خبر و دیدگاه

چهار مصیبت عظیم کشور

کشور ما با چهار مصیبت بسیار بزرگ و تقریبا لاعلاج رو به رو است:
یکی این که با توجه به این که منابع معدنی در جهان محدود است و دیر یا زود بسیار کاهش خواهد یافت، امریکا تلاش دارد هر گونه که شده از راه کشور ما خود را به گنجینه های دست ناخورده آسیای مرکزی و جنوب روسیه نزدیک سازد. روشن است دو ابر کشور روسیه و چین و نیز دو قدرت منطقه یی ایران و پاکستان مخالف حضور امریکا در افغانستان اند. در نتیجه افغانستان به میدان جنگ پایان ناپذیر قدرت های بزرگ و منطقه مبدل شده است. از این رو، مجاهد و طالب و داعش همه ابزارهای امریکا برای راندن روس ها و اشغال افغانستان و راهیابی به آسیای مرکزی بودند و هستند.
در پهلوی این مشکل عظیم ما با یک مشکل بزرگ دیگر هم رو به رو می باشیم و آن استراتیژی پاکستان برای تسخیر افغانستان در دو مرحله است. پاکستان در چهار دهه اخیر با بهره گیری از اوضاع آشفته و نا به سامان کشور ما توانست مرحله نخست راهبرد خود را که تسلط بر دامنه های جنوبی هندوکش است، پیروزمندانه پیاده کند. اکنون اگر امریکا برود، مناطق پشتون نشین یکسره به دست پاکستان خواهد افتاد.
پاکستان در این مناطق توانسته است طالبان، حزب اسلامی، داعش و شبکه خقانی را حاکم سازد.
اکنون پاکستان وارد فاز دوم پیاده کردن استراتیژی حود یعنی مبارزه با روسیه و ایران بر سر تسلط بر شمال و غرب شده است.
استراتیژی پاکستان مبنی بر تسلط بر گستره افغانستان از سوی کشورهای مرتجع عربی، رژیم اخوانی ترکیه و چین حمایت می شود.
روشن است پایان این جنگ هم هویدا نیست.
سومین مشکل ما در بعد داخلی است. واقعیت این است که پشتون ها باشندگان اصلی و بومی سرزمین کنونی افغانستان نیستند، بل که پس از حمله مغول از گستره پاکستان یعنی دامنه های کوه های سلیمان به این جا کوچیده اند. امپریالیسم انگلیس نگذاشت پشتون ها در سرزمین اصلی و نیایی شان یعنی منطقه خیبر پشتونخواه که دو سوم پشتون ها در حدود ۲۰ میلیون نفر در ان بود و باش دارند، دارای تشکیلات دولتی مستقل شوند.
در نتیجه نخبگان سیاسی پشتون که در اثر سیاست های انگلیس بر خراسان حاکم شده بودند، در اندیشه تشکیل کشور پشتونستان در گستره افغانستان کنونی اند. اما چون نه توان اقتصادی و نه توان سیاسی این کار را دارند، و نفوس شان هم ( که تقریبا یک سوم یعنی در حدود ۱۰ میلیون نفر است)، برای تسلط نهایی کافی نیست؛ پیوسته با معامله با قدرت های بزرگ و فروش سرزمین می کوشند، با تکیه به سرنیزه و پول آنان به این هدف نایل آیند. در نتیجه کشور همیشه فاقد استقلال و دربند و اسیر ابرقدرت ها است. با این حال، تنها مساله مبدل ساختن افغانسستان به پشتونستان مطرح نیست. رقابت های قبیله یی میان قبایل درانی و غلزایی بر سر قدرت نیز چاشنی کار است.
برای مقابله با پشتونیسم افراطی،، تیکه داران و رهبران سایر اقوام نیز برای مقابله با نخبگان پشتون هر یک به طبل تبارگرایی افراطی کوبیده و با سایر کشورهای منطقه وارد تعامل و زد و بند می باشند. در نتیجه شاهد سر برآوردن تاجیکیسم، ازبیکیسم و هزاره ایسم افراطی هم هستیم. به ویژه پان ترکیسم هم میدان پیدا کرده و وارد میدان شده است.

این سه مصیبت یعنی اشغال کشور از سوی امریکا و رقابت آن با کشورهای مخاصم، تلاش های نخبگان سیاسی پشتون دال بر مبدل ساختن افغانستان به پشتونستان ( به اضافه کشاکش درانیان و غلزاییان و واکنش سایر اقوام در برابر این سیاست) و استراتیژی پاکستان مبنی بر اشغال افغانستان؛ مصایبی اند که رهایی از چنگ آن ها در کوتاهمدت ممکن نیست و کشور را به میدان جنگ و کشاکش های بی پایان خونین مبدل گردانیده است.
در پهلوی همه این ها یک مصیبت دیگر هم داریم و آن ابتلای تاجیک ها به بیماری مدهش اخوانیسم است که ناخودآگاه آنان را به اسارت دشمنان تاریخی شان یعنی شیوخ عرب و رژیم عثمانی ترکیه اردوغانی در آورده است و به آله دست آن ها مبدل ساخته است که این مصیبت نه بل که فاجعه عظیم است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا