خبر و دیدگاه

نگاه کرسى محور جمعیت اسلامى

موضعگیرى هاى اخیر جمعیت اسلامى در قبال قضایاى جارى کشور، واضح ساخت که وارث نه تنها یک جریان سیاسى ایکه قدامت آن به نیم قرن مى رسد بلکه سلاله ى شخصیت هاى اکادمیکى چون پوهاند غلام محمد نیازى، پوهاند سید موسى توانا، پروفیسور برهان الدین ربانى، استاد غلام ربانى عطیش، استاد سخیداد فایز، استاد احمدزى، استاد سایف و ده ها متفکر و مبارز مطرح دیگر، جمعى سطحى نگر، متفرق و فاقد برنامه ى  بجا مانده که تمام نگاه شان به سیاست، قدرت و آینده معصوف به کرسى دولتى است.
سالهاست فعالین جمعیت با نگاه و چشم انداز کرسى محور به سیاست، نه تنها شیرازه و انسجام شانرا از هم گسیخته اند بلکه از محوریت و متن سیاست افغانستان به حاشیه قدرت پرت شده اند. خرده رهبران جمعیت در مغایرت با روش سایر احزاب سیاسى جهان که پشتوانه ى اجتماعى، انسجام حزبى و عملکرد سازمانى را منشاء و مبداء رسیدن بقدرت مى دانند. تصور مى کنند که قرار داشتن در کرسى هاى دولتى، ضمانت دوام و بقاى شان در صحنه ى سیاسى است. و براى نیل به چنین جایگاهى، هر وسیله ى نامشروع و هرگونه زد و بند و معامله ى ننگین شانرا توجیه مى نمایند.
با همین نگاه کرسى محور بود که بزرگترین باخت سیاسى شانرا در توافقات بن در برابر رقباى تکنوکرات شان، تجربه نمودند. و صرفاً در اذاى چند کرسى بى اعتبار در یک حکومت مؤقت، علیرغم اصرار استاد ربانى شهید، توافق با جامعه ى جهانى را از افغانستان به بن و تحویل دو دسته ى محوریت قدرت را  از رهبر شان به فرد مجهول الهویه و فاقد تجربه ى چون کرزى انجام دادند.
کرزى با درک همین ضعف اساسى جمعیتى ها بار ها یکى را علیه دیگرى تحریک و جاى شانرا تعویض نمود. مرحوم فهیم خان را با اعطاى رتبه ى مارشالى چنان در گرو بیعت خود درآورد که تا لحظه ى مرگ بدان وفادار ماند. در دو دوره ى ریاست جمهورى اش او را با احمدضیاء و احمد ضیاء را با او مبادله نمود. که وجه المعامله، همان کرسى نمایشى و سمبولیک معاونیت اول ریاست جمهورى بود.
اشرف غنى نیز با تبعیت از کرزى، احمدضیاء را با اعطاى کرسى نامنهادى که هیج اساس حقوقى و ادارى در تشکیلات دولت افغانستان نداشت، فریفته از جمع همسنکرانش ربوده، منحیث کالاى مرغوب انتخاباتى در ویترین تیم تحول و تداوم به نمایش گذاشت. جامعه ى جهانى نیز با التفات به همین باریکى، معضل انتخابات پرچالش اخیر را با ایجاد پست غیر متعارف ریاست اجرائیه، نقطه پایان گذاشت.
این بیمارى چنان در تار و پود جمعیت مزمن شده که حتى صلاح الدین خان سرپرست جمعیت که خود را شریک پنجاه پنجاه حکومت وحدت ملى محسوب مى نماید و داکتر عبدالله را کاندید حزبش قلمداد مى کند. بجاى حفظ وقار و اعتبارش در خارج از دولت، به کرسى وزارت خارجه که تمام امورش به ید رئیس جمهور رتق و فتق مى شود، دلخوش نمود. همینطور بسیارى از وزراى معرفى شده ى جمعیت نظیر ستار مراد، تاج محمد جاهد، داکتر فیروز و دیگران براى حفظ مقام شان بیشتر خاطر خواه ارگ اند تا سپیدار و صلاح الدین خان. به همین منوال سالهاست که اصرار عطاء محمد نور بمتندن در مقامش، کرسى ولایت بلخ را به خط قرمز جمعیت اسلامى مبدل نموده.
حتى حالا که در نتیجه ى تنش هاى اخیر در تقابل با ارگ قرار دارند. در عوض مطرح نمودن پیش شرط هاى کلیدى، عملى و بنیادى، نابخردانه کرسى شوراى امنیت و چوکى وزراى سکتور امنیتى را هدف قرار داده اند که باز هم ناشى از همان نگاه کرسى محور شان به قدرت است که به زعم نادرست شان، با کنار زدن احتمالى مهره هاى درشت قبیله گرا، میتوان آنها را تضعیف نمود. بدون التفات به این نکته که اتمر چه در مشاوریت امنیت ملى باشد، چه نباشد. حریف قدرتمندى براى جمعیت محسوب خواهد شد.
این نگاه ناقص و معیوب به سیاست و قدرت که مطرح بودن در صحنه را مساوى با قرار داشتن در کرسى دولتى پنداشت. باعث شده تا جمعیتى ها نه به انسجام سازمانى پردازند و نه اهداف مشخصى را در فضاى سیاسى کشور دنبال نمایند. بلکه با رویکرد منفعلانه و عکس العملى و با یدک کشیدن عناوین کلیشه ى جهاد و مقاومت در تقرب به محور قدرت از هم سبقت گرفته، رفاقت ها را به رقابت تبدیل نموده، انرژى شانرا صرف تخریب خودى ها نمایند. که نهایتاً در طول ١۶ سال اخیر پیوسته سیر نزولى را در ساختار قدرت پیموده که امروز در سراشیب اضمحلال قرار دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا