خبر و دیدگاه

نامه‌ی سرگشاده لطیف پدارم به ژنرال دوستم: علیه شوونیسم مبارزه کنیم

چرا این نامه را نوشتم؟!

مبارزان و عدالت‌خواهان، فعالان‌برابری طلبی هویتی، اتحاد مبارزه برضد شوونیسم و فاشیسم افغانی! شماری از شهروندان ازمن خواستند موضع خود را در باره‌ی فاریاب اعلام کنم. از من پرسیدند چرا در این باره سکوت کرده‌ام؟ چرا در باره‌ی غزنی موضع گرفتم؟ و چرا در مورد فاریاب موضع نگرفتم؟

جناب ژنرال دوستم!

چرا این نامه را به نشانی شما نوشتم و شما را مخاطب قرار دادم؟

بحران غزنی کاملا روشن بود؛ قانون انتخابات نقض شده بود، درضمن هموطنان نجیب هزاره‌ی ما در رابطه با انتخابات غزنی متحد و قانونمند وارد میدان شدند. ماجرای فاریاب اما ابهام داشت؛ با این‌وصف می‌خواستم روز چهارشنبه ۱۳ سرطان موضع خود را در ساعت امتیازی کاملا روشن سازم. در همان لحظات نمایده‌گان جوزجان و فاریاب مرا برحذر داشتند و از آن‌چه در فاریاب گذشته بود به‌عنوان منازعه میان اوزبیک ها یاد کردند. آقای بهزاد هم در کنار من نشسته بود و گفت‌وگو ها را می‌شنید. پنج‌شنبه شب در برنامه‌ی محور طلوع این اختلاف درون قومی کاملا آشکار بود، طبعا یک چنین وضعیتی تصمیم‌گیری را دشوار می‌ساخت و مرا مجبور می‌ساخت احتیاط کنم.

اما چرا ژنرال دوستم؟!

با همه‌ی بحران های یکی دو سال پسین برادران اوزبیک ما ژنرال را به طور کلی رهبر و بزرگ خود می‌دانند. با مخاطب قرار دادن جناب ژنرال دوستم می‌خواهم با مردم قهرمان اوزبیک و همه‌ی عدالت‌خواهان و نیروهای ضد شوونیسم سخن بگویم و اتمام حجت کنم.

جناب ژنرال!

ما با هم دوستی دیرینه داریم و هر بار که موضع شما درست بوده‌است و مظلوم واقع شده اید از شما دفاع کرده‌ام. اما بگذارید گله کنم که، در دو دور انتخابات یعنی در مقاطع مهم تصمیم‌گیری های عدالت‌خواهانه و ملی شما از کاندیدا های فاشیست و شوونیست حمایت کردید و بر خلاف منافع اقوام مظلوم عمل نمودید؛ شما در مقام یک رهبر مطرح قومی خود و مردم خود را دست کم گرفتید و اشرف غنی را رهبر خود خطاب کردید، در حالی‌که اشرف غنی اعتبار و نفوذ مردمی شما را نداشت و به‌خاطر این مردم زحمتی هم نکشیده بود. با وجود احترام به آن دوستی های دیرینه نمی‌توانستم اصول خود را در پای فاشیست ها قربانی کنم. زمانی‌که از من خواستید برای ثبت نام ریاست جمهوری در کنار اشرف غنی شما را تا کمیسیون انتخابات همراهی کنم به شما پاسخ رد دادم و گفتم اگر خود کاندیدا می‌بودی به دلیل مظلومیت‌های تاریخی این قوم به شما رأی می‌دادم حتا اگر یک تاجیک رقیب انتخاباتی شما می‌بود. ″این پاسخ ادامه‌ی پاسخ منفی به اشرف غنی احمدزی در منزل خودش بود؛ گفت‌وگویی که با پا در میانی آقای خلیل زمر در آستان انتخابات فراهم شده بود″. خلاصه من به تیم شما و دکترعبدالله رأی ندادم، و به اصول خودم وفادار ماندم.

به‌هر حال، حکایت‌ها بسیار اند، بگذریم. بعد از صدور فرمان تقنینی غنی، بر خلاف قانون ثبت احوال نفوس مصوب مجلس دایر بر افغانی کردن هویت های غیرافغانی و آن جدال های سخت در مجلس در نخستین روز اقدام غنی و شرکایش برای اخذ تذکره‌ی برقی حاجی باتور فرزند شما، پشت سر اشرف غنی احمدزی ایستاد شده بود تا آن تذکره‌ی فاشیستی را اخذ کند؛ حضور باتور در مغایرت با حقوق حقه و هویت بقیه‌ی اقوام قرار داشت، و درست در اوضاع و احوالی بود که جناب شما به عنوان معاون اول غنی در ترکیه به صورت یک تبعیدی غنی به سر می‌بردید. حضور فرزند شما در کنار شقی ترین دشمن مردم ما توهین به شما و خلق رنجدیده‌ی اوزبیک بود و نیز بی‌پروایی و بی‌احترامی به صد ها هزار رأی هم‌تباران تان.

این وضعیت واقعا نفرت انگیز بود، آرزو داشتم “باتور” را در میدان نبرد برأی تحقق عدالت و در صف آزادی خوآهان ببینم نه در کنار غنی شوونیست ودشمنان مردم ما، آن چنان که هر نوع اعتماد به شما را به خطر مواجه ساخت. مردم می‌پرسند حالا چه تضمینی وجود دارد که آن اشتباهات باز تکرار نمی‌شوند به‌ویژه با توجه با مجبوریت‌هایی که حالا دارید و زنجیر های محکم دامی که غنی و تیم ارگ دورادور شما تنیده اند؟

من در همین یک‌سال پسین، گذشته بماند، به شما هشدار دادم که، فاشیست ها شما را نمی‌بخشند، به‌جای خواست‌های کوچک، تغییر نظام، فدرالی کردن سیستم و توزیع عادلانه‌ی قدرت به ایالات را مطرح کنید اما نشنیدید و فاشیست‌ها شما را مثل هر بار دیگر اغفال کردند.
آری!

روش گرفتاری قوماندان نظام قیصاری قانونمند نبود، برخلاف تشریفات قانونی بود و واقعا نمی‌دانم قیصاری آدم خوب است یا آدم بد؟ اما نسبت به روش‌های گزینشی رژیم شوونیستی کابل نسبت به آن‌چه در شمال و شمال‌شرق می‌گذرد و یا مناطق مرکزی و هر جای دیگر حساس بودم و اعتراض کردم.

تظاهرات فاریاب، جوزجان، سرپل، بلخ و تخار را به دقت نگاه می‌کنم، آن تظاهرات می‌باید سرنگونی رژیم کابل، هویت و فدرالی کردن نظام را در دستور کار خود قرار دهد. از شما به عنوان بزرگ قوم اوزبیک می‌خواهم خشم و خواست مردم را در این جهت کانالیزه کنید، یعنی در جهت سقوط رژیم و فدرالی شدن نظام سوق بدهید در این صورت با وجود همه‌ی تردید ها و نگرانی ها در دفاع از جنبش خلق قهرمان اوزبیک ایستاد خواهیم شد.

در غیر آن خواست رهایی قوماندان نظام قیصاری به خودی خود خواست مهمی نیست. اگر خواست همین باشد که تا حال دیده‌ایم چند روز بعد فروکش می‌کند و یک معامله و امتیاز کوچک، یا تهدید آمریکایی ها ماجرا را به پایان می‌رساند. به‌راستی، دیگر آن قدر تجربه داریم که، هم دوستی‌ها را پاس بداریم و هم اصول خود را حفظ کنیم؛ اما اگر مجبور شویم میان دوستی و اصول یکی را انتخاب کنیم اصول و ارزش هایی را که به آن اعتقاد داریم و باور داریم انتخاب خواهیم کرد. این نکته را باید بگویم که همیشه در کنار ستم دیده‌گان کشورم قرار خواهم داشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا