خبر و دیدگاه

بیم‌ها و امیدها برای تشکیل حکومت موقت

گزارش  وال‌ستریت جورنال درباره احتمال به تعویق افتادن انتخابات ماه اپریل سال آینده به خاطر زمینه سازی و تسهیل مذاکرات صلح با طالبان، در محافل سیاسی افغانستان به مخالفت و استقبالِ همراه با دلهره مواجه شده است.

ارگ و یکتعداد از طرفدارانش که در موجودیت حکومت ناکارا وفساد پیشه ریس جمهور غنی منافع شخصی و گروهی خود را می بینند با تعویق انتخابات و تشکیل حکومت موقت ابراز نا رضایتی مینمایند.

اما باقی سازمانهای سیاسی و در مجموع مردم افغانستان از شنیدن خبر تعویق انتخابات و تشکیل حکومت موقت با دلهره استقبال مینمایند. در اینجا لازم می افتد که به کنجکاوی بپردازیم که چرا استقبال و چرا دلهره.

به سه دلیل ذیل مردم افغانستان از به تعویق افتادن انتخابات و تشکیل دولت موقت استقبال مینمایند:

۱- بیکفایتی و بی مسئولیتی و سوء مدیرت سر قوماندان اعلی قوای مسلح افغانستان باعثِ شهادت هزاران سرباز این سرزمین شده است.

از بی‌کفایتی سرقوماندان اعلی هزاران طفل بی پدر و هزاران خانم بی شوهر شده اند وروز تاروز ساحه نفوذ و تسلط طالبانِ بر بر صفت توسعه میابد. در یک مقایسه کوچک در می یابیم که سر قوماندان اعلی ما از ضعیف ترین و بیکفایت ترین زمامدار در کره زمین بوده است.

توجه کنید که ملا هبت الله زیر اداره و رهبری استخبارات پاکستان میتواند چند نفر اجیر را طور غیر قانونی و دزدانه به افغانستان بفرستد و آنها قادر میشوند که ولسوالی هارا سقوط و زیر اداره خویش در آورند و لی آقا ی اشرف غنی با وجودیکه رسما بحیث زمامدار افغانستان میباشد با داشتن موقعیت شرعی و داشتن ۳۰۰ هزار نیروی قوای مسلح و با وجود تشکیلات ولایتی مثل والی و قوماندان پولیس ورئیس امنیت و دیگر واحد های اداری و با وجود تشکیل وزارت های دفاع و داخله و ریاست عمومی امنیت و با وجود همکاری و حضور قوای امریکا و ناتو ناکام در نا کام میباشد.

تحمل این چنین رئیس جمهور بی کفایت به مردم افغانستان غیر قابل پذیرش شده است.

۲- مردم افغانستان شاهد اند که آقای غنی به عوض اینکه وقت خود را در تامین امنیت و شگوفاپی افغانستان بمصرف برساند سعی میورزد که بالا دستی یک قوم را بر سایر اقوام افغانستان تثبیت و نهادینه بسازد. مثال واضح آنرا در دست درازی او به قانون ثبت احوال نفوس میبینیم.

بخاطر این ذهنیتِ تفوق طلبی قومی حتی قانون را خود که باید حافظ قانون باشد می شکند. و نفاق قومی را در افغانستان بعیوض اینکه لاغر بسازد فربه ساخته است.

۳- آقای غنی در عمل نشان داد که به اصالت حقیقت اهتمام ندارد. انتخابات دموکراتیک را که اساس ترقی و شگوفاپی افغانستان میباشد با فریب و خدعه به گند کشانده است. کمیسیون انتخابات را خود گلچین و مقرر مینماید. قاضی القضات را و دادستان کل را خود میگمارد و از آنها تضمین نا نوشته میگیرد که خواستهای رئیس جمهور را در اولیت داشته باشند. به همین دلیل است که فساد بطور لگام گسیخته جولان دارد ومردم افغانستان موجودیت دادگاه عالی و دادستان کل را احساس نمیکنند. انتخابات پارلمانی ما نشان داد که اینطور انتخابات بی نظم و درهم و برهم وپر از تشویش و نامطمئن را شاید تا حال کسی در دنیا شاهد نبوده باشد.

در اینصورت به مردم افغانستان دلپذیر میباشد که حکومت موقت تشکیل گردد و در حکومت موقت قانون انتخابات طوری تدوین شود که کمیسیون انتخابات از تحت نفوذ قرار گرفتن رئیس جمهور بیرون شود . یک کمیسیون واقعا” مستقل تشکیل گردد که مورد اعتماد مردم افغانستان قرار گیرد.

اما دلهره برای چه؟

بدلایل ذیل مردم افغانستان ازمذاکره با طالبان و آوردن طالبان در دولت بیم دارند:

۱-تجربه نشان داده که طالبان بصورت مشخص اجیران استخدام شده از طرف اداره استخبارات پاکستان میباشند. بدون شک گفته میتوانیم که طالبان یعنی استخبارات پاکستان. در صورتیکه افسار طالبان بدست پاکستان باشد هدف ستراتژیک پاکستان داشتن دست بالا در امور افغانستان میباشد. ازین جاست که تشویش ایجاد میگردد.

۲- مردم افغانستان نظر به شناخت و نتیجه کارآقای زلمی خلیلزاد هنگام وظیفه داری اش منحیث نماینده خاص آقای جورج بوش رئیس جمهور سابق امریکا اعتماد خودرا به آقای خلیلزاد از دست داده اند.

آقای زلمی خلیلزاد تهداب کجی را در افغانستان اساس گذاشت که تا حال تمام اجرات بالای این تهداب کج- کج صورت گرفته است. آقای خلیلزاد با وجودیکه در جامعه لبرال متعهد به حقوق شهروندی زندگی کرده است و زندگی میکند اما در افغانستان که میرسد یکبار باورمند به تفوق طلبی قومی و فاشست و شئونست میشود.

مداخلات او در تدوین قانون اساسی افغانستان و دشمنی او با وارثین راستین این سرزمین نشان میدهد که او در افغانستان نتوانسته است خودرا از پوسته افکار عقب مانده قبیلوی بیرون بکشد. در صورتیکه چرخ این مذاکرات بدست آقای خلیلزاد به چرخش آید بدون شک که پر ازدلهره و تشویش باید باشد.

۳- تجربه حضور چند سال طالبان در عرصه سیاست افغانستان بخوبی نشان داد که طالبان با فکرو آیدیالوژی که دارند با القاعده و ترورزم ارتباط نا کسستنی دارند و در پی اعمار امارت اسلامی میباشند. اگر طالبان آیدیالوژی خودرا نا دیده بگیرند معنی آنرا دارد که خودرا حذف مینمایند. در اینطور شرایطی که با زمینه سازی آقای اشرف غنی- طالبان به تصرف ساحات بیشتر نایل شده اند به حذف آنها نمیتوان باور نمود. اگر احیانا پاکستان که آمر اصلی شان میباشد آنهارا وادار سازد که در مذاکره و گفتگو یک قدم عقب نشینی نمایند- این عقب نشینی موقتی خواهد باشد که نمیتواند ضامن صلح و ثبات در افغانستان باشد.

به هر صورت طوریکه دیده میشود که تخته شطرنج بازی افغانستان در واقعیت امر بدست امریکا و انگلیس و پاکستان میباشد. هر آنچه آنها تصمیم بگیرند همان خواهد شد. کشورهای دیگر مثل روسیه و هندوستان و ایران و چین و ترکیه شطرنج را در دست ندارند. آنها در صورتی می‎‌توانستند در بازی شامل شوند که مثل امریکا و پاکستان و انگلیس در افغانستان نیروی مسلح داشته باشند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا