خبر و دیدگاه

افغانستان در آستانه ى فرو رفتن در بحران عمیق

تجربه ى تاریخى نشان داده است که اکثر کشور هاى پسا بحران با همبستگى ملى دو باره روى پاى خود ایستاده و کشور شانرا مجدداً اعمار نموده اند. اما این تجربه در کشور ما بدلایل متعدد داخلى و خارجى صادق نبوده و محقق نشد. چنانکه از فرداى تجاوز خارجى و سقوط رژیم دست نشانده ى آن، تقابل قومى و جنگ هاى خونین براى احراز محور قدرت و داشتن سهم بیشتر در ساختار نظام بروز نمود.
پنج سال حکومت مجاهدین در نزاع داخلى سپرى شد. بازتولید این منازعه، پدیده ى منفور تروریزم بود که در چهره داخلى طالبان و خارجى القاعده تبارز نمود. مقاومت در برابر مداخله و آزمندى هاى پاکستان و لجام گسیخته گى هاى طالبان، نخبه گان سیاسى اقوام مختلف را به این حقیقت ملتفت ساخت که بدون مشارکت و همگرایى طیف هاى مختلف جامعه نمیتوان به ثبات و توسعه رسید. همکارى هاى دوران مقاومت، نطفه ى همدیگر پذیرى بعد از توافقات بن را رقم زد.
علیرغم جو آشفته ى سیاسى پیرامون قضایاى کشور در آستانه ى توافقات بن، انتقال مسالمت آمیز قدرت از رهبران سیاسى تاجیکان به سران قوم پشتون، بازگشت به حاکمیت سنتى درانى ها در زعامت مملکت و قالبندى مجدد اقوام در طول و عرض ساختار قدرت بر اساس شعاع وجودى شان، تفاهم نسبى و واقعبینانه ى نخبه گان سیاسى اقوام مختلف را که تا دیروز با هم درگیر بودند، در آن مقطع زمان به نمایش گذاشت که تا حدودى در دوره ى حاکمیت حامد کرزى رعایت شد.
اما در تداوم انتخابات پرچالش اخیر که حکومت رقابتى وحدت ملى میوه ى تلخ آن بشمار مى آید. و در اثر انحصار طلبى، تمامیت خواهى و تکروى سران قوم غلجایى، دارد این شیرازه شکسته شده، دور از تصور نیست که با یک عقبگرد ارتجاعى دو باره به دوران تقابل هاى قومى بازگشت نمائیم. موازى با ورود حکمتیار بعنوان یکى از جنجالى ترین چهره هاى قومگراى پشتون در بازى قدرت و تحقیر تاجیکان و ازبکان با طرد جنرال دوستم و احمدضیاء مسعود از مقامات رسمى شان و تضعیف رهبران هزاره در تصمیمگیرى هاى کلان کشورى، سیماى پشتونى دولت را غلیظ تر از پیش شده است.
در حال حاضر که حاکمیت نخبه گان سیاسى غلجایى از حد اقل مشروعیت برخوردار است. اما بى اعتنا به نارضایتى دیکران، چهار نعل به پیش مى تازد. بزرگان سیاسى تاجیک، ازبک  و هزاره  خود را توهین شده و رانده شده از قدرت احساس مى کنند. و بدین باور رسیده اند که مدیران ارگ، همدردى تبارى با طالب دارند تا همآهنگى ملى با سایر اقوام. و این را توطئه ى پیچیده ى علیه بقا و موجودیت خود مى دانند.
در همچو اوضاع و احوالى که کشور هاى مغرض و مداخله گر همسایه و منطقه در کمین اند تا از وخامت بیشتر اوضاع در کشور ما به منافع ملى شان بهره بردارى نمایند. پافشارى بر اعاده ى حاکمیت قومى و خدشه دار ساختن وفاق ملى زمینه ى تقابل و استخوان شکنى هاى قومى مجدد را بوجود خواهد آورد. که در آنصورت بضرر همه خواهد بود.
در کشورى چون افغانستان، با بافت نامتجانس اجتماعى که بحران عمیق و گسترده ى را تجربه نموده و از بى اعتمادى داخلى و مداخله ى خارجى رنج مى برد. برسمیت شناختن یکدیگر ، همدیگر پذیرى و مشارکت ملى واقعیتى اجتناب ناپذیر است که هیچیک از جناحها از آن گزیرى ندارد. سالهاى جنگ و بحران نه تنها این حقیقت را ثابت  نموده است که عدم انعطاف پذیرى داخلى، پیآمد تلخ و ناگوار وابستگى خارجى را در قبال دارد بلکه در حال حاضر هیچ قوم، سمت، حزب و جناحى، قادر نخواهد بود دیگران را از صحنه حذف نماید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا