خبر و دیدگاه

ریشۀ های فراخ دامن تظاهرات فاریاب

تظاهرات فاریاب وارد سومین هفتۀ خود شده، روزهای پر التهاب خویش را پشت سر می گذراند و هر لحظه با تمام قد سرتاسری میشوند. مظاهره کننده گان میلیونی با مطالبات معقول و مطلوب شان شعارهای ضد حکومتی و ضد ریاست جمهوری سر میدهند. آنها بقدم اول اشرف غنی را مسؤول درجه یک کشت- کشتار، بد امنی های فاریاب، سایر ولایات زون شمال در مجموع کل افغانستان میدانند. اگر تک صدای دون رتبه حکومتی را ناشنیده بگیریم، ادارۀ اشرف غنی در این باب خاموشی اختیار نموده و به سکوت مطلق فرو رفته است.

چنانچه، میدانید هر روز گوشۀ از جنایات تکاندهندۀ کومندوهای ارگ بر ملا میگردد. روی هم رفته خشم مردم نسبت به دستگیری غیر قانونی نظام الدین قیصاری بالا میگیرد. اگر خواست بر حق مردم همچنان نادیده گرفته شود، حل مطلوبی پیدا نکند وضعیت از این هم به مراتب بدتر خواهد شد.   

آنچه در این جستار گفته می آید از بدیهیات و مسلماتیست که بیهچوجه نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.

جایگاه اوزبیکها از منظر بافت قومی

هم از نظر جمعیتی و هم از منظر مساحت ارضی اوزبیکها در افغانستان جایگاه وسیعی را صاحب اند و در نه ولایت حاصل خیز و پر معادن کشور حضور گسترده و نقش پر رنگی دارند. این مردم مظلوم سر انجام مُهر اقلیت بودن را شکستانده، آهسته-آهسته از زیر آوار تعصّبات قومی سر بیرون می آورند. راجع به نفوس خلق اوزبیک بر آورد و سنجۀ دقیقی در دست نیست، بگونۀ تخمین اوزبیک هارا حول و حوش ۵-۶ میلیون ورانداز میکنند. اگر دها قوم ترک تبار را به این حدس و گمان اضافه کنیم این دید زنی ما از مرز۱۰ میلیون هم میگذرد. امیدوارم روزی فرار برسد تا این تابوی اقلیت انگاری، قوم زدایی و قوم ستیزی در هم شکسته شده، حق و حقوق تمام ملیتها در زادگاه اصلی شان مشخص و معین گردیده، به رسمیت شناخته شود. جای تبعیض خشک، بیعدالتی و قومگرایی را حقوق و ارزشهای انسانی و شهروندی پرکند.

تاکی بیگانه انگاری؟

اوزبیکهای افغانستان بصفت یکی از بومیترین اقوام دریک سر زمین مشترک از دیر باز به اینطرف با سایر خلقها برادروار می زیند؛ با قوم خاصی در هیچ موردی دعوا و مشکلی هم ندارند. تنها آرزومند تثبیت حقوقی جایگاه خویش میباشند و بس. اجداد این قوم سحلشور و زحمتکش در این مرز و بوم تقریبن نهصد سال حکمروایی کرده اند. اگر کند و کاو تاریخی را پس از آمدن اسلام در نظر بگیریم، حکمروایی سلسلۀ های: قرا خانیان، غزنویان، غوریان(؟)،سلجوقیان، تیموریان، بابریان، شایبانیان، افشاری ها، اشترخانیان و خانان هفت گانۀ اوزبیکها را در مینگریم و می یابیم. امپراتورها، سلاطین و پادشاهان مقتدر چون سلطان محمود غزنوی، امیر تیمور کوره گان و دیگران از این قوم برخواسته و در تارک تاریخ نشسته و فرمانروایی کرده اند. پس با این پشتوانه و اعتبار قوی تاریخی چگونه میتوان موجودیت اوزبیکها را نادیده گرفت؟ و آنها را از ردیف قومیتها خارج نموده و به حاشیه راند؟

در افغانستان نزدیک به چهل قوم و گروهای ایتینکی بود و باش دارند. در این جمع چرا  بجز پشتونها، دیگر اقوام ِساکن اقلیت شمرده میشوند؟ وقتی انسان زننده ترین سخنان تبعیض آمیز را از زبان یکی از پشتونها میشنود بهت زده میشود. همین دغدغه ای: « اوزبیکها به اوزبیکستان بروند، تاجیکها به تاجکستان، تورکمنهان به ترکمنستان و هزاره ها به گورستان بروند!» را بی شرمانه نمایندۀ این« اکثریت؟» به اصطلاح گل ِسرسَبد در خیال میپروراند و به زبان میآورد؛ و نه نماینده ای « اقلیتها؟!». ماکه ملت بی هویت نبوده، حلقۀ گمشده در گردن نداشتیم و نداریم؛ هیچ کس تا حال ما را کوچیهای آمده از پشت کوه سلیمان قلمداد نکرده اند. با این دلایل قوی و انکار نا پذیر چگونه میتوان ملت دیرینه و سال دیدۀ اوزبیک را اقلیت و بیگانه بحسا ب آورد؟ در این باب سخن را کوتاه نموده انصاف و قضاوت را بخواننده گان عزیز و گرامی وا می گذاریم.

فاریاب و انگیزه های اعتراضات مدنی

آرمینوس وامبری خاورشناس و تورکالوژست شهیر مجارستانی ۱۵۰سال پیش وقتی سیاحت خویش را اقصی شرق نزدیک و آسیای میانه آغاز کرد؛ به لباس درویش دروغین در شهر مینمه مدت کوتاهی رحل اقامت افگنده بود، بدرستی مینویسد: « فاریاب قاپو یا درب آسیای میانه بحساب می آید…». روزی از روزگاری این سیاح مجارستانی در فاریاب تماشاگر جنگ های خونین خانان میمنه با بازمانده گان ابدالی بوده، بخوبی دریافت و گفت، « اگر فاریاب درهم شکسته شود به آسانی میتوان به آسیای میانه رخنه کرد». گویی افاغنه ای تمامیت خواه بیشتر از هر کس دیگر به سخنان وامبری پی بردند، استراتیژی و استقامت جنگ را در فاریاب متمرکز نمودند. این پلان راهبردی شرورانه بدست اشرف غنی قوم پرست رقم خورد. او با پول و امکانات دولتی توانست طالبان و داعش را در فاریاب رشد دهد، دامنۀ جنگهای ویرانگر را به صفحات شمال انتقال نموده شعله ور سازد…

اعتراضات مدنی فاریاب یک شبه براه نیفتاد؛ در شکلگیری این قیام ملی پیش زمینه های از اول کار موجود بوده است. بسیاری از این عوامل به دهه های جنگ خونین، بخصوص در مدت زمامداری کرزی و اشرف غنی برمیگردد. 

استبداد ۲۵۰ ساله ای افغانها/ پشتونها، جنگهای جهادگران و جو سنگین امنیتی ۱۵ساله اخیر وضعیتی را که مشاهد میکنیم، بوجود آورده است.

اشرف غنی با بکار انداختن ماشین تصفیه حساب توام با تبعیض، زور گویی و قلدری اوزبیکهای افغانستان را نشانه گرفت. بقدم نخست معاون اولش را به تبعید فرستاد، زمینۀ ای آدمنش را بست؛ دوما” کدرها، جنرالان و نخبه های مردم اوزبیک را ازمحدود پُستهای حساس دولتی کنار زد. مجلس نماینده گان را تا حدودی از نماینده گان اوزبیک خالی کرد. فتنه و اختلافات را بین اوزبیکها دامن زد، با دو شقه کردن چیز فهمان اوزبیک در سپهر سیاسی کشور حکومت بشیوه دیکتاتوری و تک محوری را سامان داد. مضاف براینها بیکاری، گرسنگی و دها معضل اجتماعی بر خواسته از حکومت نا بکار اشرف غنی، مردم فاریاب زمین را بستوه آوارده بود.

قمار سناریوی خونین فاریاب

نظام الدین قیصاری از بدو فعالیتهای جنگی ضد طالبانی و داعشی اش ناخواسته زیر نظارت اشرف غنی قرار گرفته بود. نا تمام گذاشتن پروژۀ فاشستی اشرف غنی توسط نظام الدّین قیصاری، سرنوشت گرفتاری وی را شتاب بخشید. از دیر باز یک طرفند و عملیات غافلگیرانه تروستی دولتی در انتظار آقای قیصاری بود. سرانجام آقای قیصاری با ۲۰ نفر سربازش بدست کومندوهای بی رحم حکومتی گیر افتاد. در این جریان تعدادی از سربازان قیصاری کشته شدند؛ برخی دیگری زیر لگد و قونداق کومندوها به خاک و خون افتادند…

از روز دستگیری نظام الدین قیصاری در فاریاب اعتراضات مدنی آغاز گردید. بنقل از منابع« حزب جنبش» در این اعتراضات، مردم ِحق طلب فاریاب تاکنون ۱۹نفر کشته دادند. این اعتراضات تا نرسیده بیک سرانجام نیک همچنان ادامه خواهد یافت. بجای اینکه به خواست بر حق مردم مظلوم فاریاب پاسخ معقول داده شود، طرفداران اشرف غنی در پی توجه خشونت و سر کوب بی رحمانۀ دولتی برآمدند. اشرف غنی و گرداننده گان سیاست قوم گرانۀ او از پس طرفند و سیاه نمایی ها سر کشیده ادعای تطبیق قانون را برخ میکشند.

 بنظر این قلم بحث قیصاری و هر کس دیگر در جای خودش؛ او اگر جرمی را مرتکب شده باشد میبایست از مجرای قانونی تحت پیگرد قرار میگرفت؛ دوسیه برایش باز شده، طبق قانون مجازات میشد و یاهم برأت حاصل مینمود. این طرفند تنها یک شبخون غافلگیرانه نبوده، چنانچه ویدیوها و تصاویر باز تاب میدهند، این ماجرا از عمق بیشتری برخورداراست. یعنی بتمام معنی جنایت سازمان یافته تلقی میگردد. وقتی حرف از قانون به میان می آید. کدام قانون؟ آیا دستگیری نظام الدین قیصاری قانونی بود؟ آیا نظام الدین قیصاری برای امنیت ملی کشور و جامعۀ جهانی تهدید بشمار میرفت؟ آیا او بصفت مجرم از طرف پولیس، سارنوال و قاضی بنابر در خواست و شکایات حکم جلب دریافت کرده بود؟ گرفتاری قیصاری کدام یک از مراحل قانونی را طی نموده بودکه، اینگونه دستگیر گردید و به کابل انتقال داده شد. این کار از جنس آدم ربایی محسوب میشود، سرانجام خوبی ندارد و برای اشرف غنی نیز هزینه خواهد داشت.

والی سر شدگار

چندی از تب و تاب اعتراضات فاریاب نگذشته بود، اشرف غنی آقای نقیب الله فایق را( خلاف روال عادی، او همیشه سر پرست تعین میکرد!) بحیث والی جدید فاریاب مقرر نمود. جناب فایق هنوز ننشسته در چوکی ولایت، با جسارت و شجاعت در حضور کومندو و سربازان حکومتی ظاهر شده به سخنرانی پرداخت. والی فاریاب بجای اینکه، بصفت فرزند فاریاب به هم زبانان خویش اظهار همدردی نماید، از آنها دلجویی کند( بعداز گذشت ۱۳ روز، او سعی بر پر کردن خلاها میباشد)؛ بیاد کشته شده و داغدیده ها بیفتد، تسلیت اظهار بدارد؛ به تشویق کومندوهای سرکوبگر پرداخت و از« خدمات؟» ایشان قدردانی نمود. او در سخنرانی خویش از ادبیات پر طمطراق حکومتی استفاده مینمود، گفت: « پرونده ای مقرر شدن من بصفت والی فاریاب قصه یک ساله(؟) یک ماهه(؟)دارد، از مدتها پیش جناب رئیس جمهور این پیشنهاد( حکم تعین والی) را کرده بود…». این گفتۀ والی شک و گمانها در مورد مساله دستگیری قیصاری را تقویت میکند. احتمالن نقشه ای طرفند دستگیری نظام الدین قیصاری از یک سال و شاید هم چند ماه پیش طرح ریزی شده، در دستور کار غنی قرار گرفته بود.

والی جدید فاریاب در هنگام سخنرانی از خساره دیدن اداره اش توسط معترضین کوتاه لب به شکوه گشود. جناب فایق تلویحن سربازان نظام الدین قیصاری را که، بر ضد داعش و طالبان میجنگیدند نکوهش نموده، آنها را« پاچه کشال»، « غیر مسؤول»، « مخل امنیت» قمداد نمود. او گفت: « ( شاید بخاطر کنترول شهر) بزودی گارنیزیون قوی تشکیل خواهیم داد».

جناب فایق مثل اشرف در مقابل طالبان ِمسلح از ادبیات نرم استفاده کرد. موضوعیکه از هر جهت میتواند مورد برسی قرار گیرد. این است که، آقای فایق بر خلاف ارادۀ معترضین، کومندوهای آماده از راه دور را مورد تفقد خاص خویش قرار داد. این چیزیست که مردم فاریاب در مقابل « فرستاده شده های سرکوبگر» بهیچوجه روی خوشی نشان نمیدهند.

مسأله هرچه باشد، معترضین فاریاب و چندین ولایت دیگر و حتی افکار جمعی نسبت به دستگیری نظام الدین قیصاری شخصن دست غنی را در کار میبیند. اشرف غنی با قلدری و با احساس کهتری به مردم اوزبیک بصفت قوم فرو دست و ناچیز نگاه میکند.

با گذشت هر روز دامنۀ اعتراضات گسترش میبابد. مطالبات معترضین نیز شفاف تر مطرح میگردد. اگر خواستهای مردم همچنان نادیده گرفته شود، تنشها افزایش خواهد یافت. کار از بسته شدن شاهراها، ادارات دولتی هم فراتر رفته، شاید به متلاشی شدن حکومت بی انجامد.

ویدیو و تصویرها سخن میگویند

چند و چون عاملین جنایات ضد انسانی کومندوها تا یک مدت در پردۀ ابهام قرار داشت.  بعداز اینکه صحنه های دلخراش و تکان دهندۀ کومندوها آشکار گردیده، فیلم و تصاویر در فضای مجازی چرخید، ابعاد جنایات کومندوهاروشنتر نمایان گردید. در صحنه ها سر بازان حکومتی با بسیار بی رحمی محافظین نظام الدین قیصاری را لگد کوب مینمایند. محافظین به خاک و خون غلطیده کوچکترین حرکت از خود نشان نمیدهند؛ آنها مظلومانه سخت لت و کوب میشوند. در یک ویدیو سرباز حکومتی حین اجرای شکنجه از احتمال کشته شدن محافظ اسیر سخن به میان می آوارد و میگوید:« از اینکه مقاومت نشان داد شاید هم کشته شده باشد…». کومندوها غرق در شادی از زجر و شکنجه جوانان مظلوم لذت میبرند. صحنه های بدتر از این هم در ویدویها انعکاس یافت است. بعد این صحنه ها خشم معترضین را چند برابر شد، غیرت کتلۀ عظیم مردم بجوش آمد. بعداز این موج مخالفت و اعتراضات در میان اقشار گونا گون جامعه افزایش یافت. همبستگی با معترضین در داخل کشور محدود نشد، بل که، در حارج از کشور نیز این خشم عمومی را دامن زد. پس این ویدیو و عکسهای نا راحت کننده، شعارهای تندی را به زبانها جاری ساخت. و حتی در چندین ولایات کشور تصویر اشرف غنی به پاین کشیده، سوزانده شد. این اعتراضات مردمی در آینده ها فروکش نخواهند کرد؛ سرانجام تلخی را برای اشرف به ارمغان خواهد آورد.

إیشانچ تؤره

از تورانتوی کانادا

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا