خبر و دیدگاه

وزیر تا وزیر

یادی از شهید میوند وال

اولین سفرما درماه حمل سال ۱۹۶۲ به صفحات شمال کشور، برای برگزاری جشن دهقان بود. دهقانانی که ازحیوانات خود درفصل زمستان به خوبی رسیدگی وهم چنان کسانی که حاصل بهتراز زمین های شان برداشته بودند، باید تقدیرمی شدند، دررأ س هیئت وزیرزراعت غلام حیدرعدالت بود، رؤسای مالداری، ترویج نباتات، سه مدیرعمومی ازبخش های مختلف ومتخصصین زراعت ازایالات متحدۀ امریکا وگروپ فنی که ما بودیم. وزیرراهمراهی میکردیم. عدۀ زیادی ازمامورین برای خدا حافظی درمقابل دفتر وزیرآمده بودند درهمین حال رئیسی درخواستی به وزیر پیش کرد که امری بدهد، وزیر امری نوشت، رئیس بعد مطالعه گفت: « صاحب این امرخلاف قانون است.» عدالت چیغ زد وگفت: «پدر ل… بی نام … چه وچی …. من خودم قانونم، بروگم شو.»

غلام حیدرعدالت، حسن شرق داکترسهیل و غلام رسول رئیس ضبط احوالات، این چهار کلاه شب ها وروزها باهم بودند وسرنوشت مملکت را رقم میزدند.

بلی وی ازآن وزرای درجه اول ومحمد زائی نسب ازکسانی خاص سردار داؤود بود. یکی ازدوستان شان قِسم شوخی از داکتر سهیل پرسیده بود؛ چرا شما همیش یکجا می باشید؟ درجواب شنیده بود ما یکی بالای دیگر اعتبارنداریم که دیگری تنها بماند ودرنزد بادار نمامی کند.

بدنیست مثالی ازیک وزیرازمردم عام هم ببریم. هنگامی که دروزارت اطلاعات وفرهنگ درمدیریت عمومی سمعی وبصری درسال ۱۹۶۵ بودم، شهید میوندوال وزیرآن وزارت بود. روزی ازدروازۀ شمالی آن وزارت بالا می آمدم، درمنزل سوم پهلوی راست ما مدیریت عمومی اداری که پیادۀ دفترآن بالای چوکی نشسته بود، دروازۀ لفت بازشد، وزیربرآمد چشمش به اوافتاد، پیادۀ دفترقد راست ایستاد سلام وتعظیم کرد، میوندوال باوی دست داد، به احوال پرسی شروع کردند، ازترس اینکه مبادا ازمن بپرسد، کجا بودی چرا بالای وظیفه ات نیستی، خود را درخلای دروازۀ شعبۀ عکاسی پنهان کردم، صدای شان را به خوبی می شنیدم. وزیرازپیادۀ دفتردرحالیکه دستش را دردست داشت، ازفامیلش نام گرفته احوال پرسی میکرد، بچه ها ازمکتب خلاص شدند؟ دخترت کارمیکند، خانم صاحب خوب است، معلوم بود سابقۀ دوستی دربین شان بود، بلی این یک وزیربود وآن دیگرهم وزیر !

 

میان ماه من تا ماه گردون    تفاوت از زمین تا آسمان است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا