خبر و دیدگاه

احمدشاه ابدالى

امپراطور یا غارتگر ؟

هر چند سینماگران هندى دوسال قبل اقدام به ساخت فلم پانى پت نمودند. اما مردم بى خبر ما تازه مطلع شده و غائله ى در شبکه هاى اجتماعى خلق نموده اند. و بجاى رساندن صداى اعتراض شان از مجارى رسمى و قانونى به مقامات هندى، بین خود دعوا برپا کرده اند، چنانکه فعالین پشتون او را جهانگشا و امپراطور خطاب مى کنند و کاربران تاجیک از او بعنوان غارتگر یاد مى نمایند.

یکى از مشخصه هاى جوامع متفرق اینست که به بهانه هر پدیده ى به سر همدیگر میکوبند و هر چیزى را وجه المعامله اختلاف شان قرار میدهند. دیدگاه من نه مشابه موافقان احمدشاه درانى است و نه هم نظیر مخالفانش.

واقعیت آنست که هر شخصیت تاریخى ایکه فتوحات داشته و لشکرکشى نموده، داراى دو چهره کاملاً متضاد است. براى ملتش قهرمان و براى مردمانى که بالاى آنها لشکرکشى نموده جنایتکار است. چنگیز قهرمان نژاد مغل است، اما براى بسیارى از اقوام ساکن در آسیا، یک جنایتکار تمام عیار است که با قساوت و خونریزى بر آنها تاخته است. همینطور اسکندر و هیتلر و تیمور لنگ و سایرین. در همین زمانه خود ما، اردوغان با لشکرکشى به شمال سوریه، قهرمان ترک هاست که سیماى یک جنایتکار از او در تصور کُرد ها ترسیم شده.

من ذهنیت بدى در مورد احمدشاه درانى ندارم و مخالف لشکرکشى هایش به هندوستان هم نیستم. زیرا هر پدیده ى را باید در زمینه و کانتکست خودش بررسى نمود. تاریخ همواره صحنه لشکرکشى قدرتمندان و غارت شدن ضعیفان بوده. مگر دیروز شوروى و امروز امریکا به کشور ما لشکرکشى ننموده اند که احمدشاه درانى را مستثنىٰ بدانیم. مگر در قرن ٢١ امریکا به عراق، روسیه به اوکراین و اردوغان به سوریه وارد نشده که سه صد سال به عقب برویم و در مورد احمدشاه درانى درس اخلاق بدهیم که چرا کبوتر صلح نبوده.

حقیقت آنست که احمدخان در ایران پرورده شد و در رکاب نادر افشار لشکرکشى و غارتگرى را آموخت. بعد از فتح و کسب غنایم هندوستان توسط نادر افشار و مرگ وى، احمدشاه جوان با دست پُر به قندهار زادگاهش برگشت که با فرهنگ اجتماعى آن بیگانه و ناآشنا بود. اما با غنایم و حمایت یکى از پیران مرموز طریقت، صابر شاه در جرگه قندهار بحیث حاکم خراسان برگزیده شد.

در اول او تصور مى نمود که شاید هندوان همانگونه که مقهور نادرشاه افشار شده بودند، به وى نیز مطیع خواهند شد و امتیاز خواهند داد که زیر بار نرفتند. بعدا یگانه دلیل لشکرکشى هاى او را در نافرمانى سران غلجایى و درانى و خطر انقراض حکومتش میتوان جستجو نمود.

احمدشاه با توزیع غنایم غارت کرده از هند به سران قبایل پشتون براى مدتى آنها را مطیع خود ساخت. اما نه بزرگان قبایل قانع بودند و نه او امکان این را داشت تا پیوسته جیب آنها پُر و خاطر خود را از شر شورش شان آرام نگهدارد. همان بود که هر ازگاهى فیل خیالش هواى هندوستان میکرد. هزاران جوان پشتون را با امید و اشتیاق غنیمت هند، ماه ها در راه هاى دور و دراز هندوستان با خود مى برد. برخى کشته و بعضى دیگر مقدارى غنیمت بدست آورده، دوباره همان مسیر را طى مى نمودند. همین که دوباره مشکل ساز مى شدند. بانگ رحیل دیگر و شیپور جنگ دیگرى زده میشد.

بدین ترتیب علاوه بر کشتار مردمان هند و غارت اموال شان، با هلاکت جوانان قبایل پشتون، قدرت سران درانى و غلجایى را نیز بر ضد خودش تضعیف مى نمود. البته مقدارى پول و امکانات هم به آنها سرازیر مى شد. او نه در فکر تسخیر و ایجاد امپراطورى در هند بود و نه توانش را داشت. پیآمد جنگ هاى او، هندى ها را چنان آسیب پذیر ساخت که استعمارگران بریتانیایى سالیان درازى آنرا در اختیار گرفتند. در اینسوى قضیه نیز، مصروفیت و اشتغال احمدشان در هند، باعث شد تا اقوام پراگنده پشتون همچنان در حالت بدوى باقى مانده از نعمت بوجود آمدن حکومت قدرتمند مرکزى محروم شوند.

چنانکه بعد از مرگ احمدشاه، پسر راحت طلب او تیمور شاه که نه توان لشکرکشى را همچون پدرش داشت و نه میتوانست قناعت بزرگان طماع و شرور قومى را حاصل نماید. از ترس و وحشت شورش اقوام غلجایى و درانى، پایتخت را از قندهار به کابل منتقل نمود و مقامات لشکرى و کشورى اش را از اقوام غیر پشتون انتخاب کرد.

و اما در خصوص مشاجرات فیسبوکى و به جواب مخالفان احمدشاه درانى، همینقدر میگویم که حداقلِ آنچه را که در کارنامه احمدشاه درانى تائید میکنم، اینست که اوضاع آن زمان را برعکس امروز شکل داده بود. حکام ایران، خوانین آسیاى میانه و قبایل مسیر هند از وى حساب مى برند و به اصطلاح فرهاد دریا، گردن شان پت بود. سالیان بعد از وى چنان شد که دوست محمد خان با رنجیت سنگ قابل مقایسه نبود و این سیر نزولى چنان ادامه یافت که سردار محمد خان طلایى پدر کلان داود خان، پشاور را نیز بزدلانه واگذار شد. تنظیم هاى جهادى مطابق برنامه پاکستان عمل نمودند و تحریک طالبان عروسک دستآموز نظامیان اسلام آباد بود. و امروز که کلید صلح و جنگ ما بدست جنرالان آفتابزده پاکستانى است. اگر دیروزِ احمدشاه و امروزِ کرزى و اشرف غنى را مقایسه کنیم، انصاف حکم مى کند که در مورد احمدشاه درانى، بى مهر نباشیم و قضاوت واقعبینانه نمائیم.

و اما به آنعده از فاشیستان قوم پشتون باید گفت که قبل از آنکه هندى ها احمدشاه را در فلم پانى پت غارتگر نمایش دهند، تصویر غارتگرى او در ذهن هموطنان غیر پشتون تان حک شده. قبل از اعتراض به دولت هندوستان، به مرمت چهره خدشه دار و مخدوش تان در افغانستان بکوشید. و این ذهنیت نتیجه محتوم گرایشات تمامیتخواهانه و انحصار گرایانه قومى شماست.

مادامیکه نخبه گان قومگراى پشتون براى زعامت انحصارى این کشور، ادعا مى نمایند که خون احمدشاه درانى در رگ هاى شان جریان دارد. اقوام غیر پشتون حق دارند، او را از خود ندانند و غارتگرش محسوب کنند. ضمناً تا زمانیکه به شخصیت هاى اقوام دیگر اهانت روا مى دارید، انتظار نداشته باشید، بزرگان تاریخى تان محترم پنداشته شوند.

در آخر به دو نکته اشاره مى نمایم اینکه، در زمانه احمدشاه درانى، کشور گشایى بدون غارتگرى امکان پذیر نبود و غارتگرى بدون کشور گشایى. ثانیاً زمانى میتوانیم بطور یکپارچه از قهرمانان و افتخارات تاریخى خود حراست و پاسدارى کنیم که ملت واحدى باشیىم و مواریث تاریخى مشترکى داشته باشیم. زیرا هویت ملى بر مبناى اشتراکات تاریخى، اجتماعى، تمدنى و فرهنگى شکل میگرد، نه در حذف و تضعیف یکدیگر !

Afbeelding kan het volgende bevatten: 2 mensen

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا