خبر و دیدگاه

کودتای داوود و مهاجرت رهبران نهضت اسلامی به پاکستان به مثابهٔ سر آغاز فاجعه در افغانستان

 

پس از کودتای داوود و به قدرت رسیدن شماری اعضای گروهٔ خلق و پرچم ٬ اعضای نهضت اسلامی افغانستان ناگزیر به فرار از کشور شدند . هراس آنان زمانی افزایش یافت که داوود در ۲۱ سپتمبر سنبلهٔ  ۱۳۵۲ میوند وال را با ۴۵ تن از همراهانش به اتهام کودتا دستگیر کرد ؛ در حالیکه  برای اثبات جرم او هیچ اسنادی در دست نبود و اما فیض محمد وزیر داخله و یک عضو  پرچم (شاید سلیمان لایق ) با اتهام بستن های زیاد و ارجمله رابطه داشتن با پاکستان او راشکنجه کردند و بالاخره در زندان کشتند و گفتند که خود کشی کرده است  .  (۱)  

داوود به مشورهٔ  یاران خلقی و بویژه پرچمی خود به سرعت دست به بازداشت اعضای نهضت اسلامی زد و غلام محمد نیازی و عبدالرحیم نیازی دو تن از  رهبران نهضت اسلامی را در ۴ می سال ۱۹۷۴ بازداشت نمود . وی مرتکب  اشتباهی شد که هر گز نتوانست در آینده آنرا جبران نماید . به دنبال این رخداد ۵۰ نفر از رهبران نهضت اسلامی به پاکستان مهاجر شدند ؛ زیرا از حمایت ذوالفقار علی بوتو و از اختلافات او با داوود  آگاهی داشتند. آغاز نامیمونی که از آن به بعد تا امروز سرنوشت مردم افغانستان را با خون آبیاری کرد . داوود در جوزای ۱۳۵۳ بیشتر از دو صد تن یرهبران نهضت اسلامی را دستگیر نمود . این بازد اشت ها خشم رهبران نهضت اسلامی را بر ضد او بر انگیخت تا  در ۳۰ سرطان  تا ۲ اسد ۱۳۵۴ دست به واکنش زده و یک رشته قیام های زنجیره ییرا در ولایت های کنر و لغمان به رهبری مولوی حبیب الرحمان ٬ در پنجشیر به رهبری مسعود ٬ در بدخشان به رهبری داکتر محمد عمر و اسماعیل پاسخ ٬ در کاپیسا به رهبری انجنیر حبیب الرحمان ٬ در غوربند به رهبری عیس و سیف الدین نصرتیار راه اندازی کردند . این قیام نافرجام شمار زیادی از جوانان رشید مسلمان را به قربانی گرفت . پس از این حادثه شماری  بازداشت و شماری هم دوباره به پاکستان مهاجر شدند . این قیام که بوسیلهٔ جوانان مسلمان رهبری میشد .  رهبری آنرا حکمتیار به عهده داشت . پس از این حادثه در ماهٔ جولای ۱۹۷۵ برابر به ماهٔ‌ اسد ۱۳۵۴  نهضت اسلامی (۲) دچار بحران شد و به دوشاخه یکی به رهبری حکمتیار و مولوی خالص و دیگری به رهبری ربانی منشعب گردیدند که استخبارات پاکستان  در این انشعاب دست داشت  ؛ اما نظر اغلب بر این است که حرکت یاد شده به کمک پاکستان ٬ شاهٔ ایران و همکاری امریکا طرح ریزی شده بود . هدفش مبارزه بر ضد کمونیزم بود که با آمدن داوود در افغانستان به نحوی قدرت رسیده بودند . هدف از این حرکت کشاندن افغانستان از گرایش های شوروی به سوی ساختار های منطقه یی جانبدار غرب بود .

چنانکه « سلیک هریسن » افغانستان شناس امریکایی و « دیه گو کوردویز » (۳) در اثر مشترکی به نام « خروج افغانستان » حوادث پس از  کودتای ۱۹۷۳   میلادی و در مورد تبدیل شدن افغانستان به صحنهٔ عملیات سیاسی و استخباراتی کشور های منطقه و غرب و چرخش ۱۸۹ درجه یی داوود به سوی غرب نوشته است . پس از کودتای داوود سازمان ساواک ٬ تلاش کرد تا با نفوذ اتحاد شوروی در افغانستان مقابله کند . ساواک سعی کرد ٬ داوود را تحت فشار قرار دهد تا در برکناری کمونیست ها از دولت اقدام کند . در عین زمان ساواک نقش پل ارتباطی را برای انتقال اسلحه و کمک به مخالفان داوود به عهده گرفت . بخشی دیگر از طریق پاکستان به گروههای  بنیاد گرای اسلامی داده می شد . پاکستان در رشته عملیات های پنجشیر ٬ لغمان ٬ بدخشان و نقاط دیگر که طرح آنها در اسلام آباد ریخته شده بود . داوود خان را تحت فشار قرارد داد . سازمان سیا ٬ ساواک و استخبارات پاکستان در حوادث نافرجام سپتمبر و دسمبر ۱۹۷۳ و  جون۱۹۷۴ دست داشتند .

امریکا در تقسیم بندی های زمان جنگ سرد  افغانستان را به نحوی در قلمرو نفوذ شوروی سابق قبول کرده بود و تنها برای فشار آوردن بر شوروی سابق و گاهی هم ترساندن زمامداران اسلام آباد وعدههای همکاری اقتصادی و نظامی را برای افغانستان میداد .  شوروی سابق با استفاده از این موقف امریکا هر از گاهی افغانستان را بحیث تختۀ خیز سیاست های خود بر ضد امریکا و پاکستان استفاده مینمود . چنانکه شوروی دردهۀ ۴۰ با وعدههای میان تهی محمد داوود را برای حمله به پاکستان ترغیب نمود . زمانی دیگر امریکا از محمد داوود بر ضد شوروی بهره گرفت و خواست از طریق کشورهای عربی مانند سعودی و مصر وی را برای امریکا پذیری و شوروی گریزی ترغیب نماید .

این دسته بندی ها در گرما گرمی از رقابت های شدید میان دو قدرت استکباری جهان یعنی امریکا و شوروی بوجود آمده بود که هر کدام به رغم پذیرش کمربند های امنیتی برای تقسیم جهان ٬ وسوسهٔ سیطره جویی بر این کشور و آن کشور آنسوی کمربند را در سر می پروریدند ؛ زیرا سال ها قبل « سپایکمن »  (۴) دانشمند جغرافیایی امریکا رقابت میان قدرت های بزرگ را تصرف و یا کنترول نواحی حاشیهٔ بحری میدانست و اصرار داشت که امریکا متوجه کشورهای حاشیه یی باشد و از نفوذ روسیه بالای این کشورها جلوگیری نماید . بر اساس همین توصیه ها ٬ ترومن رییس جمهور امریکا در سال ۱۹۴۷تصمیم گرفت تا با ارایهٔ کمک  به کشور های حاشیه یی مانند یونان ٬  ترکیه ٬ ایران ٬ پاکستان و … برای عملی شدن طرح  یاد شده گام های عملی بردارد  . همین گونه دانشمند دیگر امریکایی « جارج کننن » برای زمامداران امریکا سیاست « کانتین منت » را توصیه نمود تا تمام مناطق حاشیه یی ابحار یا « رم لند » را در اختیار خویش داشته باشد . امریکا به همین اساس بخاطر تحت کنترول داشتن بنادر دردانیل و باسفور د رباریکهٔ مدیترانه و بحیرهٔ سیاه به کشور های ترکیه و همچنان کشورهای دیگر توجهٔ  جدی نمود  . در واقع بعد از آن رقابت میان دو ابر قدرت درمنطقه آغازشد و جنگ سرد تشدید گردید  .  (۵)

گفتنی است که داوود (۵) از قبل از سیاست های استعماری انگلیس  و حتا روسیه خسته شده بود ٬ قصد برقرار روابط با آلمان را داشت . به گفتهٔ  فرهنگ داوود برای عملی کردن برنامهٔ‌ خود پیش از استعفایش طرحی را برای ظاهر شاه ارایه داد که از سوی او رد گردید و بعد ها در آخر حوت ۱۳۵۳ برابر به ۲۰ مارچ  ۱۹۷۴ افشا گردید که همانا تشکیل حزبی به نام «کلوپ ملی» بود که رهبری دولت را به عهده بگیرد و بر اساس آن به استثنای داوود دیگر تمام خانوادهٔ شاه حق مداخله در دولت را از دست میدادند (۴۱) ؛ اما محمد ظاهر شاه ٬ سردار محمد نعیم خان و عبدالمجید زابلی خواهان تقرب با امریکا بودند . این تمایل خانواده گی سبب شد تا به این هدف خود نرسد او بعد از به قدرت رسیدن در ۲۶ سرطان ۱۳۵۶ اول تمایل برای دوستی با امریکا نمود و بعد از آنکه به این هدف نرسید ٬ به سوی شوروی  با حفظ بیطرفی وعضویت در کشو های غیر متعهد ها متمایل گردید . وی در پیمان های باندونک و بلگراد عضویت حاصل کرد و از اشتراک در پیمان های نظامی خود داری کرد . داوود دارای روحیهٔ اقتدار گرایانه بود٬ به نوعی انضباط نردیک به نظم نظامی باور داشت . با این باور تمام نیروی خود را برای آبادانی کشور به کار بست ؛ اما وی روحیهٔ ضد جنگ را به کثرت گرایی از اقتدار گرایی ٬ انضباط نزدیک به دسپلین نظامی استفاده کرده و بجای این ها تحرک را برای آبادانی کشور بوجود آورد  .

روحیهٔ اقتدار گرایانه و استبدادی داوود سبب شد که از رسیدن به اهدافش ناکام بماند . او بعد ها که دریافت ٬ شوروی در صدد برکناری او بوده  و خواهان جانشینی خلقی ها و پرچمی ها بجای او بود .  درست این زمانی بود که داوود خان (۶) برای کارتر گفته بود که روس ها افغانستان را می بلعند . این سخن را داوود خان برای واحد کریمی گفته بود تا او برای کارتر بگوید . داوود که آدم تند مزاج بود و به سرعت تصمیم میگرفت و بالاخره قربانی غرور ٬ تند مزاجی ها در فضایی  از ناآگاهی ها از اوضاع نظامی و سیاسی کشورش گردید . چنانچه او با چرخش شتابزده دو سفر به پاکستان نمود و با بوتو ملاقات کرد و در سفر دومی در ۵ مارچ ۱۹۷۸ برابر به ۱۵ حوت ۱۳۵۶ خورشیدی  به پاکستان طی مصاحبه (۷) یی گفت : در بارهٔ‌ همه چیز بحث صورت گرفته و به مرور زمان جای مناسبش را خواهد گرفت . از این گفته های داووودر موقع مناسبش را خواهد گرفت . ازاین اظهارات داوود آشکار بود که او از موضوع پستونستان گذشته و در ضمن یا مقامات پاکستانی روی گرفتن امتیاز راهٔ ترانزیت از بخش های جنوب غرب کوتل مزاری هلمند تا بندر گوادر کراچی به فاصلهٔ ۳۹۰ کیلومتر به توافق  رسیده بود . در حالیکه اکنون اموال تجارتی افغانستان به فاصلهٔ ۱۱۶۳کیلومتر از طریق بندر کراچی وارد کشور می شود .

داوود بعد از سفر به اسلام آباد و ملاقات با بوتو به شهر لاهور (۸) رفته و در آنجا سخنرانی نمود که در جریان سخنرانی خود بصورت تلویحی گفت که در میان افغانستان‌ و پاکستان دست سومی مداخله میکند که هدفش شوروی سابق بود .  بعد از این سخنرانی داوود عمال کاجی بی با همدستی  گروههای خلق و پرچم سرنگونش کردند .  

بعداز این ملاقات زمزمه هایی به گوش میرسید که پاکستان از طریق بلوچستان افغانستان‌ را با بحیرهٔ عرب وصل کند و افغانستان‌ در بدل این خط دیورند را به رسمیت می شناسد ؛ اما با سقوط بوتو طرح مزبور زیر اوراق ماند . ضیاالحق هم از تره کی خواهان به رسمیت شناختن خط دیورند شده بود که تره کی به خواست او پاسخ رد داد .  

داوود زمانی که با بوتو (۹) ملاقات کرد . بوتو او را پدر خوانده و برای او صلاحیت داد که موضوع تشنج میان افغانستان را برای همیش حل نماید و اما برای او گفت کاری نکند که او نزد ملتش بی آبرو شود . بوتو در حالی دست به این کار زد که اردوی آن کشور خواهان همچو حلی نبودند . از سویی هم بوتو بنیانگذار اتوم پاکستان بود که چندان برای امریکایی زمامدار خوشایندی در پاکستان نبود . این سبب شد که داوود بعد از بازگشت از سیاست های طرفداری از روس بوسیلۀ کودتای ثور ۱۳۵۷ کشته شد و بوتو بعد از کودتای سال ۱۹۷۷بوسیلۀ ضیاالحق دبکتاتور پاکستان اعدام شد .

این شتابزده گی های داوود تحلیل گرانی چون « هارلیدی » (۱۰) را وادشته تا اشتباهٔ داوود را در سیاست های داخلی راندن تند خلقی ها پرچمی ها و درسیاست های خارجی بریدن از شوروی خوانده است . شوروی هم بخاطر پیشگیری افتادن افغانستان به دامن غرب به دلیل نگرانی هایش پیرامون کشور های آسیای مرکزی در صدد مداخله به این کشور بر آمد .

افتادن گروههای اسلامی به دامن پاکستان و تمایل بعدی داوود به پاکستان اشتباهی بود که دست دولتمردان پاکستان را تا حلقوم در کام مردم افغانستان فرو برد . در حالیکه پیش از سال ۱۹۷۴ پاکستان همیشه نگران مداخلهٔ افغانستان در امور آن کشور بود .

داوود زمانی به تلاش های شوروی گریزی و امریکایی پذیری مبادرت کرد که وقت از وقت گذشته بود . شوروی ها اعتماد خود را نسبت به او از دست داده بودند و بوسیلهٔ گروههای خلق و پرچم در صدد برکناری او بودند . رهبران نهضت اسلامی به اندازهٔ کافی نسبت به او بی باور شده و به دامان استخبارت پاکستان و امریکا و ساواک رانده شده بودند .

در این میان نهضت اسلامی که اکثر رهبران شان به پاکستان مهاجر شده و در پشاور زنده گی میکردند ٬ هوا و خیال دیگری و شماری از رهبران و اعضای این نهضت که در افغانستان بسر می بردند و تحت پیگرد شدید نظام داوود در مخفی گاه های خود بسر می بردند ٬ هوا و خیال دیگری داشتند . شاید اکثر این ها زمانی این تفاوت هوا و خیال ها را دریافته باشند که بعد از کودتای هقت ثور ۱۳۵۷ به پشاور مهاجر شدند .

استخبارات پاکستان به اندازهٔ کافی در بدنهٔ نهضت اسلامی نفوذ کرده بود و با دادن ۱۷۰۰ کلدار برای هر یک بجای « رشن » زبان ایده ئولوژیکی و اسلامی آنان را به نفع ادارههای استخباراتی خود برگردانده بود . چنانچه بوتو توانست از وجود اینها  بر ضد داوود استفاده های زیادی برده و او را تحت فشار قرار بدهد . او که سیاستمدار زیرک و مکاری بود ٬ از همین دست در برابر داوود دست بالای سیاسی احساس میکرد و با پدر خواند بوتو تیغ از دمارش بیرون نمود .

ادارههای استخباراتی پاکستان دید و باز دید های معینی با رهبران نهضت اسلامی در پشاور داشتند و برای آموزش های نظامی اعضای آن کار های زیادی انجام میدادند. استخبارات پاکستان چنان در تار و پود رهبران نهضت اسلامی در پشاور رشته های محکم بافته بود که هرگونه رهایی آنان را از زنجیر های آن ناممکن گردانیده بود . نهضت اسلامی در کنار این روابط استخباراتی ٬ یک سلسله روابط فکری ٬ دینی ٬ مذهبی وسیاسی را با گروههای اسلامی پاکستان مانند جماعت اسلامی قاضی مولانا مودودی ٬ جمعیت العلمای سمع الحق ٬ جمعیت العلمای مولانا مفتی محمود ٬ جماعت تبلیغی و سایر گروههای سلفی و غیر سلفی بر قرار نمودند که بسیاری این گروه ها با استخبارات پاکستان روابط تنگا تنگی داشتند . این برقرار رابطه نه تنها نهضت اسلامی را از اسارت استخبارات پاکستان رهایی نبخشید ٬ به عکس رابطه با آنان به مثابهٔ سیلی دو طرفه بود که از هر دو طرف بر پیکرهٔ  جوان  نهضت اسلامی افغانستان وارد میگردید ؛ زیرا گروههای اسلامی پاکستان در گرماگرمی از رقابت های هندو و مسلمان پیش از آزادی پاکستان در نیم قاره شکل گرفته اند و بیشتر اهداف ملی را دنبال میکردند تا فراملی ؛  گرچه شماری از آنان شعار دینی را سر میدادند و اما چنان در منافع خود غرق بودند که اندکترین تمایلی برای قربانی کردن اهداف ملی خود نداشتند و چه رسد به اینکه اندکی از منافع خود را قربانی منافع مشترک اسلامی در همگرایی با نهضت اسلامی افغانستان نمایند . رقابت های زمامداران پاکستان با هند اهداف دینی گروههای اسلامی را نیز زیر پوشش قرار داده بود و هنوز هم قرار داده است . وابستگی های استخباراتی گروههای اسلامی پاکستان سبب شد که اهداف اسلامی آنان تحت شعاع اهداف استخباراتی نظامیان این کشور در آید . از این رو برقراری روابط نهضت اسلامی با گروههای اسلامی پاکستان هر چه بیشتر بر وابستگی های استخباراتی آنان افزود ؛ زیرا گروههای اسلامی در پشاور به اندازهٔ کافی زیر چرخ طرح عمق استراتیژی نظامیان پاکستان خورد و خمیر شده بوده و تنها زیر نام اسلام و شعار اسلام جهانی آرزو های نظامیان پاکستان را برای رهبران و اعضای نهضت اسلامی افغانستان‌ توجیهٔ دینی میکردند .

رهبران و اعضای نهضت اسلامی افغانستان گرچه با مهاجرت توانستند تا از چنگال داوود رهایی یابند ؛ اما در پاکستان چنان در چالهٔ نظامیان این کشور افتادند که قرار آنان در افغانستان به مراتب بهتر از فرار آنان به پاکستان بود . مهاجرت رهبران و اعضای نهضت اسلامی به پاکستان یکی از علت های فرسایشی شدن مبارزات مردم افغانستان است و مبارزات فرسایشی قامت استوار هر جنبشی را می شکند و اسلامی ترین و انسانی ترین اهدافش را خدشه دار میگرداند . یکی از ویژه گی های مهم هر نهضت اجتماعی و سیاسی پرهیز از مبارزهٔ فرسایشی بوده و رهبران آن اشد تلاش را به خرج بدهند تا از فرسایشی شدن مبارزات آنان بکاهد . این گونه مبارزات نه تنها وابستگی های دردناک سیاسی ٬ نظامی ٬ استبخباراتی ٬ مالی و اقتصادی را در پی دارد ؛ بلکه این وابستگی ها سبب بیراهه رفتن از مسیر اصلی و بالاخره شکست حتمی آنرا میسر میگرداند . هر جنبشی که در مسیر مبارزاتی خود به نبرد فرسایشی مسلحانه پرداخته است ٬ به زودی در اسارت سیاسی و نظامی کشور میزبان در آمده و آرمان هایش نیز به بازی گرفته شده است ؛ زیرا این جنبش به مثابهٔ ابزاری در اختیار کشور میزبان قرار گرفته و خواهی و نخواهی تجزیه های دردباری را سپری خواهد کرد و هر کدام به نحوی به اهداف کشور میزبان نشانه گرفته می شوند . چنانکه نهضت اسلامی افغانستان به زودی شکار اهداف استخباراتی پاکستان و حلقات سیاسی و گروهی آن قرار گرفت و به سرعت دچار تجزیه گردید و بعد از تجزیه از هر کدام  بصورت جداگانه استفاده های سیاسی نمود . نظامیان پاکستان به هر یک جدا جدا خود را داعیهٔ شیرین تر از مادر معرفی کرده و هر از گاهی با به ملامت کشاندن دیگران یکی را مورد اعتماد خود می خواندند . استخبارات پاکستان با این شیوه نوعی نفاق را میان گروههای منشعب از نهضت اسلامی کاشت ؛ نظامیان پاکستان که آموزش دیده گان استخبارات انگلیس بوده و بنیانگذار استخبارات آن هم یک انگلیسی است . مهارت های کافی برای استفاده از تفرقه جویی ها را دارد . بعد ها ما شاهد هستیم که چگونه از نفاق درون گروهی گروههای افغانستان به نفع سیاسی و نظامی خود بهره برداری نمود که هنوز هم ادامه دارد .

 

منابع و یاد داشت ها :

۱ –  پشتونستان خواهی … ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۶ ٬ ۶جون ٬ ۱۶ جوزا

۲ – پشتونستان خواهی …. ٬ ماندگار٬ شمارهٔ ۵۸۸٬  ٬  ۸

۳ – پشتونستان خواهی …. ٬ ماندگار٬شمارهٔ۵۸۹ ٬ ۱۱جون

۴ – پشتونستان خواهی  …  ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۱ ٬ ۳۰می

۵ – عبدالحمید مبارز ٬ آرمان ملی ٬ شمارهٔ ۲۰۸۷ ٬ ۱۷ جولای ٬ ۲۶ سرطان

۶ – فاروق بشر کارشناس سیاسی ،  رادیو آزادی ، اخبار صبح ۱۵ می

۷ –  ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۱ ٬ ۳۰می

۸ – سرنوشت ٬  شمارهٔ ۳۹۷ ٬ ۱۲ جولای

۹ – افغان جرگه ، شمارۀ ۳۱۴ ، ۳۰ جنوری

۱۰ – پشتونستان خواهی …. ٬ ماندگار٬شمارهٔ۵۸۹ ٬ ۱۱جون

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا