خبر و دیدگاه

همسران و شوهران وارداتی

بنده زیاد تر از بیست سال قبل در چارچوب اتحادیه افغانها به یاری و همکاری بانو رنا جان پوپل و داکتر وحید جان مؤمند دفتر جلوگیری حل و فصل منازعات خانوداگی را  نهادینه کردم .
درین بیست سال که گذشت نه تنها که دوستان و عزیزان من را برای عقد نکاح نوردیده های شان حتی در أروپا و کانادا دعوت کردند ؛ بسیاری مسایل بغرنج خانوادگی را حل  کردیم به شمول حل و فصل طلاق. دلیل موفقیت کار این بود که من منحیث یک جامعه شناس  و بشر شناس مسلمان متوجه شدم که یگانه راه حل مشکلات خانوادگی افغانان اسلام است نه روانشناسی امریکایی. اما اسلام را که من در امریکا شناختم  بیانگر این حقیقت بود که زن و مرد از نگاه مدنی در اسلام مساوی هستند و زنان از مردان کمی و کمبودی ندارند به جز از تقوی و دانش. با این اندیشه عدالت بود که خانواده ها کمک شدند، زنان و شوهران آشتی داده شدند، و یا آبرومندانه جدا شدند و منحیث موجودات آزاد و مستقل برای خود تصمیم گرفتند نه اینکه فرهنگ کهنه و پوسیده قومی که ما همه در آن خمیر شده ایم برای شان تصمیم گیرد. طور مثال زن حق طلاق را ندارد.  مطالعات نشان میدهد که نه تنها زنان حق جدا شدن را دارند، مرد باید فورا طلاق را صادر کند.
مطالب را که می خوانید نتیجه ٢۶ سال مطالعات این محقق می باشد.
یکی از موضوعات که افغانان کمتر توجه کردند ازدواج از امریکا و اروپا در افغانستان بود با اینکه من در چندین برنامه تلویزیونی همین پیشنهاد را کردم که از همسر و شوهر وارداتی جلوگیری کنند زیرا پرونده های خانوادگی در امریکا نشان میدهد که این ازدواج ها در حدود ٩۵ در صد ناکام مانده است .
دو سه موضوع در تحقیقات خانوادگی مردم افغانستان در هجرت قابل یادآوری است :
اول موضوع جالب این است که دختران افغان در غرب زیاد تر تحصیل یافته تر هستند به مقایسه پسران افغان. دلیل این نکته این است که  به نام غیرت و ناموس خانواده ها زیاد تر حامی دختران بوده اند. اگر پسر ناوقت شب آمده است والدین خود را خاموش گرفته اند و اما دختر این اجازه را نداشته است.  اگر پسر یک دوست دختر داشته و حتی او را در خانه آورده است درست بوده و اما دختر این اجازه را نداشته است. اگر پسر همرای رفقائ خود برای چند شب خارج از شهر رفته درست بوده و اما دختر این اجازه را نداشته است. اکثر پسران با یک بی بند و باری بزرگ شدند و همین کوشش کردند بدون اینکه تحصیل کرده باشند صاحب پول و ثروت شوند و اما دختران ، ” دخترم گوشه گوشه برو و با کسی غرض نگیری و زود خانه بیا”  از والدین شنیده اند. نتیجه اینکه پنج سال بعد، دختر حتی شامل دوره ماستری شده است و پسر کالج دو ساله را هم هنوز  تمام نکرده است. قبل از سروی این موضوع من متوجه شدم که دختران زیاد تر برای تحصیلات مافوق لیسانس درخواست میکنند و دلیل آن این بود که یک عده زیاد دختران افغان حتی از ایالات دیگر از من درخواست کرده اند که برای شان توصیه نامه یا Recommendation letter برای شمول در دوره ماستری بنویسم.
تحصیلات بلند دختران از نگاه مطالعات دموگرافی افغانی در غرب باعث شد که شوهر ایده آل تحصیل یافته برای شان میسر نشود و از این موضوع  مطالب دیگر بروز کرد
اول یک عده دختران چون به سویه خود شوهر نیافتند مجبور شدند:
الف: با یک امریکایی ازدواج کنند و چالش شان این بود که امریکایی باید مسلمان میشد با اینکه یک عده بسیار کم مسلمان نشدند.
ب: تنها  جوانان افغان بی تحصیل نبودند بلکه یک عده زیاد عیاش هم بودند و این موضوع دختران را از ازدواج دلسرد میکرد.
سوم:  دختران فکر کردند که در افغانستان ازدواج کنند که این چالش های دیگر را با خود داشت که پسان تشریح می کنیم .
چهارم: نظام دموکراسی لیبرال غربی هم فرهنگ افغانی را صدمه زد و هم فرهنگ اسلامی را و این خلای فرهنگی  باعث جنجال های دیگر شد.
و بلاخره خانواده ها در افغانستان از همدیگر اکثرا یک شناخت داشتند . در خارج شناخت خانواده مطلق از بین رفت و پسر یا دختر افغانستان نمیدانست که به کجا پای می ماند. در امریکا همه صاحب یک زندگی مادی شدند و اما برای یک زندگی زناشوهری کافی نبود زیرا تفاوت های اخلاقی و فرهنگی بسیار زیاد وجود دارد.
تحقیقات اتنولوژی افغانان در غرب بیانگر دلایل گوناگون است که همسر و شوهر وارداتی نتیجه درست نداده است .
اول و مهمترین آن تضاد فرهنگی بین دختر که در امریکا بزرگ شده و پسر که در افغانستان بزرگ شده است. فکر نکنیم که نام دختر گلموره است و او مانند یک دختر أفغان که در افغانستان بزرگ شده است فکر میکند و یا پسر که در امریکا بزرگ شده مثل یک پسر که در کابل بزرگ شده است ذهنیت دارد. تفاوت های فرهنگی بسیار است. دختران که در امریکا بزرک شده اند آزادمنش هستند. دوستان خود را دارند. دوست دارند که حتی با دوستان دختر خود سفر روند و لباس های   غربی به بر میکنند. دوست ندارند کنترل شوند. با دوستان همکار خود مرد و زن برای غذای ظهر از دفتر بیرون می روند. آزادانه به یک کسی که کار داشته باشند تیلفون میکنند. پسر افغان که در کابل بزرگ شده است فکر میکند که همسرش ملکیت اوست. روابط اجتماعی دختر را کنترل میکند. دوست ندارد نامزدش با هر کس هم صحبت شود. این را ننگ میداد ( یک انگاشت قومی و قبائلی ) . پسران دوست دارند که همان قسمیکه آنها میخواهند دختر زندگی کند یعنی از دختر یک گدیگ کوکی می سازد. وقتی نکاح صورت میگیرد اکثرا دختران دوباره به امریکا بر میگردند و کار های نامزد خود را در جریان می اندازند. در عین زمان با نامزد در تیلفون صحبت میکند تا او را خوبتر بشناسد. اینجاست که تفاوت های فکری بروز میکند و یک عده دختران از تصمیم خود منصرف می شوند. حالا وقتی طلاق میخواهد پسر أفغان از کابل طلاق نمیدهد در حالیکه طلاق خواستن حق زن هم است. درین جاست که روابط به دشمنی تبدیل میشود. چون هدف پسر زیاد تر آمدن به خارج است میخواهد به زور بقبولاند که باید این ازدواج پابرجا ماند. تا دیروز قربان و صدقه میشد و امروز چه فحش و دشنام میدهد که من چند تن را که در تیلفون دختر ثبت شده بوده شنیده ام انسان شاخ میکشد. اویکه موفق میشود امریکا برسد اول کار پیدا کرده نه می تواند و مهمتر اینکه اکثر این جوانان کوشش نه میکنند خود را برسانند. مرد که باید نفقه آورنده باشد بر عکس در خانه است و دختر کار میکند. یک عده کار های خورد و ریزه را که ما همه در شروع درین کشور کردیم قبول نمیکنند. دیده شده است که شوهر وإرادتی باردو ش دختر شده است. دختران مصارف آمدن شوهر را هم متقبِّل شده اند زیرا  شوهران وارداتی اقتصاد قوی ندارند که مصارف ویزه ، سفر به امریکا و غیره را تادیه کنند.  دختر نه تنها مجبور است کار کند. شبانه که از کار برمیگردد  پخت و پر و آشپزی هم باید بکند و یک عده زیاد شوهران وارداتی ننگ میدانند که  با همسر خود کمک کنند و چون مرد دین اسلام را به شکل مرد سالاری آموخته است.  نمیداند که پیامبر اسلام با همسرانش در امور منزل همکاری میکرد و همکاری با همسر سنت اسلام است . بعضی دختر هایکه شغل شان إیجاب سفر کردن را میکند  شوهران مانع می شوند که همسر شان  تنها سفر کنند. مردم کابل که ما بزرگ شدیم با اعضای زن خانواده  مانند دختر ماما و دختر کاکا  در وقت مصافحه روبوسی می کنیم و این روابط خانوادگی را همیشه داشته ایم. همسر وارداتی حتی مانع صحبت کردن همسرش با پسر عمه اش یا خاله اش میشود و نزدیکی به این أشخاص را حرام می شمارد.  جنجال ها روز به روز افزایش می یابد و به مجرد که شوهر وارداتی ” گرین کارت” را از دفتر مهاجرت أخذ کرد. طلاق  را رسما از محکمه درخواست میکند.
سوْال زیاد تر مطرح میشود  که چرا یک عده دختران و پسران أفغان خارج از کشور در افغانستان ازدواج میکنند؟
اول پسران: اینها فکر میکنند که دختران افغان در امریکا بسیار آزادمنش شده اند و از دموکراسی امریکایی سوء استفاده میکنند و همیشه سخن از آزادی و حقوق مساوی می زنند. شنیده شده که دختران درین کشور ” چشم سفید” شده اند. اینها یک دختر چشم و گوش بسته را از کابل می آورند و دو سال نه میگذرد که دختر از صد امریکایی زیاد تر تقاضای حقوق میکند . حجاب را به دور می اندازد و چنان غربی میشود که شوهرش شاخ میکشد . خشو  و خانواده  شوهر توقع دارند تا عروس شان به ذوق آنها زندگی کنند و این آرزو  به ثمر نه می رسد حتی دختر خاله و کاکا بوده است .
دختران : سروی این محقق نشان میدهد که دلیل اول اینکه در افغانستان ازدواج میکنند فشار خانواده است. مرد ایده آل پیشنهاد نه می کند و خانواده فشار می آورد که باید دختر شان در افغانستان  ازدواج کند. دختر جملات مانند ” وقتت تیر میشه ” ، ” تا کی صبر میکنی ” ، ” پیر شدی” ، ” پسان اولاد دار نمیشی ” و غیره را می شنوند و بلاخره زیر فشار خانواده دل و نادل اقدام میکنند .
دلیل دوم این است که دختران به این عقیده هستند که جوانان افغان همه خوشگزارنی میکنند و وقتی ازدواج میکنند رو به دختر افغان می آورند و توقعات عجیب و غریب دارند . یک دلیل دیگر این است که یک عده جوانان که لیاقت ازدواج را دارند از ایالت که زندگی میکنند کوچ نمیکنند و دختران هم دوست ندارند که ایالت خود و خانواده خود را ترک کنند . یک عده دختران افغان فکر میکنندکه وقتی یک شوهر را وارد میکنند چون در کنار ازدواج به او یک خدمت کرده اند که امریکا آمده است امکان این میرود که مرد وارداتی با سپاس باشد و بتواند یک شوهر خوب باشد. دختران مانند پسران این تصور را دارند که پسران بسیار غربی شده اند در حالیکه خود شان هم غربی شده اند. جوانان افغان در امریکا از افغانیت یگانه چیز ی را  که خوب آموخته اند رقص و اتن است . أکثریت فارسی یا پشتو صحبت میکنند. و اما نوشته نه می توانند. أکثریت مسایل ابتدائی اسلام را نمیدانند. و نمیدانند که چرا نکاح میکنند. نکاح یک عنعنه است نه اینکه جوانان با معیار خانوادگی اسلامی زندگی کنند. دختران افغان بعضا تصور میکنند که یک شوهر که از افغانستان می آید خلای فرهنگی را پر خواهد کرد غافل ازینکه تفاوت فرهنگی به اندازه ای زیاد است که همه روابط را زیر شعاع قرار میدهد.
شوهران امریکایی که مسلمان شده اند روابط بهتر دارند با اینکه تعداد زیاد آنها به نام مسلمان شده اند. بعضی امریکایی ها که مسلمان شده اند سوْال میکنند که خانواده همسر افغان او قطعا زندگی اسلامی ندارند پس چرا خواستند که او مسلمان شود ؟
مطالعات زندگانی افغانان در غرب زیاد تر میشود تحقیق شود زیرا یکی از مهاجرین جدید در امریکا به شمار می روند. سروی و تحقیق این محقق می تواند از نگاه تحقیقات یک آغاز باشد چنانچه ده سال قبل دلایل جنجال های خانوادگی را در امریکا زیر عنوان 🙏Hit Me Not یعنی من را نزن به زبان انگلیسی به نشر سپردم. امیدوارم جوانان که در اکادمیه هستند این مطالعات را دوام دهند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا