خبر و دیدگاه

در مقابل این هذیان های تب آلود باید ایستاد

یک گله ای دوستانه از شخصیت های علمی ، فرهنگی بخصوص آنانیکه دل شان بحال این وطن می سوزد و در درون و برون مرز افغانستان حضور دارند ، گله و شکوه من از آنجا سرچشمه میگیرد که این همه آگاهان سیاسی و شخصیت های وطن دوست و افغان شمول صرف نظر از گذشته سیاسی شان چرا در خصوص فجایعی که بر سر مردم افغانستان آورده شده صدای اعتراض خویش را به حد توان بلند نمیکنند. قضاوت کنید تنها در ماه مبارک رمضان امسال از تاریخ ۶ جوزا اول رمضان تا   ۳ سرطان ۲۹ ماه رمضان، نزدیک به ۱۰۱۴ نفر در پی حملات انتحاری، انفجاری و یا تظاهرات در شهرهای مختلف افغانستان جان باخته اند. تعداد زخمی ها بدون افراد قوای مسلح اضافه تر از ۷۱۸ نفر بوده است.  بیشتر قربانیان این‌ رویدادها غیر نظامیان اند. متاسفانه تا هنوز نبردهای خونین در بسیاری از ولایت‌های کشور با شدت جریان دارد. نهاد های ملی و بین المللی حقوق بشر تنها همچو حوادث را  طی ابلاغیه محکوم میکنند مسئولین حکومت وحدت ملی بر علاوه محکومیت این رویداد ها هئیت را نیز توظیف مینمایند که نتیجه این بررسی ها هرگز معلوم شدنی نیست، که نیست.

از سوی دیگر هر روز در گوشه گوشه ی کشورعزیزمان بر علاوه جنایات دیگر بیگانگان در حال شکل دادن توطئه ای برای ایجاد چند دستگی و گسستن همبستگی ملی و تاریخی کشورمان افغانستان هستند. “کشوری که هزاران سال اقوام  مختلف ساکن در آن بدون داشتن کوچکترین مشکلی به مسالمت زیسته و همواره بر افغانی بودن خود افتخار و تاکید نموده اند.”

با این توصیف از “کشور عزیزمان”، تصویر جذابی ترسیم میشود که از هزاران سال پیش با مرزهای جغرافیائی مشخصی و با نام افغانستان بر قرار بوده و در آن اقوام  مختلف، بدون داشتن کوچکترین مشکلی به مسالمت زیسته اند وبنا به این تعریف، هیچوقت در آن جنگهای مذهبی و جنگ های کشور گشایانه اقوام مختلف رخ نداده و طی این هزاران سال، همگان به افغان و مسلمان بودن خود نیز افتخار نموده اند.

اما واقعیت اینست که آنچه که از کشور عزیز ما افغانستان و سابقه هزاران ساله آن باقی مانده نشانی از آن سوابق ندارد. اینکه در ادوار مختلف تاریخ مردمان این سرزمین برادر وار پهلوی همدیگر زنده گی میکردند. اگر این فرض مسلم را در نظر بگیریم که افتخار معمولا به دست آوردهای مثبت معنی پیدا میکند حرف جداگانه ای است من نمیدانم که در حال حاضر به چه باید افتخار کرد  (بگذریم از اینکه افتخار به دست آوردهای یک کشور، کمی بوی راسیسم میدهد)، اما در همین مورد هزاران سال افغانستان موضوعی که به آن افتخار بشود معلوم نیست. معمولا مترادف فرصت طلبی، راسیسم و خود بزرگ بینی بیمار گونه بیشتر نیست. از زمانی که پای غربیان و بیگانگان به این سرزمین باز شده استعمار برای رسیدن به مقاصد شوم خود لحظه ای نیز از دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در افغانستان دریغ نکرده و هر روز ترفندی نو برای زمینگیر نمودن مردم ما به کار بسته است. که نمونه های درد آور این دسیسه ها را هر روز همه میبینیم از طرف دیگر نمونه های بی لیاقتی زمامداران این کشور درکنارتوطئه استعمارگران موجب شده تا با گذشت هر روز کشور ما ویران تر و مردم ما بیچاره تر شوند به باور من درد این همه مصیبت ها از باز شدن پای غربیان و بیگانگان و “دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در افغانستان به جنگهای طالب و داعش و کشور های حامی شان سر چشمه میگیرد. من در حیرتم که چرا با گذشت هر روز به پیکره تنومند و یکپارچه میهن” ما ضربه زده میشود آیا آمریکا پیش از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی در افغانستان نفوذی نداشته است. بلی که داشته است آیا جا بجایی مهره های حکومتی از طرف خارجی ها  به پیکره تنومند و یکپارچه کشور ما ربطی پیدا نمیکند که میکند در حالیکه تعدادی از زمامداران ما مدعی اند که ما کشور را از هم پاشیدگی نجات داده ایم و مانع در افتادن آن به دامن پاکستان شده ایم. نکته دیگر اینست که اصلا معلوم نیست که در اینجا پیکره نیرومند چه معنی میدهد. تنومندی آیا به قدرت اقتصادی است؟ بزرگی کشور است؟ جمعیت زیاد آنست؟ اکتشافات علمی و پیشرفتهای صنعتی آنست؟ شاید منظور از تنومندی کشور همان یکپارچگی آنست. در این صورت مدعیان تقویه و یکپارچه گی کشور بایستی توضیح دهند که اگر این پیکره از نظر یکپارچگی تنومند بوده چگونه است که این خارجی ها “آنچنان ضربه“ به آن زده اند که هیچگاه از یاد نخواهد رفت. چرند و پرند گویی در صحبتهای روزمره عموما مساله قابل اعتنائی نمیتواند باشد اما اینکه اینهمه آدم های که در اریکه قدرت تکیه زده اند بیایند و با داد و قال این همه پرت و پلا را به مردم ثابت سازند. متاسفانه از چندی بدینسو بعضی از رسانه های داخلی و خارجی نیز  دراقدامات دامنه دار خود درجهت اختلاف افکنی بین افغانان مبدل به تریبون عده ای از عناصر ضد افغانی و فاقد هر گونه پایگاه مردمی شده است.


 دعوت ازعناصر فاقد وجاهت وهویت سیاسی و دروغ پردازی توسط این اشخاص در زمینه حقوق هم میهنان شان وبه کاربردن نام های جعلی درباره این زبان و آن زبان، گواهی است براین دسیسه های هدفمندودامنه دارکه نه تنها درراستای کمک به دموکراسی و حقوق بشردر افغانستان نیست بلکه به اشکال گوناگون موجبات پایمال شدن حقوق به حق این مردم است که سالیان متمادی وظیفه خطیرپاسداری ازمرزهای میهن را برعهده داشته وبر افغان بودن خود تاکید داشته اند واینگونه رفتارهای قوم پرستانه و شوونیسم گونه، جز پراکندن تخم نفرت نتیجه ای دیگر در برنخواهد داشت.

 

نکته قابل توجه دیگر د راین بند مساله اشگ تمساحی است که بعضی ها گاه و بیگاهی بر مردم ما میریزند. تفسیر این دلسوزی اینان به استناد جمله بعدی خودشان به این صورت است که این حرفها، این بردگان عصر نو را که در عین حال بار حفاظت از زنجیر های اسارت شان را نیز بر دوش میکشند از خواب بیدار میکند ودر میانشان تخم نفرت از کسانی را که آنان را به این حال و روز نگه داشته اند میپراکند. میشود به وضوح دید که همه آسمان ریسمان بافتن های این به اصطلاح فرهیختگان دلسوز میهن، دم خروس خود را در این جمله نشان داده اند.

دروغ پردازی و دامن زدن به مسائل قومی در افغانستان آتشی را خواهد افروخت که هزینه آن بردوش ملت افغانستان تحمیل شده واز گرمای این آتش خانمان برانداز بیگانگان نیز بی بهره نخواهند بود.” ، بوضوح نشان میدهد که علیرغم رجز خوانی اینان از قدرت و یکپارچگی پیکره تنومند افغانستان پایبست این خانه آنچنان سست است که این شیفتگان افغان و افغانیت از بیداری و حرکت مردم به وحشت افتاده اند و اینگونه خود را به آب و آتش میزنند تا بساط صد ساله بهره کشی از مردم ما را زیر ماسک پاسداری از میهن و ارزشهای ملی حفط کنند. از هذیان های تب آلود اینان معلوم است که خود نیز میدانند که شعار “پاینده باد افغانستان” اینها ضعیف تر از آنست که در میان فریاد آنهائی که درهم شکستن این نظم نابرابر را طلب میکنند به جائی برسد.

احمد سعیدی

احمد سعیدی نویسنده و تحلیلگر امور سیاسی افغانستان می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا