خبر و دیدگاه

بازی صلح برای تحقق قبیله سالاری

بخش دوم
به ادامه گذشته
تیکه داران، معامله گران قومی، گروه های سیاسی، جهادی، رهبران احزاب سیاسی، روشنفکران؟! و…، که به منظور تگدی صلح! از طالبان به سفرهای دوره ای قطر و ماسکو پرداخته ومی پردازند و انتظار دارند که امارت بعدی طالبان عمامه پوش و نیکتایی دار بر خاسته از پروسه صلح! برای شان جایگاه مناسب سیاسی در قدرت خواهند داد، سخت در اشتباه اند. صلح طالبانی در واقع نقشه راهی است برای حذف سیسماتیک جوامع واقوام غیر پشتون از موزاییک قومی و اجتماعی کشور، تلاش برای استحاله ای هرچه بیشترهمه در تاریخ، هویت، فرهنگ و ارزشهای اجتماعی یک جامعه، تصفیه های هولناک قومی و مذهبی، نمایش استبداد سیاسی وقومی از جنس امیر عبدالرحمان، نادر خان وملاعمر. اگر دوستان با جبن و پذیرش روحیۀ مادونیت سیاسی خواهان حفظ سرمایه های باد آورده و افسانۀ شان باشند، که از تجارت مرگ وخون و گله دزدی به دست آورده اند، با برگرداندن صلح طالبانی در واقع« از زیر چکک به زیر ناوه دان پناه میبرند» این دارایی ها مال غنیمت گله دزدانی به نام طالب خواهد بود و همه بارها شاهد تکرار تاریخ درین مورد بوده اند.
به جای این همه تقلا برای صلح طالبانی که در واقع سفت وسخت کردن تناب گروه های فاشیستی و تروریستی به گردن مردم است، چارۀ اساسی ادامۀ مبازرزه منسجم ویک پارچه گروه های مقاومت پیشین تا شکست نظامی طالبان است. چند مساله مهم در برابر گروه های باز مانده از مقاومت پشین ضد طالبان قرار دارد:
ــ زمان، تاریخ، ندای آزادی، عدالت وبرابری ازین نیروها میطلبد، تا در برابر گروه های فاشیستی و تروریستی لشکر افغانی پاکستان جبهه مقاومت را اینبار به گونه ای سیاسی دوباره احیا کنند و از تمام نیروهای ملی، وطندوست و ترقیخواه دعوت کنند تابا برنامه روشن و با حقوق مساوی به این جبهه بپیوندند؛
ــ تمامی تلاش جبهه به برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه ای ریاست جمهوری به موقع معطوف شود و تا آنزمان ایجاد یک اداره موقت بیطرف برای برگزاری انتخابات شفاف و منصفانه ریاست جمهوری حایز اهمیت اساسی است. تداوم غیر قانونی زمامداری اشرف غنی احمدزی وتیم فاشیستی و تروریستی او در قدرت، راه هرگونه انتخابات شفاف وعادلانه را می بندد ومنجر به کودتای انتخاباتی دیگر خواهد شد؛
ــ جبهه باید به جای برقراری صلح طالبانی ! که کشور را به زندان جمعی مردم بدل میکند، آرایش نظامی قوتهای مردمی، دفاع محلی وبومی را برای دفاع از حاکمیت سیاسی ومردم سامان بدهد و فعالیتش را بر شکست نظامی طالبان معطوف کند، تا زمینه ای صلح عادلانه در کشور مساعد شود؛
ــ همکاری جبهه با نیروهای ملی گرای پشتون که به آزادی، عدالت، مشارکت عادلانه جوامع و اقوام، دموکراسی و مردم سالاری به جای قوم سالاری باور دارند، از اهمیت اساسی برخوردار است. جبهه میتواند وباید بتواند بین نیروهای ملی جامعه برادر پشتون که به شرکت همه جوامع واقوام و ادغام برابر همه در مای ملی باور دارند از یکسو و پشتونیستهای که به تفکر وسیاست فاشیستی باور دارند و دنبال استحاله همه در یکی اند، تفکیک قایل شود و سطح همکاری خود را با این نیروها گسترش بدهد.
چند سخنی با روشنفکران جامعه ای برادر پشتون!
روشنفکران جامعه ای برادر پشتون میدانند، که پروژه های فاشیستی وتمامیت خواهی، انحصار قدرت به گونه ای قومی، استعماری بودن زیر بنای حاکمیت سیاسی، پروژه ناقلین، جابجایی پشتونهای پاکستان زیر نام کوچی در محلات زیست جوامع واقوام غیر پشتون، سیاست لر وبر خواهی بنام « لوی افغانستان» و استفاده ابزاری ازین مساله در سرکوب جوامع واقوام غیر پشتون، سلب مالکیت تدریجی جوامع غیرخودی، تلاش برای استحاله جوامع و اقوام برادر در هویت، تاریخ و فرهنگ یک جامعه از عواملی اساسی اند، که تنشهای قومی و اجتماعی، افتراق قومی و بحران دامنه دار قومی و اجتماعی را در روابط جوامع و اقوام باهم برادر وبرابرایجاد کرده است. این تلاشها از زمان امیر عبدالرحمن تا کنون به طور مستمر ادامه داشته و به مانع اساسی در برابر ایجاد دولت ملی، ملت، وحدت ملی، همبستگی ملی، شکل گیری منافع ملی، صلح، آزادی، دموکراسی، پیشرفت و ترقی کشور بدل شده است. بحران جاری قومی در کشور بستگی به عوامل فوق دارد و تا برطرف شدن همه ای این چالشها هیچ امیدی به رفع بحران جاری و تنشهای قومی در کشور وجود ندارد.
یکی از پیامد های انحصار قدرت به گونه ای قومی اینست، که برای سرکوب مخالفان، حریفان سیاسی، رقبا و دشمنان اجتماعی و حفظ قدرت نیاز همیشگی به کمک قدرتهای خارجی است واین مساله و ابستگی کشور را به قدرتهای خارجی در منازعۀ حفظ قدرت قومی دایمی ساخته است. زمانیکه انحصار گران قدرت، خود نتوانسته اند از عهده سرکوبهای اجتماعی وقومی برآیند، دست به دامن خارجی دراز کرده اند. یکی از دلایل اشغال آشکار و پنهان کشور توسط انگلیس، روس، پاکستان، امریکا و…، ناشی ازین امر است. بحران و تنشهای دامنه دار قومی و تلاش برای سلطه انحصاری بر قدرت در واقع یکی از عوامل اساسی وابستگی کشور به قدرتهای خارجی است.
برای بیرون شدن از بحران اجتماعی وقومی و حرکت جامعه به سوی تکامل، پیشرفت و اصلاحات سیاسی باید پیش از دیگران روشنفکران جامعه برادر پشتون در تنش زدایی اجتماعی پیش قدم شوند. افغانستان کشور چند قومی و چند فرهنگی است و سیاست حذف و تلاش برای استحاله دیگران از نخستین روزهای ایجاد حکومت مرکزی بدست امیر عبدالرحمان تا کنون، تلاش نا فرجام بوده که منجر به شکستهای پیهم شده است. ما همه همین جغرافیه سیاسی را داریم که باید به طور برابر وبرادر دران زندگی کنیم. اگر تلاشها برای « لر وبر» خواهی و اتحاد پشتونهای پاکستان وافغانستان موجه باشد، ازبکها، بلوچها، پشه یی ها، تاجیکها، ترکمنها ودیگران هرکدام دربیرون از مرزها هم تبار، هم فرهنگ وهمزبان دارند، که در عین زمان وتحت عین شرایط از یک دیگر تجزیه و تکه وپاره شده اند. اگر خواست یک قوم برای متحد شدن مشروع است؟ دیگران نیز این حق را دارند. دران صورت این خود تجزیه و فروپاشی کشور را به وجود می آورد. برای حفظ یک پارچگی کشور باید این تلاشها متوقف شود، به حضور برابر و عادلانه ای جوامع واقوام در قدرت سیاسی، فرهنگ، هویت، تاریخ، اقتصاد و ارزشهای اجتماعی در مای ملی تمکین شود و این میتواند راه را برای برپایی دولت ملی، ملت شدن، وحدت ملی، دموکراسی، آزادی، ترقی و پیشرفت باز کند، وابستگی کشور را به قدرتهای سلطه جو و اشغالگر کاهش بدهد و به خصومتهای انبار شده ای قومی نکته ای پایان بگذارد.
روشنفکران برادر جامعه پشتون نباید به جای عاملهای افتراق قومی که در بالا به آن اشاره شد معلولها را بکوبند. کنشها است، که واکنشهای متقابل را برانگیخته است، نه بالعکس. جسارت سیاسی و پیشگامی روشنفکران جامعه ای برادر پشتون برای برداشتن موانع اساسی از راه مشارکت عادلانه ای جوامع واقوام برادردر قدرت، ختم غایله انحصار قدرت قومی، رفع دست نشاندگی حاکمیت سیاسی، توقف پروژه ناقلین و اختتام استحاله همه در یکی، توقف لر وبر خواهی از مسئولیتهای مشترک روشنفکران است، که باید روشنفکران جامعه برادر پشتون دران پیش قدم باشند، اگر به زیست با همی درین جغرافیه باور دارند. بازگشت طالبان به قدرت بازگشت تحجر گرایی، قبیله گرایی، تروریسم، فاشیزم،تمامیت خواهی و دست نشاندگی حاکمیت سیاسی توسط پاکستان است، که فرجامی جز صوبۀ پنجم شدن و یا کنفدراسیونی به پاکستان ندارد. نباید به قدرت به حیث مال موروثی وننگ قومی نگاه کرد. تملک مالکانه یک قوم بر قدرت، کشور، اقتصاد، فرهنگ، تاریخ، هویت و ارزشهای اجتماعی مصیبتی جز جنگ و بحران اجتماعی در پی ندارد و منجر به وابستگی بیشتر خواهد شد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا