خبر و دیدگاه

عقل و نفس

دو پدیده حیاتی که توسط خداوند ( ج) به اختیار انسان گذاشته شده است تا خودش در خوب و بد خود تصمیم گیرنده باشد.  درین کوتاه نویس رابطه عقل را با نفس زیر بحث می گیریم که کمتر روی این موضوع صحبت میشود.
اول باید بدانیم که عقل جوهر انسانیت است. هیچ انسان بدون عقل خلق نمیشود. یک تحفه خداوندی است که تنها به انسان داده است. این عقل انسان است که او را هم می تواند به معراج کمال برساند و هم می تواند. به نابودی بکشاند. قرآن می گوید افلا تعقلون مگر  تعقل  نه می کنید. عقل از نگاه مطالعات امروزی software انسانی است. همه چیز می تواند در آن گنجانیده شود. خوب و بد. استفاده آن به دست ماست. کسی که از عقل کار نمی گیرد خودش مسول است. اصالت عقل در اساس همه گونه خرافات و موهومات و  تعصبات و تبعیضات و نادانی و جهل را می تواند نابود کند مشروط براینکه این تحفه خداوند درست و اساسی از آن استفاده صورت گیرد. این عقل است که ما را از همدیکر متمایز می سازد. تفکر ما زاده عقل ماست و قرآن می گوید و یتفکرون مگر فکر نه می کنید. پیر طریقت خواجه عبدالله انصاری هروی بسیار قشنگ درین مورد می گوید:
الهی آنرا که عقل دادی چه ندادی
و آنرا که عقل ندادی چه دادی؟
این از برکت آزادی عقل انسانی است که ما امروز به اختراعات و اکتشافات گوناگون رسیده ایم و حتی مغرور شده ایم و چنین تصور می کنیم که همه و همه از زحمت خود ماست  فراموش می کنیم که بلاخره این عقل هم به زوال میرود و دیگر از آن چیزی ساخته نمیشود. أمراض گوناگون مغز همین زوال عقل است. و اسلام زوال عقل را از ظلم که به خود می کنیم میداند و آن عبارت است از فراموش کردن خالق است. قرآن می گوید فاذکرونی اذکرکم یعنی شما من را یاد کنید که من شما را یاد کنم. اصالت عقل انسان را به خالقش نه تنها مسول می سازد بلکه خودش را از زوال شدن عقل اش نجات میدهد و اینجاست که نماز أهمیت پیدا می کند و می گوید فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون یعنی پس وآی بر نمازگزاران که از نماز شان غافل اند. سوْال این است که آیا خداوند به نماز ما احتیاج دارد ؟ هرگز نی .  با نماز ما اصالت عقل را به تمثیل می  کشیم که مبارزه با شرک است و وقتی شرک از تفکر ما بیرون شد انسان می تواند به معراج خوشبختی برسد. زیرا شرک نابخشودنی است . سوْال دیگر این است که آنان که نماز نه می خوانند پس عقل ندارند ؟ عقل دارند و اما عقل شان ، از دید اسلام عقل است که با موجودیت شرک در تفکر شان نه می تواند به معراج کمال انسانی برسد .
نفس که یک ترجمه ضعیف در زبان های خارجی دارد و درست نه می تواند ترجمه شود زیر  تسلط عقل است. نه اینکه عقل زیر تسلط نفس باشد. نفس برده و در عین زمان نقش مشاور عقل است. عقل پادشاه است و نفس وزیر. نفس هیچکاری کرده نه می تواند تا عقل فرمان ندهد. از دید مطالعات امروزی نفس computer chip  انسانی است و شما می توانید نفس خود را با عقل خود در کنترل خود داشته باشید. با اینکه عقل فرمان میدهد اما نفس  می تواند خاصیت دفاعی داشته باشد و بعضی اوقات فرمان را سر پیچی کند زیرا نفس با اینکه زیر تسلط عقل است اما حق عدالت برایش داده شده است. عقل می تواند از دایره عدالت خارج شود و اما نفس این صلاحیت را دارد که عقل را متوجه بسازد مثلیکه یک وزیر مدبر به پادشاه نظر میدهد. تصمیم گیری های نفس بسیار در زندگی  انسانی سازنده است و خوب را از بد می تواند تفکیک کند که بسیاری اوقات عقل به خاطر هوس، خودخواهی و کبر و غرور و حرص و حسادت خود را به تباهی می کشاند و اما وقتی به نفس فرمان میدهد نفس صلاحیت دسته بندی این فرمان را دارد و همیشه در مبارزه است. این مبارزه نفس این پدیده حیاتی را به سه دسته تقسیم بندی می کند
نفس لوامه
نفس اماره
نفس مطمئنه
نفس لوامه یعنی سرزنشگر . کوشش میکند که به عقل بگوید که راه که گرفته است به غلط است. وزیر به پادشاه نظر درست میدهد. عقل را ملامت می کند. اینجاست که نفس آدمی را نجات میدهد.
نفس اماره نفس حیوانی انسانی است که همیشه در گناه است و در صدد اصلاح خود نیست و به توبه و استغفار اعتقاد نداردو چون عمیق تعقل نه میکند در بدبختی زندگی میکند. 
نفس مطمئنه آن است که به تهذیب نفس پرداخته و عقل و نفس در یک هماهنکی و هارمونی است  و خودش با اطمینان زندگی با سعادت دارد.
دانش عمیق عقل و نفس ما را یک انسان با مسولیت می سازد زیرا سرنوشت انسان به دست خودش است. قرآن می گوید هر خیری به شما رسد از جانب خداست و هر شری به شما رسد از جانب خود شماست و خدا مسول نیست. اینجا می دانیم که أکثریت نصیب و قسمت را غلط دانسته  اند و هر بدبختی را به خدا و یا نصیب و قسمت محول میکنند در حالیکه موضوعات زندگی ما در دست خود ماست و باید از عقل کار گرفت و آن موضوعات که در اختیار ما نیست مربوط میشود به نصیب و قسمت مانند زمین لرزه و یا آتشفشان .
کرامت انسان با عقل و نفس او تثبیت میشود و اسلام انسان را یک موجود با کرامت میداند می گوید و لقد کرمنا بنی آدم یعنی به نسل آدمی کرامت دادیم و کرامت در اصالت عقل و نفس انسانی است که چگونه استفاده میکند و در مراقبت خود میداشته باشد. خدا جزئی ترین نقش درین مورد ندارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا