خبر و دیدگاه

نخبگان حاکم، ظرفیت فکری و سیاسی مدیریت بحران را ندارند

 

 

شهر کابل ظاهرا بهای «پیشرفت‌های فوق العاده‌‌ی» صلح زلمی خلیل‌زاد با  طالبان را می‌پردازد. در ۲۴ ساعت خونین گذشته، بیشتر از ۵۰ تن در حملات تروریستی کشته و نزدیک به صد و پنجاه تن دیگر مجروح شده‌اند. حجم تلفات انسانی و آوارهای بازمانده از حملات یادآور روزهای خونین بغداد در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ است.

هیچ کسی مانند مقام‌های ارشد امنیتی به درستی نمی‌دانند و یا نمی‌خواهند آشکار کنند که در کابل و شهرهای افغانستان واقعا چه می‌گذرد. آن‌هایی که دل به نتایج آخرین دور گفت‌و‌گوی‌های آمریکا و طالبان در قطر بسته‌اند، استدال می‌کنند که موج به راه افتاده خشونت و کشتار در کابل و شهرهای دیگر افغانستان، تلاشی برای نشان‌دادن آخرین ضرب شصت طالبان به آمریکا، پیش از توافق صلح و احتمالا دوام چانه‌زنی برای گرفتن امتیازهای بیشتر در مذاکرات است. مقام‌های حکومت افغانستان نیز با «تقبیح حملات بزدلانه دشمن»، که حالا به یک سنت حکومت‌داری تبدیل شده، همچنان اصرار می‌ورزد که کشور و دولت در کنترل دست توانای نظام است و «برنامه‌های دقیق امنیتی» اجرا می‌شود.

اما واقعیت تلخ و آزاردهنده‌ای که شهروندان افغانستان از هرات تا کابل و از قندهار تا تخار هر روز با آن مواجه‌اند، نه همخوانی با روایت سیاسیون گویا صلح طلب و صلح‌جو دارد؛ نه شباهتی به آرمان‌شهر امنیتی و خیالی‌بافی‌های مقام‌های حکومتی دارد؛ و نه سنخیتی با آرزوی پایان «اشغال افغانستان» ملاهای شورای کویته. متاسفانه جهانگردی زلمی خلیل‌زاد و برگزاری نشست‌های پی در پی «بین الافغانی» و «غیرالافغانی» نیز روزمرگی‌های خونین انسان افغانستانی را تغییر نداده است و آن‌طوری که از قرائن بر می‌آید، آینده‌ امیدوار کننده‌ای پس از توافق خروج نیروهای آمریکایی و برگشت حاکمیت طالبان بر بخش‌های از سیاست و دولت افغانستان وجود ندارد.

بخش دیگری از واقعیت خونین افغانستان این است که جان و زندگی انسان‌های این سرزمین به ارقام بی‌جان و بی‌روحی تقلیل یافته‌اند که فقط به درد سرخط خبرها و سرمقاله‌های روزنامه‌ها می‌خورد. اصلا دیریست بسیاری از ما حتا برای شمردن حوادث خونین افغانستان وقت نمی‌گذاریم. کار ما از شمردن گذشته است؛ ما از درمانده‌ترین مردمان زمینیم، گیرافتاده در تندبادهای کشنده تاریخی از بی‌سرنوشتی، نابخردی سیاسی، وابستگی، ایدئولوژی زدگی، و فقر. در چنین وضعی، بهترین کاری که از فرط درماندگی پس از یک حادثه خونین انجام می‌دهیم ریختن به شبکه‌های اجتماعی و بیان درماندگی جمعی به صدها سخن و صدها شیوه است. شگفت این‌که در چنین دعاخوانی‌های جمعی و بی‌اثر همه از حکومتی و غیرحکومتی دست به دست هم می‌دهیم و منتظریم منجی موعود از جایی فرا برسد و معجزه‌ای اتفاق بیفتد.

نویسنده به ظهور هیچ منجی، هیچ رهبر کاریزماتیک، و هیچ گونه بت‌تراشی از مردان سیاسی -که به گفته سهراب سپهری می‌شود جای هر کدام آن‌ها درخت نشاند – باور ندارد. اما لازم‌ است یادآوری شود که نخبگان حاکم، ظرفیت فکری و سیاسی مدیریت بحران، امید آفرینی و انگیزه‌دهی برای بسیج و مقاومت همگانی در برابر ترور و وحشت طالبانی را ندارند. توهمات روزافزون ذهنی این مجموعه و فهم ناقص آن‌ها از افغانستان و پیچیدگی‌های قضیه افغانستان، هم در جبهه سیاست و هم در جبهه جنگ ما را با شکست مواجه ساخته است. با دروغ، فریب و تزویر قطعا می‌شود بر گرده‌های مردم سوار شد، اما نمی‌توان برای مردم امنیت روحی و روانی آفرید و یا سفره‌های آن‌ها را رنگین کرد و یا از آن‌ها در برابر خونخوارترین تروریست‌ها دفاع کرد.

تابش فروغ

صفحه اصلی » کابل؛ «از روزنامه‌های جهان می‌شود شروع»

www.independentpersian.com

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا