خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی

نامۀ بیستم

من   که   ملول   گشتمی   از   نفس    فرشتگان        قال و مقال عالمی  میکشم از برای  تو

دولت عشق را ببین که چون  از سر فقر و افتخار       گوشه  تاج  سلطنت  میشکند  برای  تو

خرقه  زهد و جام  می  گرچه  نه در خور  همند        این همه نقش میزند از جهت رضای تو

   “حضرت حافظ شیرازی”

دلیل اینکه ما به تصادفی بودن زندگی باور نداریم، این است که علم زیست شناسی به بسیاری از سوالات جواب ندارد. از جانب دیگر وجود آگاهی در شکل دادن مالیکول ها و اتم ها بسیار واضح است. اما هوش یا آگاهی چیست؟ آن کیست که پدیده ها را ادراک میکند؟ هوش یا آگاهی از عالم ماده نیست اما ماده حضورش را در فضا زمان تضمین میکند. هوش تمیز خوب و بد را نمیداند. تمیز خوب و بد را عقل انجام میدهد. عقل یا خرد قوه ادراک است برای درک مفاهیم. به کمک عقل میشود صحت واقعیت را بررسی کرد و آنها را تغییرداد و آن تابع زمان و مکان است. هوش همچنان برای تعامل با محیط به حواس پنجگانه نیاز دارد. اماخودش عقب دیوار ماده است. او بیننده است که از حافظه، حس  و دانش اکتسابی استفاده  میکند تاخودش را بیان کند. حس سیستمی است از سلول های حسگر که وقایع را توسط سیگنالها به آگاهی میرسانند. این سیگنالها چه از بیرون چه از درون به مرکز آگاهی میرسند، مثل حس گرسنگی که مربوط میشود به حس درونی. گروه دیگری از حواس وجود دارند که توسط سیستم حسگر بدن درک نمیشوند مثل درک زمان یا حس محبت. حس وسیله هوش است برای بدست آوردن اطلاعات، مثل رادیو که عیار شود تا امواج را به دست آورد و بعد آن امواج را به صورت کلام یا موسیقی بیان کند. اگر هوش به امواج حاوی اطلاعات عیار نباشد آن امواج در فضا زمان محو میشوند. آن امواج به وسیله حس به هوش میرسند. تاثیر اطلاعات حسی در هوش را دل یا قلب میگویند. دل یا قلب مقوله فلسفی است به معنی منبع احساسات. دل یا قلب مادی نیست ولی از ماده تاثیر پذیر است. به عبارت دیگر دل مثل آئینه است که انرژی هوش از آن بیرون میشود ولی خودش هم از محیط بیرون تاثیر می پذیرد. دل ارتباط بین هوش و محیط را برقرار میسازد به کمک امواج حسی.

همچنان هوش برای تعامل درمحیط معلومات را در مغز طبقه بندی میکند و آن را حافظه گویند. عقل از جانب هوش وظیفه دارد تا اطلاعات طبقه بندی شده حافظه را با آنچه در حال موجود است تحلیل و تجزیه نماید.

پس آنچه بنام (من) میشناسیم چیزی نیست جز ارتباط بین هوش عقل و ماده و دل،  من خاصیت سبکتیف دارد که از یک طرف از هوش، دل و عقل و از جانب دیگر ماده ساخته شده است. در ابعادی که ما زندگی میکنیم اطلاعات در ماده نگهداری میشوند ولی در ابعاد دیگر شاید چنین نباشد. چنانچه اطلاعات شخصی ما در ضرف مغز ما نگهداری میشوند اطلاعات جمعی ما در ضرف فضا زمان نگهداری میشوند.

در نامه های قبلی گفتیم که معرفت توحیدی به اساس شناخت خدا و مبدا و معاد استوار است. در قدیم برای شناخت این مفاهیم از داستان ها استفاده میکردند. مثلا داستان خلقت آدم و غیره. امروز تقاضای عقلی انسان برای درک حقیقت بسیار بالا رفته است. با داستان های قرون وسطی نمیشود کسی را به  وجود خدا باورمند ساخت، به این دلیل باید به دست آورد های علمی توجه کرد و به کمک آنها تقاضای عقلی مردم را بر طرف کرد نه با داستان سرائی یا تهدید و کشتن و بستن.

برای شناخت خدا و مبدا که تا این حال مصروف آن هستیم به شناخت مفاهیمی چون زمان و فضا نیاز داریم.

زمان اندازه گیری یک پروسه و تغییر در چیزی است. اینجا سوالی ایجاد میشود که اگر قبل ازخلقت هیچ پروسه و هیچ تغیری در فضای کاملا خالی نبوده است. پس چطور آن انرژی داغ و اولیه به وجود آمده است وقتی از فضای کاملا خالی صحبت میکنیم هدف ما زمانیست قبل از به وجود آمدن فضا زمان.  مامیدانیم که اگر چیزی تغییر کند آن چیز باید در زمان واقع شده باشد. پس اینجا نتیجه چنین میشود که در عدم یا وجود مطلق هم زمان وجود دارد ولی نه این زمان که در ابعاد چهارگانه است. ما از خاصیت آن زمان چیزی نمیدانیم چون ابعادش برای ذهن ما مشخص نیست. از جانب دیگر خاصیت فضای خالی را میدانیم که آنجا مقاومت ذرات وجود ندارد. اگر چیزی در فضای کاملا خالی قرار گیرد همزمان در هر نقطه آن فضا قرار میگیرد. حتی اگر آن فضا ملیارد مرتبه بزرگتر از کائنات ما باشد. به عبارت دیگر در فضای خالی مفاهیمی چون زمان و مکان معنی ندارد. تصور کنید که جسم کوچکی در فضای خالی قرار گیرد او در تمام نقاط آن فضا حضور میابد و فضا را اشغال میکند و حتی با خودش تصادم میکند و به ذرات کوچکتر تقسیم میشود. ذرات دارای ساحات برقی اند که از تصادم ذرات جلوگیری میکنند. اگر شما چکش را به آهن بکوبید اتم های چکش با آهن تماس نمیگیرند بلکه ساحات شان در تماس میشوند. ساحات وظیفه دارند فضا را بین اتم ها ایجاد کنند. ساحات از ذرات ساخته نشده اند ولی ذرات را احاطه کرده اند. به کمک این ساحات، ذرات همدیگر را دفع میکنند. وقتی ذره ایجاد شد مفاهیمی چون سرعت و زمان و فضا به وجود میایند. به این ترتیب شعور کل با قلم ذرات زندگی مارا مینویسد. چنانچه میدانیم ذرات خاصیت موجی دارند آنها جرم ندارند و به سرعت نور حرکت میکنند. مثل الکترون و فوتون و پزیترون و غیره. میدانیم که اگر چیزی به سرعت نور حرکت کند زمان بر آن نمیگذرد. ما که از این ذرات ساخته شده ایم پس چطور زمان بر ما میگذرد. 

  بدان که آنچه بنام زمان ومکان میشناسیم توهمی بیش نیست. ما از حقیقت زمان و مکان چیزی نمیدانیم. آنچه ما میدانیم زمان و مکان مجازی است. در فضای خالی سرعت بسیار بیشتر از سرعت نور است. به این ترتیب زمان که ضرف اطلاعات است به گذشته و حال و آینده تقسیم شده است. حقیقت زمان از حقیقت اطلاعات ناشی شده است. اگر اطلاعات نمیبود زمان نمیبود. فراموش مان نشود که انفجار بزرگ در ماده نبود بلکه در فضا بود. آن انفجار بود که معلومات را بخش کرد.چون سرعت معلومات در فضا بیشتر از سرعت نور بود زمان که ضرف اطلاعات است به گذشته و آینده تقسیم شد. بعضی اوقات نفس بر ما غالب میشود و کجروی میکنیم ولی او ما را اصلاح میکند. قلم خداوند وقتی زندگی را برای ما خوش مینویسد که ما ارتقای عقلی و تقوا داشته باشیم در غیر آن از آسودگی در زمین خبری نیست.

پس بحث به اینجا رسید که زمان ازلی وابدی است و عالم کلمات الهی است که در ضرف چهار بعد بیان میکند. هوش یا آگاهی بیننده است که خود را در آئینه وجود میبیند. مولانای بلخ در این مورد میگوید که اگر کسی چیزی بنویسد و کس دیگری نویسنده را نبیند و فقط حرکت قلم را ببیند. تصور میکند که قلم خودش مینویسد. عالمان علم فزیک همانهای هستند که تصور میکنند که قلم خودش مینویسد و فلاسفه همیشه در تردید اند که آیا نویسنده است یا خیر. فقط عارفان حقیقت را دانسته و به مردم بیان کرده اند.

خود کوزه و خود کوزه گر و خود گل کوزه     خود  بر سر آن  کوزه  خریدار  برامد

فلاسفه تصور میکنند که خداوند زمان است. اما به نظر عارفان خداوند هوش است و آنچه از تک تک ساعت به وجود میاید ظرفیت اطلاعات است نه خود اطلاعات. به این دلیل فلاسفه در آخر امر به عارفان میپیوندند واز عارفان نقل قول میکنند. مجموع اطلاعات آگاهی مطلق است که او خودش در زمان و مکان نیست. اوخالق زمان است. او ظرف زمان و مکان را خلق کرده تا خودش را به نمایش بگذارد. به عبارت دیگر عالم نمایش هوش است. انسان هم از هوش بقدر خود  بهره مند است. چنانچه در بالا گفتیم تمام اجزای بدن انسان در خدمت هوش انسان است به همین ترتیب تمام کائنات درخدمت هوش کل یا خداوند است. قدما گفته اند که هرکی خود را شناخت خدا را شناخت. همانطور که هوش شما گذشه را میتواند مرور کند، هوش کل هم تمام تاریخ کائنات را مرور خواهد کرد و شما جز آن هستید. پس کوشش کنید آگاه و با تقوا باشید تا هم در دنیا خوشبختی نصیب تان شود هم درآخرت. آخرت شما تصویر دنیای شما است. عالمان علم فزیک بلاخره حقیقت را خواهند دانست. چون در جستجوی حقیقت اند. قدما گفته اند جوینده یابنده است. اما ملا ها از جهل زندگی را برای خود و همراهان خود جهنم ساخته اند و این تصویر آخرت شان خواهد بود.

امید این امانت به مستحق برسد. 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا