خبر و دیدگاه

نامه به روشنفکران دینی

به نام انکه در دل عاشق تجلی کرد.

دوش بامن گفت پنهان کاردانی تیز هوش … از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

در این نوشته خواستم نکات چند را در مورد وحی وحادثه دریافت وحی با شما در میان بگذارم . وحی مراتب دارد ومربوط میشودبه رقیق بودن یا پاک بودن قلب یا محل ادراک انسان، پاک بودن قلب به اگاهی ارتباط دارد ، اگاهی باعث تکمیل شدن نفس ناقص انسان میشود ، اخلاقیات را هم فراموش نکنیم ، اخلاقیات حسن وقُبح ندارند، مربوط میشوند به فرهنگ ومعیار های زمانی ومکانی .
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه … چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند .
انواع وحی : ما چهار نوع وحی را میشناسیم ، وحی تکوینی ، وحی الهامی ، رویاهای صادقه ، ووحی از طریق ملایکه ، وحی مستقیم نداریم .
حالا سراغ قرآن برویم و ببینیم که در این باب چه نظر دارد. در این جا از اوردن متن عربی صرف نظر میکنم و فقط به ترجمه سوره های اتی اکتفا می کنیم .
۱-شوری سوره ۴۲ ایه ۵۲ : و همین طور ما روح خود را به فرمان خویش به تو فرستادیم .
تو از ان پیش که وحی به تو رسد ندانستی کتاب چیست ونه فهم کردی که راه ایمان وشرع کدام است . ولیکن ما ان را نور گردانیدیم که هر کسی ازبندگان خود را بخواهیم به ان نور هدایت میکنیم واینک تو (خلق ) را به راه راست هدایت خواهی کرد .

۲-نحل سوره ۱۶ ایه۶۸ : و خدایت به زنبور عسل وحی کرد ، که در کوه ها و درختان وسقفهای رفیع منزل گیرد .

۳-سوره قصص ایه ۷ : وبه مادر موسی وحی کردیم که طفلک را شیرده وچون بر او ترسان شوی به دریایش افگن ودیگر هرگز مترس ومحزون مباش که ما او را به تو باز اوریم وهم از پیغمبران مرسلش گردانیم .

۴-قصص سوره ۲۸ ایه ۱۰ : ومادر موسی دلش فارغ شد ، اگر نه ما دلش را بر جای نگه داشتیم تا ایمانش برقرار ماند نزدیک بود راز درون اش را اشکار کند . طوری که دیده میشود درقران الهام کردن درفطرت زنبور عسل سرشتن یا الهام غریزی را هم وحی گفته است . هچنان مادر موسی از وحی مستفید شد بخاطر عشق پاک و برقرار ماندن ایمانش.
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت … عشقش بروی دل در معنی فراز کرد .

حضرت حافظ میگوید : اگرمحبت ات راستین نباشد عشق در معنی را برویت میبندد .

وحی پروردگار در تمام کاینات جاری است . مرتبه وحی مربوط میشود وبه مرتبه عشق .
هر که عشق به آمال دنیایی داشته باشد مرتبه وحی او از سطح الهام غریزی بالا نمی رود ودر سطح زنبور عسل وحی دریافت میکند .

غازی به ره شهادت اندر تک وپوست … غافل که شهید عشق فاضلتر از اوست
فردای قیامت این بدان کی ماند … کان کشته دشمن است واین کشته دوست

غازی شدن هم از جمله آمال دنیایی پنداشته میشود ، چون جهادش اگاهانه نیست وخداوند را جدا از مخلوق اش میداند ، در حقیقت خلقی در کار نیست، روح ازباطن به ظاهر میاید ، مثل اب که گاهی به شکل بخار گاهی به شکل ژاله و یخ ظاهر میشود .
ولی بلند ترین نوع عشق ، عشق به هر انچه ظاهر است میباشد وان حق است که ظاهر شده است . در حقیقت حق مشهود است و خلق موهوم ، این عشق بی تکلیف وقیاس است . و وحی در این مرتبه عشق بصورت رویا های صادقانه یا وحی از طریق ملایکه میباشد. واین ملاقات غیر متعارف برای تسکین دل عاشق به امر پروردگار صورت میگیرد. تا در این عالم از عشق ورزیدن مایوس نشود، مثل پاره از ایات سوره العلق.

نسبت انسان با خدا مثل نسبت نور با سایه است. سایه حقیقتی ندارد بلکه سایه نرسیدن نور است. همچنان شیطان وجود ندارد بلکه عدم اگاهی شیطان است .
بر عاشقان جز خدا هیچ چیزی نیست وجز او عدم است، واین مرتبه را فنا فی الله گویند . مراد از فنا اینست که خواص بشری از انسان سلب میشود وانسان متصف به صفات الله میگردد ، البته این صعود ونزول دارد ، هر وقت نزول میکند الهامات وارد میشوند و او باز صعود میکند .
عالم غیب وشهادت هر دو وجود واحد اند که بر حسب مراتب تجلیات به صورت کثرات ظاهر شده اند . عالم ما صورت نزول یافته وجود است فقط در چهار بعد ، چنانچه در فزیک به ۹ یا ۱۱ بعد اشاره میشود که انها فعلاً برای ما قابل دریافت نیستند. سیزده ممیز پنج ملیارد سال قبل انرژی واحد شکسته شد، از شکستن ان امواج مختلف به وجود امد وجهان ما به روی یکی از امواج سوار شده است . فرشتگان در حقیقت خود ما هستیم ، در عوالم دیگر و انها در ما هستند .
در اینجا سوال جسمانی بودن معاد حل میشود، معاد جمع تمام ابعاد خواهد بود ، وواحد حقیقی وحدت است .

در حالت فنا زمان ومکان ماهیت خود را از دست میدهند و انسان خود را در تمام زمانه ها احساس میکند. حالات عارفان دیگر را ( پیامبران) درزمان های دیگر سیر میکنند شباهت های شان را با خود درمیابد، داستان های انها را بیان میکند ولی خود را در ان ظرف میبیند . در این حالت چشمه معانی در انسان باز میشود، وکلمات مثل خس وخاشاک روی ان اب معانی شناور میشوند. کلمات را خود شخص انتخاب میکند. بدین جهت این داستان ها درکتاب های اسمانی کمی از هم متفاوت اند. واین برای استخراج معانی است سرعت جریان اطلاعات باعث میشود که انسان همه شان راجذب نتواند . بعضی ها شان فراموش میشوند . معانی اطلاعاتی اند نهفته در ظرف زمان ومکان. عارفان صوف میزنند و ان اطلاعات را از انجا استخراج میکنند. ازقبل ازخلقت تا شروع خلقت وختم خلقت .

عشق دُر دانست ومن غواص ودریا میکده … سر فرو بردم در انجا تا کجا سر بر کنم

مشکل اساسی قران اینست که به صیغه اول شخص دوم وسوم شخص حرف میزند. این درک فهم قران را مشکل میسازد. وان از انجا ناشی میشود که هم آگاهی خدا وهم ملایکه و ( ابعاد دیگر ) وهم ذهن محمد (ص) با هم میامیزند. در بعضی جا ها فقط محمد (ص) حرف میزند وان مربوط میشود به سوره اول یا دعا ها وغیره اینها حرف های خود محمد(ص) است،

وصیغه اول شخص ، دوم وسوم شخص تثلیث است. در حالت فنا اگاهی از ذهن فاصله میگیرد. در ان حالت انسان به خود (تو ) خطاب میکند. یا میگوید بگو ( قُل ) در این حالت گفتن دیدن وشنیدن باهم مخلوط میشوند، وشخص خواب الود به نظر میاید. انچه از بیرون وارد ذهن میشود متوجه نمی شود، حرکاتش اهسته میشوند واین موج سواری و سیر در زمان است. از گذشته به حال واز حال به اینده خود شان از حال خود لذت میبرند ولی مردم فکر میکنند انها نشه هستند. محمد (ص) برای ساختن متن کوشش نکرده او خواسته انچه دیده شنیده وحس کرده (کشف ) کرده رابه همان صورت به ما برساند. وباور داشت که خداوند یا اگاهی به تمام ادراکاتش مهر تایید میگزارد . وقتی چشم بصیرت عوالم دیگر را میبیند تمام قوای عقلانی دست به هم میدهند . و این ارتباط چهار بعد که ما هستیم با ابعاد دیگر است. این غایت توان انسان است و این را اسمان گویند. اسمان بلند ترین سطح ارتقا نفس است وان بافت فضا وزمان رادرنور دیدن وبه اگاهی رسیدن است .
بنده نمی دانم چرا مسلمانها وقت دعا دست ها شان را سوی سقف اسمان میکیرند. در حالیکه میدانند که پیامبر اسلام در شب معراج به اسمان رفت ولی او در خانه خواب بود .
چرا مسلمانان خدا را خارج از خودجستجو میکنند در حالیکه قران گفته از رگ گردن به شما نزدیکتر است. خدا حقیقت واگاهی تمام کاینات است به شمول انرژی تاریک وماده تاریک .

موسی اگر شنید هم از خود شنیده است … انی انااللهی که به ایمن نگفته ام ( بیدل )

بلکه وادی ایمن خود اش دل انسان است . مردم فرق میگذارند بین عارفان وپیامبران در حالیکه ارتفاع روحانی انها کمتر ازپیامبران نیست. و انها همه شان یک تجربه داشته اند وتجربه شان مثل یک دیگر است ، ولی چشم باطن مردم کور است .
در همان سوره شوری ۴۲ ایه ۵۲ امده است:

هر کس از بندگان خود را بخواهیم به ان نور هدایت میکنیم . مسلمانان به ظاهر چند حکم قران چسپیده اند وفکر میکنند علم تمام زمین واسمانها همین است، به خود رجوع نمی کنند فکرنمیکنند، ازملک شان اندیشه رخت بر بسته بدین جهت در فقر وهلاکت زندگی میکنند، چون جلو اندیشه واگاهی را میگیرند، یعنی جلو خدا را میگیرند. و انجا که اگاهی نبود شیطان است.

وظیفه روشنفکر دینی اینست که قران رادر روشنی نظریات اولیای خدا وعارفان که در هر زمانه بوده اند وهستند به مردم تشریح کنند، ودست کور دلان را بگیرند، چرا پیامبران فقط پیام را میرسانند. محمد ( ص) خود اش فرموده که او رسول وبشر بیسوادی بیش نیست، بیشک که او دانا بوده است، ولی عارفان هم دانا هم باسواد وهم قرب الهی داشته اند .

روشنفکر دینی حربه دین را باید از دست جاهلان بگیرند واین بهترین خدمت به دین است.
داکتر عبدالکریم سروش در این اواخر تیوری رویا ها را برای قران پیشنهاد کرده است، نام زیبای است وهم به حقیقت نزدیک، اماایشان موقعیت زمانی ومکانی رسول را مد نظر نگرفته ، درحالیکه پارۀ از ایات فقط تجربه شخصی وزندگی روز مره رسول هستند. چگونه میشود انها را رویا نامید ان دسته از ایات در این تیوری نمیگنجد، بدین لحاظ بهترین کلمه برای جمع کردن این پدیده ها کلمه کشفیات است . همانطور که عرفا گفته اند کشفیات محمدی، چون غیب وشهادت، ظاهر وباطن را همه کشفیات ادراکی اند .
اما رویا تنها جنبه باطنی دارد. اساس ادراک کشف است چه ازعالم ما و چه از دیگر عوالم .

جهد عاشق را به سعی مردم دنیا مسنج … وجه طفلان دیگرست ورقص بسمل دیگر است .

امید این امانت به مستحق برسد.

ادامه دارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا