خبر و دیدگاه

تغییر نظام و گذار از استبداد شیونیزم قومی، راه نجات افغانستان از بحران

حکومتهای استبدادی همواره در ظاهر امر با توسل به مرامی که آن را مقدس نیز می شمارند ، استبداد خویش را گسترش می دهند. بعنوان نمونه در رﮊیم هیتلری در دفاع از نژاد برتر، و در سرزمین ما بیش از دو سده و به ویژه در سه دهه اخیر استبداد حاکمیت های شیونیستی قومی به حمایه قدرت های بیگانه در دفاع ازافغان و افغانیت منحیث قوم برتر ، توانسته به اشکال مختلف ادامه حیات دهد.
البته قدرتمداران و استبداد همیشه بر ضد آنچه به آن رنگ و لعاب تقدس می دهد عمل کرده و در نهایت هم چون از آن ارزشها خالی گردیده مجبور به فنا شده است ..
 بعد از ترور نادر افشار و به قدرت رسیدن احمد خان ابدالی شاه خراسان ، حاکمیت های افغانی برعلاوه یکدیگر کشی ،استبداد با ابزار خشونت را بر علیه مردم مظلوم این سرزمین تا به امروزبه شیوه های مختلف ادامه داده و می دهند . .
کشتارها و شکنجه ها و ترورها در دستور کار استبداد حاکمیت های افغانی در گذشته ها  و بویژه درین سه دهه اخیرقرار داشته و دارد . از جمله روشهای تداوم استبداد، حذف مخالفین بوده و است ..
وقایع سال های حاکمیت عبدالرحمن خان، به تعقیب آن نادر خان غدار،  محمد گل خان و هاشم خان مستبد و حاکمیت طالبانی ملا عمر خان جنایتکار تروریست و به ویژه ترور شخصیت های آزاده و عدالت خواه سرزمین ما درین دو دهه اخیر نشان می دهد که رژیم های استبدادی افغانی با استبدادهای تاریخ یک بیان دارد. یا بایستی مطیع حاکمیت شان بود و یا حاکمیت سعی در حذف مخالفین خود می کند ..
با وجود این همه ظلم و بی عدالتی های آشکار، گروه های شیونیستی قومی تلاش کردند و دارند که وقایع عینی جامعه را از ذهن تاریخی مردم ما پاک کنند. اما آیا می شود وجدان تاریخی را با استبداد و جعل پاک کرد؟ آیا می شود به مردم گفت مطیع بودن بهتر از اعتراض است و اگر اعتراض کنی، یا جان از دست می دهی و یا بد بختی نصیبت می شود؟ اگر قادر به این پاک کردن وقایع از وجدان و حافظه تاریخی مردم بودند چرا درین یک دهه اخیر اعتراضات بمراتب گسترده ترگردیده است ؟
 زمانی که مردم دست به اعتراض می زنند، اعتراض شان فریادی است علیه یک مجموعه بی عدالتی ها که بر ضد حقوق شهروندان از طرف مستبدین انجام می گیرد..
 استبداد حقوق را از آن خود می داند. استبداد رفتار مطیع را می پسندد و یا حتی عمل به حقوق و آزادیها را تا حدی مجاز میداند در حدی که خود تعریف کند و موقتی مجاز بشمارد .
 در مقابل استبداد، ایستادگی به معنای نه گفتن تمام عیار به وجوه مختلف استبداد و بلی گفتن به آزادی و حقوق مداری تمام عیار است. در اینصورت است که مستبد و طرفداران استبداد خود را طرد شده می دانند و تکلیف آنها با مردم و حقوقشان مشخص می گردد. در چنین شرایطی، اولین فکری که به سر مستبدین می آید این است که تا کی می توانم بمانم و اگر باید بروم، به کجا بروم؟
اما اگر از مستبد حاکم اصلاح خواستی، او می داند که ماندنی است. حال از خود می پرسد باید مطیع شود و یا مقابله و سرکوب کند؟ حتما مستبد سرکوب را ترجیح می دهد. همچنان که تا امروز نیز چنین کرده است .
 اکنون آیا شهروند افغانستان می تواند از حق انتخاب خود برخوردار باشد؟ آیا می تواند استقلال داشته باشد که وقتی انتخاب کرد مطابق میلش و امکان رشدش عمل کند؟ یافتن راه حلهای فردی جواب مساله ای که همگانی می باشد نیست. راه حل شهروندان افغانستان به ویژه جوانان در گریختن به خارج نیست. راه حل آنها ماندن و زندگی را در اعتیاد گذراندن نیست. پس از لحاظ اجتماعی در چنین نظامی فضا بسته است و راه حل، گشودن آن فضا بروی تمامی جامعه است. آیا در محدوده این نظام مطلقه مرکزی میتوان بدان فضا دست یافت؟ هرگز نه .
اقتصاد کنونی افغانستان وابسته به تولیدات خارجی و مصرف هر چه بیشترآن است. نظام اقتصادی موجود ، افغانستان را به جامعه مصرفی تبدیل کرده است. اقتصاد افغانستان حیات تولیدی خود را کاملن از دست داده است. در واقع اقتصادی که باید تولید محور باشد و متکی به نیروی فعال نسل جوان، تبدیل به اقتصاد واردات محور گردیده است. این سیاست بی لیاقتی مدیران مستبد حاکم بر کشور را نشان می دهد ..
 فراموش نکنیم که استبداد تمامی امکانات مادی و انسانی را خرج ادامه استبداد خود می کند. راه حل شهروند افغانستانی در اعتقاد پیدا کردن به حقوق خود و احترام به حقوق دیگران است. تحول بسوی آزادی و رشد مداری ممکن می گردد، اگر انسانها و مخصوصا نسل جوان باور به تغییر بسوی آزادی و حقوق مداری را پیدا کند. جوانان افغانستان جهت رسیدن به آزادیها بایستی دیگر هموطنان خود را دعوت به همبستگی جهت تحقق آزادیها نمایند. وظیفه تک تک هموطنان است که برای تغییر، همدیگر را دعوت به استقامت و کوشش جهت ساخت جامعه ای بدون تبعیض و حقوق مدار و با اخلاق و رشد یاب نمائیم.

راه حل درگذار از نظام متمرکز حاکم است. راه حل تغییر این نظام استبدادی مطلقه مرکزی و جایگزین کردن آن به یک نظام مردم سالار و دیموکراتیک فدرال است وبس.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا