خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی/دین خدا فقط عشق است و محبت

۵-

تحیر خون شد از نیرنگ سحرآمیزی الفت          که من تمثال خود میبینم و آئینه اویم

عشق چه سحرآمیز است چون در مقام حیرت وقتی انسان یین حس و ماوا حس است. خود را تمثیل یا تجسم یا صورت و هویت حق میبیند. در دین عشق هر کی را بپرستی خدا را پرستیده ای هر کی را دوست داشته باشی خدا را دوست میداری چون زمین و آسمانها عین و هویت اوست و بجز او کسی نیست بجز او چیزی نیست. البته عشق باید رو به تعالی باشد.و انسان را به حق برساند.حق یعنی راستی یعنی خدا و آن با علم قابل اثبات نیست. چون به ذات بر میگردد و ما به ذات راهی نداریم ولی در نگرش انسان میشود مقدار حقیقت را رد یابی کرد. چون هر انسان دارای اخلاق ذاتی و فطری است و آن در افکار و اندیشه های انسان بیان میشود. زندگی بشر پر از رویداد ها و اتفاقات است و اتفاقات را واقع یا واقعیت گویند. گردش چرخ چنان است که گاهی واقعیت ها حقیقت ها را میپوشانند واقعیت ها هرچه باشند. حقیقت چون از حق است جاویدان است. پوشانیدن حقیقت زشت و مبتذل است.  به این لحاظ این نامه را به ندای کودکان. زنان و مردانی اختصاص داده ام که در ظرف تاریخ واقعیات حقیقت شان را پوشانیده است. باشد که یادی از آن بیچارگان شود و من و شما هم در محشر نزد شان سر افکنده نباشیم و اینک خلاصه داستان بنی قریظه را از کتاب سیرت رسول الله با شما در میان میگذارم. <ترجمه سیرت ابن اسحاق>. این کتاب از جمله کتاب های معتبر در دنیای اسلام است.

جنگ بنی قریظه در سال پنجم هجرت رخ داده است. البته سران قوم در جنگ خندق با محمد(ص) بیمان شکنی کرده بودند و محمد(ص)از این امر آشفته شده بود او بنی قریظه را که از پیروان موسی(ع) بودند به مدت بیست و بنج روز محاصره کرد تا آنکه تسلیم شدند و تصمیم گیری بلاخره به یکی از صحابه به اسم سعد ابن معاذ تفویض شد او قبلا در جنگ خندق زخم خورده بود و تحت مداوا بود. سعد چنین حکم کرد که هرچه مردانند جمله بکشند و زنان و فرزندان را برده گردانند.و مال ایشان بین مسلمانان قسمت کنند. چون سعد این بگفت محمد(ص) گفت: ای سعد حکمی که تو کردی چنان است که حکم بالای هفت آسمان کرده اند یعنی حکم تو حکم خداست. پس بفرمود تا در بازار مدینه خندق بکندند و نهصد مرد از ایشان را گردن زدند. بس چون مردان به قتل رسیدند محمد(ص) فرمود تا زنان و فرزنان ایشان غارت کردند و به بندگی گرفتند و مال های ایشان بین مسلمانان قسمت کردند و محمد(ص) خمس یا یک بنجم حصه مال خود بگرفت. از جمله زنان بنی قریظه محمد(ص) ریحانه بنت عمرو برگرفت و و در خانه محمد(ص) میبود.             آیات بیست و شش و بیست و هفت سوره احزاب به همین داستان مربوط میشوند.

یاد مان باشد که قضاوت اخلاقی. جوانمردی و نجابت حکم میکند که چون آنها تسلیم شده بودند با آنها چنین رفتار شدید نشود. باز اگر سران قوم بد عهدی کرده بودند گناه آن زنان و کودکان چه بود که در بازار برده فروشی لیلام شدند. .واین عجیب نیست چون در کشور های اسلامی تا همین امروز کسی با زنان و اطفال مشورت نمیکند.

تصور کنید نهصد مرد اگر هر کدام یک زن و دو طفل داشته باشند دو هزار و هفتصد زن و کودک در بازار مدینه لیلام شدند و این تجارت ثروت خوبی به بار آورد. آن زن بیچاره را تصور کنید که شوهرش را کشته اند و خودش و فرزندش را در بازار لیلام کرده اند. درحضور خودش یکی طفلش را میخرد یکی خودش را میخرد بدون هیچ گناهی. صدای ناله و فریاد آن بیگناهان تاامروزدر دل تاریخ نهفته است و آنرا میشود با گوش  و دل شنید.

شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست     گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد

بس اگر حق و راستی رهزنی باشد. میتوانید خیلی ثروت مند شوید و در اتفاقات تاثیر گذار باشید ولی بدانید که خداوند شاهد اعمال تان هست و در محشر از اعمال تان جوابگو خواهید بود.

مسئله دیگر اینکه آنها بت برستان قریش نبودند بلکه پیروان موسی(ع)رسول دیگر خداوند بودند. میگویند محمد(ص)آدم مهربان بود و خلق لطیف داشت.عجب مهربانیی عجب لطافتی باز این همه زیر نام خدای بخشاینده و مهربان شاید کسی بگوید که اینها همه تهمت هستند. حالا اگر این ها تهمت هستند چرا سیزده صد سال است که نوشته و چاب میشوند و کتاب معتبر خوانده میشوند. توجه داشته باشید که اگر بیامبر ما چنین کارهای میکرده از طالب و داعش چه گله کنیم. حالا برای اینکه فکر ما کمی تازه شود برویم سراغ مرد دیگری در تاریخ که او هم با خدا بود. هزار سال در تازیخ به عقب میرویم آنجا به مردی سر میخوریم که کوروش نام داشت.او در سال های بین۵۲۹-۵۵۹ قبل از میلاد زندگی میکرد کوروش بزرگ شاه هخامنشی  در سرزمین های گسترده از آسیا حکومت میکرد. او آهنگ تسخیر بابل کرد.و بابل تسلیم شد. و کوروش وارد بابل شد.در استوانه کوروش که در معبدی در بابل کشف شده و حالا در موزیم بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود چنین آمده است.

خط بیست و چهارم: ارتش من وارد بابل شد نگذاشتم آزاری به مردم این سرزمین رسد.

خط بیست و ششم: از بند رهای شان کردم و به بدبختی های شان پایان دادم. فرمان دادم همه مردم در پرستش خدایشان آزاد باشند و مردم را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس از اهالی شهر را از هستی ساقط نکنند. خدا از کردار نیک من خوشنود شد.

خط بیست و هفت: او(خدا) بر من کوروش که ستایشگر او هستم بر پسر من و بر همه سپاهیانم برکت و مهربانی اش را ارزانی داد ما همه در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. من تمام شهر های خراب شده را از نو ساختم.

این بود دو داستان مشابه از دو مرد خدا در دو فرهنگ فارسی و عربی در برخورد با قوم مغلوب. قضاوت را به وجدان و عقل شما میسپارم. اینجا بد نیست در مورد حق زوج به هر دو فرهنگ نظری اندازیم.ببینیم خداوند رحمان و رحیم در مورد حق زوج چه آیاتی به ما فرستاده است.

سوره نساء ۴-۲۵

بس با کنیزان موئمنه با اجازه مالک شان ازدواج کنید. توجه کنید به حق خود ارادیت زن به صفت انسان. کنیز خودش حق ندارد تا تصمیم ازدواج بگیرد. مالکش باید اجازه دهد.

سوره نساء۴-۱۵

زنانی از شما که اعمال ناشایسته کنند.چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهید.چنانچه شهادت دادند. آن زنان را در خانه نگهدارید تا عمر شان به پایان رسید. میدانیم که عذاب کشی کار اخلاقی نیست.آیا بهتر نبود که خداوند بخشاینده و مهربان به آنها میگفت طلاق بگیرند و روابط خود را اخلاقی بسازند.همچنان احادیثی از جابر بن عبدالله انصاری و عبدالله بن عمر بن خطاب است که محمد(ص)بخاطر رابطه نامشروع حکم سنگسار صادر کرده است.قضاوت اخلاقی حکم میکند که آنها فقط باید روابط خود را اخلاقی بسازند باهم ازدواج کنند نه اینکه سنگباران شوند.

سوره تحریم آیه ۶۶  ای بیغمبر برای چه آنرا که خدا بر تو حلال کرده بود حرام میکنی تا زنانت را از خود خوشنود بسازی.

در مورد این آیه در تاریخ وارد است که روزی حفصه یکی از زنان پیامبر به اجازه محمد(ص) به خانه پدرش عمر(رض) رفت و پیامبر در حجره او باماریه خلوت کرد یا همبستر شد. ناگه او رسید و غوغا انگیخت که تو در حجره من با کنیزی خلوت کردی و آبروی من را نزد زنانت بردی.

بنظر شما حق(راستی یاخدا)با کیست؟ با محمد(ص) یا با حفصه؟ دو مرجع برای قضاوت داریم یکی عقل یکی اخلاق ذاتی یا فطری انسان. هردو عمل محمد (ص) را تقبیح میکنند. آیا دستور خدا در این مورد خلاف اخلاق فطری انسان نیست؟ در اینجا وجدان که خوب و بد کردار را درک میکند به شما چه میگوید؟  همچنان در آیات بعدی زنان تحدید میشوند که اگر در به آزار محمد(ص) برایند روزگارشان بد خواهد شد. بگذریم که بوی تعفن خاطر ما را افسرده کرد.

حالا سری بزنیم به حق زوج در فرهنگ فارسی و برای شما خلاصه  داستانی را می آورم  از کتاب مقدس.البته این کتاب چندان مقدس هم نیست به این مسئله بعدا خواهم برداخت.هدف ما فقط مضمون است که قبل از اسلام نوشته شده است. ما اینجا به مقدس بودن یا نا مقدس بودن کتاب کاری نداریم. این داستان در باره خشایارشا بسر داریوش چهارمین بادشاه هخامنشی است.

درکتاب استر بخش اول آمده است که خشایارشا پادشاه فارس بر سر زمین پهناوری سلطنت میکرد که از هند تا حبشه را در بر میگرفت و شامل یکصدو بیست و هفت استان بود. در سال سوم سلطنت خود جشن بزرگی بر با نمود. بعد از جشن خشایارشا برای تمام مردم شهر مهمانی هفت روزه ای ترتیب داد. در همان هنگام ملکه هم برای زنان ضیافتی ترتیب داده بود پادشاه دستور داد تا ملکه را که بسیار زیبا بود با تاج ملوکانه به حضورش بیاورند تا زیبایی او را به مقامات و مهمانانش نشان دهد اما وقتی فرمان را به ملکه رساندند او از آمدن سر باز زد. پادشاه از این امر خشمگین شد اما بیش از آنکه اقدامی کند از مشاوران خود نظر خواست.شاه گفت قانون چه مجازاتی در این باب تعیین کرده است . یکی از مشاوران گفت ملکه نه تنها به شاه بلکه به امیران دربار و تمام مردم مملکت اهانت کرده است. شاه باید دستور دهد که ملکه دیگر در حضور شاه شرفیاب نشود آنگاه زن دیگری بجای وی به عنوان ملکه انتخاب شود فرمان شاه  در سراسر این سرزمین پهناور اعلام شود. آنگاه در همه جا شوهران در هر مقامی که باشند مورد احترام زنانشان قرار خواهند گرفت.

توجه شود به حضور زن در جامعه چون ملکه در بین مردم حاضر نشد از مقامش برطرف شد. دوم: رول قانون در جامعه. اینکه شاه خودش به تنهای نمیتوانست ملکه را عزل کند او میرود از مشاورین خود نظر میخواهد. سوم: اینکه ملکه انتخابی بود. چهارم: حق خود ارادیت زن به صفت انسان.

حالا برگردیم به کتاب خود ما که رحمت عالمین است.

سوره احزاب  ۳۳-۵۳

هر گاه از زنان رسول چیزی میطلبید از پس برده طلبید.

در اسلام قوانین تحقیر آمیزی برای زنان در نظر گرفته شده است. از جمله اینکه یک مرد میتواند چهار زن داشته باشد. شهادت دو زن مساوی یک مرد است. سهم میراث زن نصف مرد است. زن بدون اجازه مرد از خانه خارج شده نمیتواند. در صورت نافرمانی زن لت و کوب میشود. زن حق قضاوت ندارد. حق گرفتن طلاق محدود است. در صورت طلاق اطفال با پدر میمانند. زن با صدای نرم با مردان صحبت نکند. سن ازدواج حتی به هشت ساله میرسد و بسیار چیز های دیگر که در حوصله این نوشته نیست.

به امید روزیکه زنان در کشور های اسلامی صاحب حقوق خود شوند. خداوند همانطور که برده داری و کنیز داری را از بین برد. آنها را نیز به حقوق شان خواهد رساند.در آنروز انسان خدای خود را خواهد شناخت. انسان خواهد دانست که دین خدا فقط عشق است و محبت. و از تصورات تاریخی خود در مورد خدا شرم خواهد کرد.

امید این امانت به مستحق برسد.     ۲۴-۷-۲۰۱۸

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا