خبر و دیدگاه

هنر های زیبا در کشور قومی و قبائلی ‎

هنر های زیبا و تعصبات در افغانستان 
از استقلال سیاسی افغانستان به همت مرحوم اعلیحضرت امان الله صد سال گذشت و درین صد سال  جامعه افغانستان نه تنها مدنی نشد و روز به روز خراب تر شد  و تعصب مخصوصا در  مقابل زنان به أوج آن رسیده است  و بنیاد های حقوق بشر و مدنی که بعد از انعقاد دموکراسی صادراتی امریکایی عرض اندام کردن ناکام ماندند تا جامعه را مدنی سازند . کشتن شرم آور فرخنده مثال  است از یک جامعه غیر مدنی .
جامعه مدنی آن است که مردم به اساس قانون زندگی میکنند و امروز که مردم اروپایی و امریکایی بطور نسبی  آرام هستند برای این است که بعد از انقلاب کبیر فرانسه که تاثیرات آن در اروپا جهان شمول بود روز به روز اروپا را با قانون ساختند و اویکه  قانون را مراعات نکرد سر بریدند . بلی اویکه مخالف حقوق انسان بود و مخالف قانون که به  رای أکثریت تصویب شده بود سر بریدند .
یکی از موضوعات حاد در کشور مقام زن است در مقابل مرد. جامعه ای ما نه تنها که مدنی نیست قومی و قبائلی است. در اسلام حقوق زن و مرد از نگاه مدنی مساوی  است و قرآن جزئی ترین تبعیض بر علیه زن روا نداشته است. اما وقتی مساله خواندن و  موسیقی و رقص مطرح میشود اگر مردان میخوانند درست است و اگر زنان میخوانند درست نیست. اگر مردان می رقصند درست است و اگر زنان می رقصند درست  نیست. جالب اینکه اتن که یک رقص پرشور است روا است و دیگر رقص ها روا نیست. در حالیکه در دین ناسیونالیزم وجود ندارد. در هیچ جای قرآن و حدیث ما پیدا نه می کنیم که رقص حرام است. مهمتر اینکه در اسلام همان چیزی که برای مردان حرام است برای زنان هم حرام است. نکته دیگر اینکه در یک جامعه مدنی هیچ کس به کار یک دیگر  مداخله نه می کند. مردم تنها نزد قانون مسول هستند و اما در کشور ما هر کس  یک دیگر را به کفر محکوم میکند. چون خودش رقص را خوش ندارد. کسی که می رقصد او را فاحشه خطاب میکند و اگر مخالف قضیه پشتونستان باشد او را خاین خطاب میکنند. در حالیکه رقص در جهان امروز یکی از هنر های زیبا است و عقاید سیاسی مردم هم باید به اساس ماده های قانونی احترام شود.
 جوانان افغانستان باید بسیار روی مدنی ساختن جامعه کار کنند  و طبقه مذهبی را که سألها مردم را زیر عنوان دین و سنت استثمار کرده اند باید مبارزه کرد. حالا که دوران سلطنت و کمونیزم و طالب سازی خلاص شد باید نگزاریم که استثمار شویم و علم آزادی را بالآ کنیم . دین از سیاست جدا نیست و اما دین تحمیل هم نمیشود. وقتی مردم  حق تفکر   و حق آزادی فردی را بدون  ماده های قانونی  نداشته باشند و به نام  عنعنه. توسط یک گروه کنترل شوند وضع ما بسیار رقت بار است.  یا خود ما باید برای خود تصمیم بگیریم و ماده قانون باید وجود داشته باشد  که در لوای قانون زندگی کنیم در غیر آن با انارشیزم زندگی می کنیم  و این زندگی بسیار فلاکت بار خواهد بود مثلیکه همین اکنون است.
دوازدهم  اکتوبر ٢٠١٩

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا