژیک ندارد. بیشتر متوجه امنیت مرزهای شرقی آن کشور و مقابله با برنامه های امریکا و اعراب است. به ویژه بر ضد قاچاقچیان مواد مخدر و باندهای وهابی داعش و….
اگر نیک بنگریم، سیاست های ایران برای خنثی برنامه های وهابیون عرب و ملاهای پاکستانی به سود ما است و همچون وزنه متقابل به کار می رود. اگر ایران نباشد، سیل داعش به کشور ما سرازیر می شود و پاکستان دست بالایی در مداخله گری پیدا می کند. ما باید این هنر را فرا بگیریم که از پتنسیال ایران برای خنثی کردن توطئ های بی پایان پاکستان همچون وزنه متقابل بهره بگیریم.
ایران از گروه کوچکی از طالبان برای حمایت از مرزهایش در برابر داعش و امریکایی ها و جنگجویان وهابی بلوچ بهره برداری ابزاری می کند. اما بخش عمده و اصلی طالبان یعنی در حدود نود درصد زیر فرمان پاکستان است.
در ایران آرامی و امنیت است. تراز رفاه آن هم بسیار بالا است.
اما مشکل عمده در دشمنی امریکا، انگلیس، اسراییل و اعراب است. هیچ کشور جهان مانند کوریای شمالی، کوبا و ایران مورد تحریم نیست. این بهایی است که این کشورها به خاطر استقلال می پردازند.
البته، همه آن چه که در ایران می گذرد، مورد تایید نیست. نظام کنونی کاستی های بسیاری دارد و باید روند اصلاحات را تندتر کند. اما امکان براندازی رژیم نزدیک از راه راه انفجار درونی به صفر است.
راهبرد غرب روشن است. می کوشند با تحریم ها مردم را تنگدست و ناراضی از رژیم بسازند. آن گاه با سرازیر ساختن رودبار دالرهای عربی در کشور شورش و آشوب برپا کنند تا زمینه بر اندازی نظام را فراهم نمایند.
خوب، چنین هم کرده اند. اما بیهوده.
به زودی آشوب ها خاموش ساخته می شود.
برخی وضعیت کنونی ایران را با وضعیت شوروی پیشین مقایسه می کنند. ظاهرا چنین پنداشته می شود که هم در شوروی پیشین یک نظام ایدئولوژیک حاکم بود هم در ایران اکنون چنین رژیمی فرمانفرما است. چون رژیم شوروی پیشین فروپاشید، پس نتیجه می گیرند که فروپاشی نظام ایران هم محتوم است.
اما این گونه قرینه سازی بسیار دور از واقعیت است. برای مثال در چین هم نظم ایدئولوژیک فرمانفرما است اما چین با پیشگیری اصلاحات نه تنها از فروپاشی نظام جلوگیری کرد، بل که با سرعت در حال پیشرفت است و پیش بینی می شود که به زودی امریکا را را هم پشت سر خواهد گذشت و هیچ نشانه یی از فروپاشی نظام حاکم در چین دیده نمی شود. ایران هم به همان راه چین می رود.
وضعیت شوروی پیشین با ایران از زمین تا آسمان تفاوت دارد. حزب کمونیست شوروی به رغم تبلیغات پایه های مردمی نداشت. اما در ایران اکثریت مطلق مردم زیر تاثیر روحانیت شیعی قرار دارند و پایگاه توده یی نظام کنونی بسیار استوار است. گذشته از این ها همه ارتش، پلیس، سازمان اطلاعات و امنیت و نیز اقتصاد نیرومند ایران در دست روحانیت است. دولت ایران از حمایت قاطع چین و روسیه برخوردار است.

من هنوز در مسکو به سال ۱۹۸۵ گمان می بردم که رژیم کمونیستی در شوروی دیگر کارایی ندارد و باید جای خود را به یک رژیم سوسیال دموکرات بدهد. البته، فروپاشی شوروی را تصور نمی کردم. اما استحاله آن را به یک سیستم دیگر می توانستم تصور کنم. اما یک چیز مسلم بود. نفوس مسلمانان شوروی به گونه روزافزونی افزایش می یافت. در حالی که نفوس روس ها به شدت رو به کاهش داشت. این خطر احساس می شد و برخی از روس ها از آینده نگران بودند و از روزی می ترسیدند که مسلمانان در شوروی به اکثریت مبدل نشوند. از این رو، اظهارات بسیار کمرنگی از زبان برخی از اندیشمندان شوروی دال بر تقسیم شوروی به دو گستره مسلمان و غیر مسلمان شنیده می شد. شوروی ستیزی آشکاری در میان محصلان کشورهای اروپای شرقی مانند پولند و هنگری دیده می شد. همچنین از زبان برخی از اوکرایینی ها و تاتارهای کریمه هم سخن از جدایی شنیده می شد. در کل برخی رویدادها در استحاله شوروی بسیار موثر بود. مانند برگزاری المپیاد سال ۱۹۸۰، فستیوال ۱۹۸۵ و اسپارتاکیاد و نیز جنگ افغانستان و رویکار آمدن گرباچف و….
درکل باید متوجه یک نکته بسیار مهم باید بود و آن این که درهر انقلابی بازگشت دوباره بورژوازی در نسل سوم یک امر ناگزیر است. در شوروی در ۱۹۱۷ پس از انقلاب کارگران و دهقانان و نظامیان دونپایه روستایی جای بورژوازی پتربورگی رومانفی را با قدمت شش سده یی گرفتند. اما فرزندان آن ها همه وزیر، رییس، افسران بلند پایه دیپلومات ها ، والی و رییس و مدیر شدند. فرزندان این ها دیگر هیچ پیوندی با پدربزرگان شان نداشتند. بل که فرزندان لایه های حاکم بودند که در ناز و نعمت بزرگ شده و با جهان بیرون پیوندهای گسترده داشتند. هنگامی که نسل سوم یعنی نوه های انقلابیون به قدرت رسیدند، در واقع نه طبقه کارگر و رنجبر بل که یک لایه بورژوازی تازه و نوپا بودند. من این لایه را بازگشت بروژوازی در نسل سوم نام نهاده ام. (من در باره دلایل فروپاشی شوروی پیشین بیست سال پیش سخنرانی یی در لندن داشتم که در کتاب افغاستا ن به کجا می رود، بازتاب یافته است.)
در ایران هم عین روند تکرار شدنی است. نسل نخست انقلابیون مذهبی بودند. از این نسل چیزی بر جا نمانده است. اکنون در واقع فرزندان انقلابیون بر سر قدرت اند که به نام آغازاده ها یاد می شوند. این ها همه چیز را در ایران در دست دارند. پس از گذشت پنج تا ده سال دیگر که فرزندان این ها رویکار شدند، دیگر با ارزش های پدران و پدر بزرگان شان بدرود خواهند گفت و در سیمای یک نسل ناسیونالیست دارای دیدگاه های مذهبی اعتدالی تبارز خواهند کرد. تا آن دم ایران باید گام به گام از نردبان اصلاحات بالا برود. هر گونه انقلاب، شورش و کودتا ایران را پنج سده دیگر عقب می زند و موجب فرار ده ها میلیارد دالر از این کشور می شود. ایران پتنسیال مبدل شدن به یکی از ده کشور برتر جهان را دارد. اما غرب در این امر ذینفع نیست. از همین رو، پیوسته می کوشد با هزاران نیرنگ جلو پیشرفت ایران را بگیرد. تحریم ها در همین راستا است. آشوب کنونی بیشتر با پول اعراب تمویل می شود. اما به زودی خاموش خواهد شد.

تا جایی که من می دانم، مخالفان رژیم کنونی ایران بیشتر در میان اقلیت های قومی، زبانی و مذهبی است و شماری هم تجدد طلبان در تهران. شاید درصدی کل مخالفان از ۲۰ درصد بالا نرود که آن هم بسیار سخت پراکنده اند. ۸۰ درصد دیگر هواداران نظام کنونی هستند. اما در داخل نظام دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا با هم در تضاد هستند.اما این تضادها در حدی نیست که منجر به سرنگونی رژیم شود. مردم خواستار بازگشت پسر شاه نیستند. زیرا می دانند که بار دیگر دست امریکا، انگلیس و اسراییل و شیوخ مرتجع عرب به ایران باز خواهد شد. الترناتیف دیگر هم نیست.
بهترین راه برای ایران پیشگری روند اصلاحات تدریجی است. اکنون باید به اصلاحات شتاب بیشتری داده شود. مشکل اقتصادی را ایران حل می توانند. بسنده نفت خود را برای پنج سال آینده با تخفیف به چین و روسیه و پیش فروش کند.
ایران پتنسیال بسیار عظیمی دارد. ایران سومین ذخایر نفتی و دومین ذخایر گازی جهان را در اختیار دارد. در عین حال، ۵۰ میلیارد تن مواد معدنی دارد. از جمله پنج درصد مس جهان را. اکنون از دید توسعه و وزن اقتصادی جایگاه هفدهم در جهان را داراست.
شاید تحریم ها چند سال دوام کند. اما ایران می تواند راه های گوناگونی را برا دور زدن تحریم ها پیدا نماید. ایران همین اکنون به یک قدرت بسیار بزرگ نظامی مبدل گردیده استو نوان نظامی آن به گونه فزاینده یی رو به افزایش است. دیری نخواهد گذشت که شاهد فرستادن ماهواره ایرانی به کیهان خواهیم بود. اما درست است که بهای بنزین و گوشت مرغ در آن کشور بسیار بالا رفته است. بی چون و چرا مردم از وضعیت کنونی رنج می برند. اما بخش بزرگی از مردم نی می دانند که این بهایی است که در ازای استقلال و آزادی خود می پردازند. در آشوب ها و ناآرامی های اخیر دست ها و پول خارجی نقش دارد. اما در حدی نیست که منجر به کدام رویداد دراماتیک شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا