خبر و دیدگاه

اهمیت وفاق ملی در وضـعیت بحـرانیِ کشـور

روز دوشنبه، کابل شاهد برگزاری نشست وفاق ملی بود که برای نخستین‌بار از سوی احمدولی مسعود رییس بنیاد شهید احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور، به عنوان نسخه‌یی برای خروج از وضعیت بحرانیِ افغانستان مطرح شد. آقای مسعود پیش از این، آجندای ملی را مطرح کرده بود که وفاق ملی حالا در تداومِ آن می‌تواند به نیازهای امروزِ جامعه پاسخ دهد. در همایش وفاق ملی در کابل، بحث‌های زیادی در مورد وضعیت جاریِ کشور صورت گرفت و راه‌حل‌های بنیادی‌یی ‌نیز پیشنهاد شد. در این نشست، اشتراک‌کننده‌گان در کُل از طرح وفاق ملی حمایت کرده و آن را بهترین راه برای مشکلات امروزِ افغانستان خواندند.
طرح وفـاق ملی زمانی از سوی آقای مسعود مطرح شده که افغانستان یکی از دشوارترین برهه‌های تاریخِ خود را سپری می‌کند. حکومت وحدت ملی که در میان موجی از امیدها پس از بحران‌های انتخاباتی به وجود آمد، آن‌گونه که انتظار می‌رفت نتوانست به آروزهای مردم جامۀ عمل بپوشاند و در نتیجه جامعه دچار یأس و سرخورده‌گی شده است. از جانب دیگر، حکومت وحدت ملی که بر اساسِ توافق‌نامۀ سیاسی به وجود آمده بود، از مفاد توافق‌نامه عدول کرده و خود به بحـران‌هایِ تازه دامن زد. همین لحظه، از شمال تا به جنوب و از شرق تا به غرب کشور، فضای ناامیدی و بلاتکلیفی موج می‌زند.
دشمنان کشور با وجود تعهدات جهانی برای کمک به نیروهای امنیتی افغانستان، هر روز بیشتر از روزِ قبل قوت می‌گیرند و به صحنه می‌آیند. سران ارگ باور دارند که این وضعیت طبیعی است و برای این‌که ناکارآمدی خود را توجیه کننـد، هر روز در سخنرانی‌های‌شان یک چیز را بهانۀ وضعیتِ به‌وجودآمده می‌سازند. یک روز می‌گویند که استراتژی جنگ تغییر کرده، روز دیگر می‌گویند که در افغانسـتان جنگ نیابتی میان ابرقدرت‌ها شکل گرفته و روز دیگر مخالفان سیاسیِ حکومت را به تشدید درگیری‌ها متهم می‌سازند. در حالی که عامل اصلیِ وضعیتِ شکل گرفته در کشور، بیشتر از آن‌که به متغیرهای بیرونی مربوط باشد، به متغیرهای درونی وابسته است و خود ارگ‌نشینان عامل بسیاری از مشکلاتِ امروزِ کشور اند.
اگر سران حکومت وحدت ملی به صورتِ واقعی به تعهداتِ خود در مورد توافق‌نامۀ سیاسی عمل می‌کردند، امروز بدون شک شاهد چنین وضعیتِ بحرانی در کشور نمی‌بودیم. معاون اولِ ریاست جمهوری در تبعید به سر می‌برد، والی بلخ با حکومت مقاطعه کرده است، فرمانده پولیس قندهار دیگر فرمان از مقام‌های بلندپایه نمی‌گیرد و خیلی موارد مشابهِ دیگر که در دیگر مناطق افغانستان جریان دارد. همین لحظه کابل به عنوان پایتخت کشور، همانند جزیره‌یی دورافتاده و سرگردان در وسط نقشۀ جغرافیای افغانسـتان وجود دارد که تقریباً تمام روابطش با ولایت‌ها قطع شده است. آیا وضعیت از این بدتر شده می‌تواند؟ افغانستان حتا در دورۀ طالبان چنین به جزایرِ پراکنده تقسیم نشده بود. در آن زمان، حداقل دو جریان مشخص بر کشور سلطه داشتند اما امروز افغانستان، پراکنده و در حالِ تجزیه قرار گرفته است. تقصیر این‌همه بلا که بر سرِ افغانستان آمده، به گردنِ کیست؟ آیا غیر از تمامیت‌خواهیِ یک گروه مشخص می‌توان مقصرِ دیگری برای این وضعیت پیدا کرد؟
اقوام به‌صورتِ کم‌سابقه رو در رویِ یکدیگر قرار داده شده‌اند تا عده‌یی بتوانند از آن به نفع برنامه‌های سیاسی خود سود ببرند. اگر خدای ناخواسته گروه تمامیت‌خواه موفق شود که جنگ اقوام را در کشور راه‌اندازی کند، آن‌گاه افغانستان واقعاً به بحـرانی دچار خواهد شد که دیگر غیرقابل مهار خواهد بود. افغانستان تجربۀ دهه هفتاد را دارد. در آن دهه هرچند جنگ قومی در کشور به راه نیفتاده بود، ولی همان جنگ زیر نام منافع اقوام توانست از کابل و برخی شهرهای کشور ویرانه‌های اسفناکی به وجود آورد. آیا احتمال دارد که افغانستان به آن سـال‌ها و یا بدتر از آن برگردد؟
بدون شک چنین وضعیتی منتفی نیست و اگر سیاست‌های فعلی ارگ ادامه پیدا کند، احتمال این‌که افغانستان واقعاً دچار یک خانه‌جنگی تازه شود، دور از تصـور نخواهد بود. این وضعیت را بسیاری از سیاست‌مدارانِ کشور درک کرده و هر روز نسبت به آن هشدار می‌دهند، ولی در بحبوحۀ این وضعیت، یکی پیدا شده که از جهت‌های مختلف آن را تبیین کرده و طرحی مدون برای بیرون‌رفت از آن پیشکش کرده است.
طرحِ آقای مسعود از این نگاه قابل توجه است. انتقاد از وضعیت، یک چیز است و ارایۀ راه بیرون‌رفت چیزی دیگر. انتقاد متأسفانه همه می‌کننـد اما کمتر دیده شده که کسـی برای بیرون‌رفت از بحران، چارۀ منسجم و مدونی سنجیده باشد. کارِ آقای مسعود از این جهت قابل اهمیت است که تنها از وضعیت انتقاد نمی‌کند، بل برای آن راهِ چاره و درمان را نیز نشان می‌دهد. او طی سال‌ها بدون آن‌که دستخوشِ احساساتِ زودگذر و یا شیفتۀ قدرت گردد، به سلامتِ افغانستان اندیشیده و همواره به عنوان یک چهرۀ مصلح و عاری از تعصب و دیدگاه‌های کوچک مطرح بوده است.
طرح وفـاق ملی را همۀ اقوام، سیاسیون و نهـادهای مدنی افغانستان باید جدی بگیرند و برای فربه شدن آن، از دیدگاه‌های‌شان مایه بگذارند. یکی از حُسن‌های همیشه‌گیِ برنامه‌هایِ اصلاح‌طلبانۀ آقای مسعود این است که هیچ‌گونه طرح بسته و منجمدی ارایه نمی‌کند؛ بلکه طرح‌های او همواره باز، پویا و رو به تکامل است تا همه بتوانند در راسـتای آن بیندیشند و آن را غنی‌تر سازند. طرح وفـاق ملی این امتیاز را دارد که همۀ مردم افغانستان، احزاب، جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی را بدون هیچ‌ نوع تبعیض مخاطب قرار می‌دهد و از آن‌ها برای بیـرون ساختنِ کشور از اوضاع بحرانی موجود، صادقانه یاری می‌جوید. لبیک گفتن به این طرح و هم‌آواییِ ذهنی و عملی با آن، در وضعیتِ بحران‌زده و رو به سقوط کشور، می‌تواند دریچه‌یی مطمین به سمتِ فرداهای روشن و عاری از نفاق و بی‌ثباتی بگشـاید. کافی‌ست که مردم افغانستان، جریان‌های سیاسی و شخصیت‌های ملی و خیراندیش، ظرفیت‌ها و نیـروهایِ پراکندۀشان را زیر این چتر، بسیج و منسجم سازند، آنگاه شاهد خواهیم بود که یک معجزۀ بزرگِ سیاسی در افغانستان رُخ‌نما خواهد شد.

ماندگار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا