خبر و دیدگاه

افغانستان و جنـگی بـی‌انتـها

درحالی که مقام‌های نظامی ناتو در افغانستان دلیل افزایش تحرکاتِ طالبان را شکستِ این گروه در جنگ می‌دانند، برخی کارشناسان باور دارند که ناتو در این محاسبه دچار اشتباه شده است. اخیراً یکی از سخنگویانِ ناتو اعلام کرد که تشدید درگیری‌های طالبان ناشی از دست‌پاچه‌گیِ این گروه و جبران mandegar-3شکست‌‎هایش در جنگ است.
این اظهارات واکنش‌هایی را به دنبال داشت و عده‌یی از کارشناسانِ مسایل سیاسی و نظامی کشور، این سخنان را نوعی تبلیغاتِ رسانه‌یی عنوان کردند. این کارشناسان باور دارند که نیروهای خارجیِ مستقر در افغانستان تا هنوز موفق نشده‌اند که گروه‌های دهشت‌افکن را به صورت کامل شکست بدهند. به همین دلیل، شاید ناتو تصمیم گرفت که ۳هزار نیروی دیگر را نیز به افغانستان بفرستد.
با اعزام سه‌هزار نیروی تازه‌نفس، شمار نظامیان ناتو در افغانستان به نزدیک به بیست‌هزار تن افزایش می‌یابد. البته این شمار از نظامیان خارجی در مقایسه با آن‌چه که در سال‌های نخستِ حضور این نیروها در افغانستان بود، بسیار اندک است؛ ولی فراموش نباید کرد که در حال حاضر بیش از ۳۰۰هزار نیرو در چوکاتِ ارتش و پولیس افغانستان وجود دارند که می‌تواند رقمی قابل ملاحظه باشد.
از طرف دیگر، طی سال‌های گذشته بارِ جنگ عمدتاً بر شانه‌های نیروهایِ خودی بوده است که آب‌دیده‌گی و تجربۀ آن‌ها را در رویارویی با گروه‌های هراس‌افکن افزایش داده است، ولی با این حال هنوز تا ایستاده شدن روی پاهای خود، افغانستان راه درازی را در پیش دارد. تجربۀ سال‌های اخیر در میدان‌های نبرد نشان داده که نیروهای خودی برای گرفتن بار کاملِ مسوولیت‌ها نیاز به زمان و امکاناتِ بیشتر دارند. دولت افغانستان در شانزده سال گذشته موفق نشد که نیروهای مسلحِ کشور را تا سطحی ارتقا دهد که دیگر به نیروهای خارجی در تأمین امنیت نیاز نباشد.
دلیل این‌که هنوز نیروهای افغانستان به حمایت نیروهای خارجی احتیاج دارند، چیست؟ آیا کشورهای حمایت‌کنندۀ افغانستان آن‌گونه که برخی‌ها می‌گویند، خواهان پایان جنگ افغانستان به دلیل منافع‌شان نیستند و یا این‌که جنگ افغانستان وارد چنان پیچیده‌گی‌هایی شده است که چنین امری را در وضعیتِ فعلی دست‌نیافتنی می‌سازد؟
برخی از کشورهای منتقدِ سیاست‌های غرب در منطقه و جهان از سال‌ها به این‌سو این شایعه را تقویت می‌بخشند که غربی‌ها در پی تأمین امنیت و صلح در افغانستان نیستند و چه بسا که گروه‌های مخالفِ دولت نیز از سوی همین کشورها برای ادامۀ جنگ تمویل می‌شوند. به باور این منتقدان، کشورهای غربی و در رأس آن‌ها امریکا منافعی در منطقه دارند که از طریق ادامۀ جنگِ افغانستان به دست می‌آید.
اما صحتِ این سخنان با همۀ استدلال‌های دلپسندی که می‌توان برای آن‌ها دست‌وپا کرد، بعید به نظر می‌رسد؛ زیرا کشورهای غربی این‌همه هزینه را صرفِ منافعی نمی‌کنند که هنوز تعریفِ روشن پیدا نکرده است. آیا آن‌ها نمی‌دانند که طولانی شدنِ جنگ افغانستان می‌تواند برای خودشان دردسرآفرین باشد و ناکارآمدی‌شان را ثابت سازد؟ آیا امریکا نمی‌داند هر روزی را که در افغانسـتان سپری می‌کند، باعث می‌شود که مردمِ این کشور نسبت به هدف‌های آن بیش از گذشته مشکوک شوند؟ به ویژه این‌که امریکا و متحدان غربی آن، دشمنانِ ضعیفی هم در افغانستان برای خود نتراشیده اند. از رییس جمهوری پیشینِ افغانستان شروع تا سیاست‌مدارانِ درجه‌سومِ این کشور، همه از سیاست‌های امریکا انتقاد می‌کنند و حتا باور دارند که ایالات متحده هدف‌هایِ غیراعلامیِ دیگری را در افغانستان و منطقه دنبال می‌کند.
از جانب دیگر، این پیش‌فرض نیز قابل قبول نیست که فکر کنیم جنگ افغانستان چنان پیچیده شده و ابعاد تازه کسب کرده که پیروزی در این جنگ را ناممکن ساخته است. اگر طالبان با حامیان‌شان چنان نیروی قدرتمندی می‌بودند، چرا در ظرف کمتر از یک ماه از اریکۀ قدرت به زور نیروهای ایتلاف بین‌المللی کنار زده شدند ولی نابودی آن‌ها در جنگ‌های چریکی چنین طولانی و هزینه‌بردار شده است؟ این‌جاست که گاهی سخنان منتقدانِ غرب می‌تواند قابل درنگ باشد!
موضوع قابل مکثِ دیگر اما نقش پاکستان در جنگ افغانستان است. در این البته حالا دیگر جای شک باقی نمانده است که یکی از عوامل اساسیِ سخت‌جانیِ گروه‌های دهشت‌افکن در جنگ افغانستان، حمایت‌های منطقه‌یی از این گروه‌ها و به‌ویژه حمایت‌هایی است که از جانب پاکستان دریافت می‌کنند. این موضوع حالا مثل روز، هم برای دولت‌مردانِ افغانستان روشن شده و هم برای متحدان بین‌المللی آن.
یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در سال‌های پسـین افتاد، همین درکِ کشورهای غربی از میزان حمایتِ پاکستان از گروه‌های تروریستی است. شاید در گذشته نیز این کشورها می‌دانستند که پاکستان به گونه‌هایی از مخالفان مسلحِ دولت افغانستان حمایت می‌کند ولی نمی‌دانستند که این حمایت تا سقوط دولت کابل برای اسلا‌م‌آباد مطرح است. شاید تغییر دیدگاه‌هایی را که در ماه‌های اخیر در سیاست‌های امریکا در قبال پاکستان شاهد هستیم، نتیجۀ همین فهم از سیاست‌های این کشور باشد.
امریکا در ماه‌های اخیر به اندازۀ قابل توجه پاکستان را در مضیقه قرار داد و انتظار می‌رفت که این سیاست تا رسیدن به نتیجۀ معقول از جانب پاکستان، ادامه پیدا کند. ولی دیده می‌شود که تصویب کمکِ ۷۰۰ میلیون دالری برای پاکستان از سوی کانگرس امریکا، یک بار دیگر این کشور را از مضیقه‌یی که در آن قرار گرفته بود، نجات بخشـید. هرچند که این کمک مشروط اعلام شده، ولی بدون شک نتایج منفی آن می‌تواند برای افغانستان فاجعه‌بار باشد.
امریکایی‌ها باید متوجه باشند که کمک‌های این کشور به پاکستان عملاً می‌تواند همان فرضیه را تقویت بخشد که منتقدان سیاست‌های این کشور از آن حمایت می‌کنند؛ یعنی کمک به پاکستان کمک به طالبان است!

ماندگار

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا