شعر

اخطار حادثه

امشب هوای دل شده غمبـــار ای رفیق
دل خسته ام ازین در و دیوار ای رفیق

گاهی زهمـرهان دورنگ و گهی زخود
گاهی منــــــم زجامعه بیزار ای رفیق

ازگرگ شب که خفتـه سر راه کاروان
هردم رسـد زحــــادثه اخطار ای رفیق

تقدیرما به پنجۀ اشغــــــــال بسته است
این رهبـر رژیم تبــــــــه کار ای رفیق

رگبــــار بهمنی ست تو گفتی درین دیار
هرنخل باغ گشته نگـون سار ای رفیق

هرجا حدیث کشتن وخون است وانتقـام
درمتــــــن این نظام سیه کار ای رفیق

تاچند درصحاری خشکیــــده وغریب
باشیم بی تفاوت ازگل و گلزارای رفیق

ما وتو بی خیـــــال ولی این درنده گان
مارا کشیده اند به رگبــــــــار ای رفیق

تا چند دل شکسته وتنهــــا و بی صدا
بنشسته ایــــــــم در دل آوار ای رفیق

با این همــــــه درامۀ سنگین روزگار
دست طلب مکش توزپیــکار ای رفیق

امشب اگــرنشد شب دیگـربه سرشود
آئینـه هـــــا زدوده، ززنگار ای رفیق

آزاده باش و با سر وسامانۀ بلنـــــــــد
خودرا بدست حـــادثه مسپار ای رفیق

آخرکجاست بارقۀ جنبش و قیــــــــام !
تا بشکنـــــد طلسم شب تار ای رفیق

دسامبر ۲۰۱۸
فرانکفــــورت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا