شعر

اسیر

 

بنهاده به هر رهگذری، تخت و سریر است
هرکس به خیالِ خودِ خود، شاه و وزیر است

این کشور ما، شهرک حراج تفنگ است
هرکس که تفنگی بخریدست، امیر است

قلبِ دگران چشمهء سردیست، سَرِ کوه
دلخانهء ما، کورهء آهنگرِ پیر است

در متن لغت نامهء ما، شهد بود زهر
در دفتر ما شِیر، تداعی گرِ قیر است

فرهنگ و هنر، کشته و مصلوبِ جهالت
کرباس گران گشته و ارزان، حریر است

گنجشکِ بنفشینه پَرِ ، یاسمن آباد
در، دانه و دامِ* سرِ یک بام، اسیر است

هر کس که پرستید، یکی جاهلِ قومی
در دفتر خود خواهیِ آن قوم، دبیر است

عصر ستم و خود سری و مُهرِ زبانهاست
پاسخ به سَرِ نیزه و در آتشِ تیر است

بااحترام
عبدالفهیم فرند- ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۷ خورشیدی

* در، دانه و دام- مقصد از بند ماندن و گم شدن در پول و مطاعِ ناچیز دنیاست که دستها و زبانها را بسته و مُهر کرده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا