خبر و دیدگاه

تاثیر خط دیورند در مناسبات افغانستان و پاکستان

 

اگر می خواهید که سیاست خارجی کشورها را برسی کنید، و به دنبال این باشید که چرا دولت ها با هم منازعه دارند و به دنبال چه هستند؟ باید سه تئوری یا نظریه را به صورت دقیق  بررسی کنیم، و یا تحلیل خود را در چارچوب یکی از این تئوری ها دنبال کنیم:

اول نظریه واقع گرایی(رئالیسم)که باعث منازعه و کشمکشها در روابط بین الملل شده است، وکاملآ نسبت به ذات بشر و ماهیت دولتها بد بین است و همچنان کسانی که پیرو این مکتب سیاسی هستند، منافع شخصی خود را برای بقای خود ترجع می دهند به جای منافع عمومی.

دوم نظریه آرمان گرایی(ایده آلیسم) که نسبت به ذات بشر و دولتها خوش بین هستند و باعث بوجود آمدن جامعه ملل و بعدها سازمان ملل متحد شد، پیروان این مکتب، خواهان استقرار صلح جهانی هستند و همچنان گسترش حقوق بشر و بشر دوستانه هستند.

و سوم نظریه فردگرایی(لیبرالیسم)که در جهان باعث شکست نظامهای کمونیستی شد، و همچنان ایدیولوژی های فاشیستی و نازیستی را محدود ساخت، و باعث گسترش حکومتهای لیبرال دموکراسی شد.
اگر سیاست پاکستان را در مقابل افغانستان ببینید، باید از دیدگاه واقع گرایی تجزیه و تحلیل کرد، بی تردید واقع گرایی مهمترین و پایه دار ترین نظریه در روابط بین الملل است. یکی از نظریه پردازان مشهور واقع گرایی بنام (هانس جی مورگنتا)می گویید؛ «اهداف سیاست خارجی باید بر حسب منافع ملی تعریف شود و منافع ملی بر حسب قدرت تعریف شود».

منافع ملی چیست؟

در گذشته ها که حکومتهای شاهی بودند بیشتر منافع شخصی به کار گرفته می شد، اما با روی کار آمدن نظامهای دموکراسی منافع ملی جا گرفت. سوال اینجاست که منافع ملی چیست؟
منافع ملی ارزش های چهار گانه دولت است که عبارت از؛
-امنیت وجودی
-امنیت رفاهی
-حفظ و ازدیاد قدرت
-حفظ پرستیژ با دول ها
-حمایت از شهروندان داخلی و خارجی خود.
واقع گرایان مانند مورگنتا”دولت ها را تنها بازیگران صحنه جهانی می داند که در پی منافع ملی هستند. و تنها راهی رسیدن به منافع ملی قدرت است و از دید عینی گرایان آنچه به منافع عینیت می بخشد قدرت است.
هر دولتی، دکترین سیاست خارجی خود را به آن شکل تنظیم می کند که در نهایت خواستها و نیازهای امنیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی اش در بلند مدت و کوتاه مدت تامین شود.

و اما، دیورند معضل جنجال برانگیز و تابوی سیاسی در جامعۀ افغانی!
در قرن شانزدهم، بریتانیایی ها از طریق مرزهای، غربی هندستان پیشروی کردند و آهسته آهسته به مرزهای ژیواکونامیک و ژیواستراتژیک هند رسیدند، و به زودی فهمیدند که هندستان مرزهای بسیار مفیدی با افغانستان (قدامت تاریخی،فرهنگی و نقش سیاسی)را در منطقه دارد.از طریق شهرهای مومبای و دهلی به ملتان رسیدند و خود را به مرزهای افغانستان رساندند، دانستند که مرزهای افغانها هم چیزهای جالبی دارد.
در قرن هفدهم بریتانیایی ها با هندیها برنامه های اقتصادی را راه اندازی کردند، اما چیزی که مانع گسترش بریتانیا در آسیای مرکزی و جنوبی می شد، حضور پر قدرت تزار روس بود؛ که از طرف شمال افغانستان تهدید جدی برای بریتانیا محسوب می شد.
روسها و انگلیسها در مرزهای شمال و جنوب افغانستان متوقف شدند، ودولت افغانستان را به عنوان حائل به رسمیت شناختند. از همان وقت افغانستان شامل بازی بزرگ جهانی شد. خوب بلاخره در قرن نزدهم و بیستم میلادی هندوستان به بحران اقتصادی روبرو شد و انگلستان هم سیاست (تفرقه به انداز و حکومت کن)بین مسلمانان و هندوها هرج و مرج را ایجاد کرد، که این کشمکشها باعث شد که در سال ۱۹۴۷م، کشوری بنام پاکستان به رهبری محمد علی جناح تاسیس شود.
چیزی که دیروز و امروز بین افغانستان و پاکستان بسیار پیچیده و منازعه بار بوده است؛ خط دیورند است که در سال ۱۸۹۳م، بین”امیر عبدالرحمن خان” و نایب السلطنه انگلیس بنام “مارتیمر دیورند” بود به امضاء رساید، در زمان امیر حبیب الله خان پسر امیر عبدالرحن خان تصدیق شد و در زمان شاه امان الله خان مهر تاییدی زده شد. امروز این معضل در جامعه افغانی تبدیل به یک”تابوی سیاسی” شده است.
چیزی که امروز همه مردم بی گناه افغانستان را در خاک و خون می کشد همین خط دیورند است، تا که این خط از طرف دولت افغانستان به رسمیت شناخته نشود، باید مردم بی گناه زجرش را بکشد.

با روی کار آمدن حکومت آقای کرزی در سال۲۰۰۱م، پاکستان به این امید چشم دوخت که شاید حکومت جدید برای این مشکل چراغ سبز نشان دهد. اما حکومت آقای کرزی همواره پاکستان را متهم به دخالت در امور داخلی و خارجی افغانستان و پشتیبانی از گروه طالبان کرده است.
منافع ملی پاکستان در افغانستان چیست؟
پاکستان نظر به اختلافاتی که با همسایگان خود (افغانستان و هندستان)خود دارد. در پی تامین اهداف و منافع ملی خود است. مثلیکه جنرال پرویز مشرف رئیس جمهور سابق(پیشین) پاکستان گفته است«هر نوع تصمیم گیرهای پاکستان به تناسب با منافع ملی پاکستان صورت خواهد گرفت و دولت پاکستان از هر راههای که تامین منافع ملی خود صورت می گیرد دریغ نخواهد کرد».
یعنی مستقیمآ اشاره کرد که سیاست خارجی و حمایت همه جانبه از گروههای طالبان، گروه حقانی، القاعده و سایر گروه های تروریستی را دارا است، که به دستورالعمل های پاکستان به عنوان دین و شریعت بالای مردم افغانستان تحمیل می شود.
در حالی که پشت این سیاست های خارجی تنها پاکستان نبود، بلکه انگلیس، آمریکا، عربستان و امارت متحده عربی نیز دخیل بودند.
چنان که رئالیست ها(واقع گرایان)در نظریه روابط بین الملل گفته است؛ «همان قدری که دولت ها خواهان امنیت در سطح بین الملل است به همان اندازه تهدید کننده امنیت می باشد» به عبارت دیگر دولت ها به خاطر که خود شان در ثبات و امنیت به سر ببرند، برای رقیبان خود ناامنی و بی ثباتی را به وجود می آورد. پس گفته می توانیم که پاکستان وقتی در امن و ثبات می باشد که افغانستان و مرزهای هندستان در ناامنی به سر ببرند.
پاکستان همواره در صدد این بوده که یا سیاست خارجی افغانستان را در دست داشته باشد و یا اینکه هر کسی که در افغانستان حکومت می کند باید تابع امر سیاست پاکستان باشد.
از همان روز که حکومت طالبان به سقوط مواجه شد و حکومت آقای کرزی تاسیس شد و حکومت آقای کرزی همواره کوشید تا با هند روابط نزدیک داشته باشد، از همان وقت حکومت پاکستان همواره در صدد بی ثباتی و ناامنی در افغانستان شد و سیاست های حمایت جویانه خویش را از گروههای افراط گرا و اسلام گرایان تروریستی در پیش گرفت.
پاکستان تنها در صدد ناامنی افغانستان نبوده، بلکه مشکل ژیوپولتیکی که با هندستان دارد و در مرز های کشمیر گروههای تروریستی مانند: لشکر طیبه و لشکرصحابه و سایر گروه های تروریستی را مستقر کرده است.
در این سیاست خود پاکستان تنها نبوده است،بلکه حمایت های در پشت پرده است مانند: انگلستان و آمریکا.
در این صورت می توان گفت پاکستان چهار نوع منافع خود را در افغانستان تضمین می کند که عبارت از:
۱منافع حیاتی
کشور پاکستان اختلاف سرزمینی که با افغانستان دارد بسیار جدی است؛ و آن خط دیورند است.
مرز های دیورند هیچ گاه از سوی دولت افغانستان به رسمیت شناخته نشده، حتی در زمان حکومت طالبان که در آن زمان با وفا ترین حکومت به پاکستان بود باز هم این خط دیورند به رسمیت شناخته نشد.
همواره پاکستان کوشیده است که دولت افغانستان را به یک نحوه این خط را به رسمیت بشناسد اما در این سیاست خود همواره ناکام مانده است.
و همواره حکومت پاکستان کوشیده است مانع شکل گیری دولتی شود که ادعاهای خود در مورد خاک این کشور داشته باشد. و همچنین افغانستان برای پاکستان یک بازاری اقتصادی بوده است که از آن طریق کالاهای تجارتی افغانستان را به قیمت نا چیز وارد کشور خود می کند.
وطالبان که به عنوان مهم ترین بازیگر غیر دولتی در صحنه افغانستان است، طالبان در جهت شکل دهی یک دولت دوست یا بر هم زدن ثبات و امنیت در این کشور، در سیاست خارجی پاکستان اهمیت خاصی دارد.
۲منافع ثباتی
پاکستان در صورتی ثبات در افغانستان را می خواهد، که دولت مورد نظرش در آن شکل بگیرد؛ می توان گفت حکومت طالبان که در آن زمان پاکستان در بهترین روابط با افغانستان بر خوردار بود.
اما با روی کار آمدن حکومت آقای کرزی روابط دو کشور دچار تشنج شد.
و حکومت آقای کرزی همواره پاکستان را در دخالت در امور داخلی و خارجی افغانستان و حمایت از طالبان متهم کرده است.
۳منافع استراتژیکی
موازنه ی قدرت برای پاکستان به خصوص در جنوب آسیا در رقابت های استراتژیکی اش با کشور هند معنا پیدا می کند.
افغانستان همسایه پاکستان است و با واسطه آن همسایگی که با کشور هند دارد، پاکستان همواره کوشیده است که از نفوذ این کشور جلوگیری کند.  از طرف دیگر برای جلوگیر از ائتلاف های منطقه ای همچون ایران، روسیه، هند و آمریکا می باشد و پاکستان همواره مانع از این ائتلافها بر علیه تروریسم و مواد مخدر شده است.
۴منافع ایدیولوژیکی
منافع ایدیولوژیکی پاکستان در افغانستان این است که هر حکومت غیر از پشتون باشد باید سر نگون شود.
و پاکستان همواره خواسته است در افغانستان دولتی باشد، ناشی از افراط گرایی و شئونستی و فاشیستی که زمینه را برای سلطه پاکستان مساعد سازد  و این سیاست ایدیولوژیکی پاکستان در مقابل افغانستان بوده است.
و هر گروهی که در مخالفت با دولت افغانستان پدید آید پاکستان به یک نحوه آن را به خاطر منافع خود استفاده و حمایت اش می کند.

نتیجه:

با وقوع حادثی تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱م، و سقوط رژیم امارت اسلامی طالبان توسط ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا و برگذاری نشست بن در آلمان و ایجاد یک حکومت موقتی به رهبری حامد کرزی، که قبلا در شرکت یونیکال به عنوان مشاور هم کار کرده بود بوجود آمد.
با وجود مداخلات گسترده پاکستان در طول دوران مقاومت علیه شوروی و حمایت همه جانبه آی.اس.آی از اشخاص مثل گلبدین حکمتیار و حزب اسلامی اش، در این نشست برای پاکستانی ها جایگاه اندکی هم داده نشد؛ حتی حامیان و لابی گران پاکستان را به حاشیه کشاند.
با روی کار آمدن یک نظام جدید در افغانستان توسط آمریکایی ها، پاکستانی ها در ابتدا خوشبین بودند، اما بعدها نزدیکی افغانستان با هندستان در عرصه های مختلف سهم بیشتر چهره های ضد پاکستانی در قدرت سیاسی افغانستان، پاکستان را در هراس انداخت که افغانستان دوباره سیاست دوران داوود خان و داکتر نجیب را در پیش نگیرد.

یکی از کار های شایستۀ دولت افغانستان این بوده است که همواره در رأس امنیت ملی و سایر نهاد های استخباراتی خود، اشخاص ضد پاکستانی را مقرر می کنند؛ این اشخاص مثل؛ امرالله صالح،رحمت الله نبیل و اسدالله خالد از چهره های به شدت ضد پاکستانی هستند و هر یک شان در اهرم استخبارات افغانستان بوده است و پاکستان هم این سه رهبران اطلاعاتی افغانستان همواره هراس داشته است.
با روی کار آمدن آقای کرزی، در افغانستان بازی استخباراتی پاکستان گسترش پیدا کرد، چون پاکستان در ابتدا خوشبیین بر این بود که حکومت کرزی با پاکستان همکاری های خوبی در عرصه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی خواهد داشت؛ اما نظر به گرایش های فردی و شخصیت قبیلوی آن، مسأله برعکس شد، آقای کرزی که تحصیلات خود را در هند انجام داده است و نظر به اختلافات تاریخی که افغانستان با پاکستان داشت(خط دیورند)، حکومت مرکزی کابل بیشترین همکاری ها را در عرصه های مختلف با هند در پیش گرفت و آقای کرزی همواره پاکستان را متهم به دخالت در امور داخلی و خارجی و حمایت از طالبان و سایر گروه ای تروریستی افغانستان کرده است.
استخبارات پاکستان در پهلوی جنگ های نظامی در افغانستان، همواره با سوختاندن مکاتب در سایر نقاط افغانستان و همچنان کوشش کرده است تا جنگ های فرهنگی، زبانی، سمتی و مذهبی را می خواهد شعله ور بسازد.

پاکستان همواره طرفدار دو نوع حکومت در افغانستان است؛ حکومتی که یا منافع پاکستان را تأمین کند و یا خطری برای منافع اش نباشد. دولت پاکستان هیچگاه در قبال افغانستان و در عرصه مبارزه با تروریسم صادق نبوده و نخواهد بود،
بر اساس ایدیولوژی افراطی که حکومت پاکستان دارد(اسلام سیاسی رادیکال)، سلاح کشنده ای به نام تروریسم اسلام گرایی و بنیادگرایی جهانی را در انحصار خود قرار داده است، پاکستان هیچگاه ای جنگ افزار خود را به زمین نخواهد گذاشت، اگر روزی این سلاح کنار بگذارد فلسفه وجودی پاکستان دچار بحران خواهد شد، و به زودی قلمرو های جدا شده خود را که از افغانستان و هندستان گرفته است از دست خواهد داد و به یک کشور ورشکسته مبدل خواهد شد.

طالبان به عنوان بازیگران غیر دولتی، نقش تأمین کنندۀ منافع امنیتی و ثباتی، را در سیاست خارجی پاکستان در قبال افغانستان را بازی می کنند.در آی اس آی یک ریاست تحت عنوان ریاست اس وجود دارد؛ ریاست اس ارگان کاملاً سری است که عملیات حمایت از طالبان و شورشیان کشمیری را انجام می دهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا